برداشت از tahoor.com؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ یکی از واکنشهای اولیه در برابر لیبرالیسم در قرن بیستم که بیش از همه به کارل بارث نسبت داده میشود، واکنش نوارتدکس است. جنگ جهانی اول شاهد نوعی سرخوردگی روزافزون، گرچه نه نوعی انکار کامل، از الهیات لیبرال بود که به شلایرماخر و پیروان او نسبت داده میشد. بعضی از نویسندگان معتقد بودند که شلایرماخر در حقیقت، مسیحیت را تا حد تجربهای دینی تنزل داد و از این رو، آن را به موضوعی بشرمحور و نه خدامحور تبدیل کرد. چنین استدلال میشد که این جنگ اعتبار این رویکرد را نابود ساخت. به نظر میرسید که موضوع الهیات لیبرال، ارزشهای بشری است و اینکه چگونه میتوان به آنها هنگامی که به بحرانهای جهانی در چنان مقیاس وسیعی منتهی شوند، به جد دست یافت.
░▒▓ کارل بارث و تأکید بر دیگر بودگی خدا
▬ نویسندگانی چون کارل بارث (۱۸۸۶-۱۹۶۸) با تأکید بر دیگر بودگی خدا، معتقد بودند که میتوانند از بند الهیات بشرمحور و محتوم لیبرالیسم رهایی یابند. بارث این اندیشهها را در کتاب اعتقادات قطعی کلیسا (۱۹۳۶ ـ۱۹۶۹)، که شاید مهمترین دستاورد الهیات در قرن بیستم است، به گونهای نظاممند شرح و بسط داد. عمر بارث چندان به درازا نکشید که این کار عظیم را به پایان برساند. از این رو، شرح او بر آموزه بازخرید ناتمام است. موضوع اساسی ای که در سرتاسر کتاب اعتقادات طنین انداز است، عبارت است از ضرورت جدی گرفتن انکشاف ذات خدا در مسیح از طریق کتاب مقدس. شاید این موضوع تقریباً، تکرار همان موضوعاتی بود که به جد به کالون یا لوتر نسبت داده میشد، ولی، بارث چنان در کار خود به ابداع پرداخت که به طور جدی او را به متفکری برجسته، به نوبه خود، تبدیل کرد. اثر مورد بحث در پنج مجلد سامان یافته است و هر کدام دارای تقسیمات فرعی تری است. در مجلد اول به بحث درباره کلمه خدا پرداخته شده است که از دید بارث، منبع و نقطه آغاز ایمان مسیحی و الهیات مسیحی، هر دو، است. در مجلد دوم، آموزه خدا و در مجلد سوم آموزه آفرینش بررسی شده است. مجلد چهارم به آموزه صلح و آشتی (شاید به عبارت دیگر، بتوان تاوان گفت؛ اصطلاح آلمانی Versohung به هر دو معناست) و مجلد ناتمام پنجم به آموزه رهایی (redemption) اختصاص دارد.
░▒▓ دو اصطلاح برای توصیف رویکرد بارث
▬ صرف نظر از اصطلاح کلیشهای (و تقریباً، نارسای) «بارث گرایی» دو اصطلاح برای توصیف رویکرد منسوب به بارث به کار رفته است. اصطلاح اول اصطلاح «الهیات دیالکتیکی» است که این اندیشه را مطرح میکند و آن را بخصوص در شرح بارث بر رساله رومیان در سال ۱۹۱۹ میتوان یافت. این اصطلاح برگرفته از تعبیر «سیر جدالی میان زمان و ابدیت» یا «سیر جدالی میان خدا و بشر» است. این اصطلاح توجه ما را به تأکید خاص بارث بر اینکه میان خدا و بشر نوعی تضاد یا دیالکتیک وجود دارد نه نوعی پیوستگی، جلب میکند. اصطلاح دوم عبارت است از جنبش «نوارتدکس» که توجه ما را به پیوستگی میان بارث و آثار دوره ارتدکسی اصلاح شده بویژه در قرن هفدهم جلب میکند. به جهات بسیاری، بارث را میتوان کسی دانست که در گفتوگو با چندین نویسنده برجسته ارتدکسی اصلاح شده این دوره وارد شد.
░▒▓ الهیات کلمه خدا
▬ شاید بتوان گفت که برجستهترین ویژگی رویکرد بارث همان «الهیات کلمه خدا» است. به عقیده بارث، الهیات رشتهای است که در پی آن است که اعلام کلیسای مسیحی را به بنیان آن در عیسی مسیح وفادار نگه دارد؛ آن گونه که وی برای ما در کتاب مقدس آشکار شده است. الهیات تنها پاسخی به وضعیت بشر یا پرسشهای بشری نیست، بلکه پاسخی است به کلمه خدا که پاسخی را بر حسب ماهیت ذاتی خود میطلبد. جنبش نوارتدکس در دهه ۱۹۳۰ بویژه در ضمن آثار رینولد نیبر و دیگران در امریکای شمالی حضور چشمگیری به هم زد. این آثار پیش فرضهای خوشبینانه بخش عمده تفکر اجتماعی پروتستان لیبرال آن زمان را به نقد کشید.
░▒▓ محورهای انتقاد به جنبش نوارتدکس
▬ جنبش نوارتدکس در چند محور آماج انتقادات قرار گرفته است که موارد زیر از اهمیت ویژهای برخوردار است:
۱. تأکید بر تعالی و «دیگربودگی» خدا موجب شد که خدا (موجودی) دور و بالقوه نامربوط تلقی شود. گفته شد، که این به شکاکیت شدید منتهی خواهد شد.
۲. در این مدعا که اساس جنبش نوارتدکس تنها مکاشفه الهی است، نوعی دور باطل وجود دارد؛ زیرا، با چیز دیگری جز روی آوردن به همان مکاشفه نمیتوان آن را سنجید. به عبارت دیگر، هیچ مرجع بیرونی شناخته شدهای وجود ندارد که به واسطه آن صدق مدعیات جنبش نوارتدکس را بتوان سنجید. این موضوع بسیاری از منتقدان جنبش نوارتدکس را به این نظر رهنمون شده که آن نوعی از ایمان گرایی است؛ یعنی نظامی اعتقادی که به انتقادات بیرونی بی اعتناست.
۳. جنبش نوارتدکس هیچ پاسخ مناسبی به دلبستگان به سایر ادیان ندارد؛ همان ادیانی که ناگزیر است که آنها را تحریفات و انحرافات از حقیقت دانسته، کنار بگذارد. سایر رویکردهای الهیاتی میتوانند وجود چنین ادیانی را توجیه کنند و آنان را در ارتباط با ایمان مسیحی قرار دهند.
مآخذ:...
هو العلیم