فیلوجامعه‌شناسی

«علم اقتصاد اسلامی»؛ برای کل بشر؟

فرستادن به ایمیل چاپ

محسن افغانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ منذر قحف، می‌گوید که ابن‌خلدون در «علم‌العمران»، علم رفتاری جدید و بی‌سابقه‌ای را اختراع کرد که آن را «علم تمدن بشر و جامعه انسان» می‌نامد و آن را به صورت علم مطالعه تمدن بشر و جامعه انسانی از منظر «تبیین اوضاع و احوالی که برای جوامع بشری به مقتضای ذات آن‌ها اتفاق می‌افتد»، تعریف می‌کند.
▬ به گفته قحف، ابن‌خلدون بارها تأکید کرده است که علم جدید او «کشف الگوی اجتماع بشری را به گونه‌ای که برای تمام بشر به کار رود»، هدف قرار داده است و به سخن دیگر هیچ نیازی به منحصر کردن این علم به جوامع اسلامی یا مسلمانان احساس نکرد، چون این کار از کلیت علم جدید او و قدرت تحلیلی آن برای توضیح رفتار تمام افراد بشر می‌کاست. به سخن دیگر، هدف علم جدید ابن‌خلدون، به دست آوردن قوانین جهانی است.
▬ قحف خود می‌گوید که علم اقتصاد در جایگاه بخشی از مطالعه تمدن و جامعه بشر باید چنین تعریف شود: «مطالعه رفتار فردی و اجتماعی بشر درباره استفاده از منابع در جهت تأمین اهداف مادی بشر». از این رو، علم اقتصاد از دید اسلامی ابن‌خلدون، رفتار مردان و زنان را به صورت فردی و اجتماعی در جهت فهم الگوها و روش‌های این رفتار، انگیزه‌ها و مشوق‌های آن، اهداف و مقاصد آن و واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های آن با محدود کردن به موقعیت‌ها و هنجارهای خاص و یکسری ارزش‌های اخلاقی یا چارچوب قانونی، سیاسی، مذهبی و غیره و بدون چنین محدودیت‌هایی مورد مطالعه قرار می‌دهد و در نتیجه، قوانین رفتاری و روابط اجتماعی به‌هم‌پیوسته‌ای که به وسیله این مطالعه کشف می‌شود، باید در مورد تمام مردان و زنان با اختلاف‌های موقعیتی
▬ قابل تطبیق باشد؛ اختلاف‌هایی که حاصل جوی با محیط معنوی، روانی، سازمانی و مانند آن است که ظرف رفتار را می‌سازند.
▬ در دیدگاه منذر قحف، هیچ نیازی به افزودن قید «اسلامی» به «علم اقتصاد» نیست. این قید غلط‌انداز است؛ زیرا، ممکن است به این معنا باشد که «قوانین» اقتصادی «علم اقتصاد اسلامی» درباره تمام بشر و جوامع بشری عام و جهان‌شمول نیست. در ضمن، به اعتقاد او پسوند «اسلامی» می‌تواند محدودکننده باشد؛ بویژه وقتی قلمرو این رشته علمی را به چارچوب پیش‌فرض‌های ارزشی اسلامی محدود کند.
▬ او می‌پرسد که «چرا ما اقتصاددانان اسلامی نتوانیم درباره مفهوم جهانی از علم اقتصاد نیز بیندیشیم». در همین زمینه عبدالجبار نیز سؤال می‌کند که استفاده از کلمه «اسلامی» به صورت پسوند «علم اقتصاد» چه حکمتی دارد. به گفته قحف، او نگران این است که استفاده از چنین پسوندی نیازمند تکرار دویست سال توسعه نظریه اقتصادی باشد.
▬ به اعتقاد قحف، اصطلاح «علم اقتصاد اسلامی» می‌تواند به طور کلی به صورت زیرشاخه‌ای از علم اقتصاد که با نظام اقتصاد اسلامی و تأثیر آن بر متغیرها و تصمیم‌های اقتصادی سروکار دارد، تجویز شود. منذر قحف نتیجه می‌گیرد که اگر «علم اقتصاد اسلامی» به طور کلی بتواند به صورت «قسمتی از علم اقتصاد» به کار رود، این چیزی بیش از اعمال نظریه اقتصاد در مورد نظام اقتصادی اسلامی نیست. در این صورت، علم اقتصاد اسلامی نه علم مستقل قلمداد می‌شود و نه ماهیت علمی علم اقتصادی را نفی می‌کند.
▬ دوم آن‌که به اعتقاد او نظریه اقتصاد سنتی (یا غربی)، به سبب علل تاریخی که آن را با فرض‌ها و گرایش‌های Judo-Roman گرانبار کرده، از توضیح ماهیت بشر ناتوان آمده است؛ «بویژه نظریه اقتصاد غربی فاقد دانش حاصل از وحی است و داخل محدوده خود، قضایایی را که تحت تأثیر نظام‌ها و عقاید ارزشی منطقه‌ای قرار گرفته‌اند، به دوش می‌کشد».
▬ به گفته قحف، این امر باعث شده که این نظریه نتواند در برخی زیرمجموعه‌های جامعه جهانی مثل جهان اسلام که آن‌جا ترکیبی از ارزش‌ها و الگوهای رفتاری پدید آمده است که با ترکیبی که در زادگاه علم اقتصاد غربی به وجود آمده مطابق نیست، معتبر باشد. در دیدگاه قحف، این دو نتیجه، وظیفه دو جانبه اقتصاددانان اسلامی را مشخص می‌کند: «اول، استخراج نظام اقتصاد اسلامی و دوم، بازنگری نظریه اقتصاد سنتی».
▬ به گفته منذر قحف، نظریه اقتصادی وسیله‌ای است که به ما اجازه می‌دهد واکنش اقتصادی مردان و زنان را در چارچوب نظام اقتصاد اسلامی درک کنیم و سیاست‌های مناسب برای تبدیل «هست» به «باید» یا برای چگونه ترسیم کردن «باید» در حوزه زندگی مسلمان‌ها را بیان کنیم. او می‌گوید که قلمرو «علم اقتصاد» چنان‌چه دوباره در دیدگاه اسلامی تعریف شود، عبارت است از رفتار بشر با همه جوانب آن و تحت هر نوع از ارزش‌های اخلاقی، مذهبی و داخل تمام چارچوب‌های اجتماعی، سیاسی و قانونی. در نگاه قحف، نظریه‌های اقتصادی باید بتوانند رفتار مؤمنان و غیرمؤمنان را در جهت پیگیری اهداف مادی توضیح دهند.
▬ میرمعزی در موضوع علم اقتصاد اسلامی به بیان نظر برخی اقتصاددانان مسلمانی می‌پردازد که معتقدند «موضوع علم اقتصاد اسلامی، رفتارهای اقتصادی انسان‌ها در جامعه انسانی است». به گفته او در این نظریه، «علم اقتصاد اسلامی»، علمی جهان‌شمول تلقی می‌شود که قادر است رفتار اقتصادی انسان در سطح خرد و جامعه انسانی در سطح کلان را تحلیل کند. از جمله معتقدان به این دیدگاه که میرمعزی از آن‌ها نام می‌برد، احمد شوقی‌دنیا، محمد انس زرقا و منذر قحف هستند. شوقی دنیا اعتقاد دارد که ««موضوع اقتصاد اسلامی انسان است نه انسان مسلمان». انس زرقا نیز بر این باور است که وظیفه «علم اقتصاد اسلامی»، تفسیر واقع اقتصادی در جامعه اسلامی و غیراسلامی است.
▬ به گفته او «اقتصاد اسلامی، پدیده‌های اقتصادی را در سراسر جامعه بشری اعم از اسلامی یا غیراسلامی مطالعه می‌کند. این بحث می‌تواند از سوی قرآن و سنت پشتیبانی شود». میرمعزی بحث می‌کند که منذر قحف نیز با این نظریه موافق است.
▬ میرمعزی خود، ولی، استدلال می‌کند که «علم اقتصاد اسلامی» با روشی جهان‌شمول مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی خود می‌تواند به «وصف و تبیین و پیش‌بینی درباره رفتارهای اقتصادی مسلمان‌ها و غیرمسلمان‌ها در جامعه‌های اسلامی و غیراسلامی» بپردازد و به این معنا موضوع آن انسان و جامعه انسانی است، اما، این به معنای داشتن قانون‌های عامی که بتوان به وسیله آن‌ها رفتارهای اقتصادی انسان را با صرف‌نظر از بینش‌ها و ارزش‌های وی تبیین کرد، نیست. «علم اقتصاد اسلامی با این روش قادر است جامعه‌های اسلامی و غیراسلامی را مطالعه کند، ولی، نتایج مطالعه در این دو جامعه با یکدیگر متفاوت خواهد بود».
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.