برداشت آزاد از جرج مککارتی؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ خط استدلالی کارل مارکس در «سرمایه»، همچون آثار اولیه، انطباق قابل ملاحظهای با استخوانبندی فکر اجتماعی ارسطو دارد.
▬ ارسطو در تحلیلش دربارهی مدینه (Polis) و بازار، در کتاب اول «سیاست»، استدلال میکند که بنیانهای اجتماع سیاسی به واسطهی جستجو منافع و مالکیت تخریب میگردد.
▬ هماهنگی اجتماعی و برابری لازم برای روابط دوستی و شهروندی، با ظهور تقسیمات طبقاتی و رشد نابرابری واژگون میشود.
▬ اهداف سودانگارانه لذت مادی و سلطهی سیاسی، شناخت آگاهانه سعادت و نیازهای انسانی را نابود میکند و جایگزین آن میشود.
▬ رقابت مخرب و غیرطبیعی برای کسب هر چه بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر بیشتر ثروت و کالاها، جامعهی مبتنی بر فضیلت اخلاقی و مسؤولیت مشترک اجتماعی را منهدم میکند.
▬ انصاف، همکاری، و هدف مشترک که بایستی مبنای مبادلهی بازار باشد، از میان میرود.
▬ کسب و کار، دیگر یک مکانیسم برای جایگزینی کمبودها و ارضاء نیازهای انسانی در خانواده و اجتماع خودکفا نخواهد بود.
▬ اقتصاد، دیگر تسهیل کنندهی صمیمیت برادرانه یا عشق به مدینه، نخواهد بود و رقابت جای تشریک مساعی را خواهد گرفت.
▬ پیوند اجتماعیای که افراد و خانوادهها را به یکدیگر پیوند میزند تا دربارهی مسائل مربوط به اجتماع سیاسی تأمل کنند، انسجامش و قوتش را از دست میدهد.
▬ اشتیاق برای تحقق نفْس و بسط کامل توانهای انسانی با عمل فضیلتآمیز و گفتمان عقلانی، به واسطهی جامعهای که صرفاً شایستگی رقابت و انباشت را فراهم میآورد، سرکوب میگردد.
▬ تجاوز بازار، جایگزین تشویق اخلاقی میشود.
▬ اعتدال از بین میرود، و در جریان دورههای متوالی دگرگونی اقتصادی، ولع و افراط در انباشت نامحدود و رشد سرطانی مال به معضلی تبدیل میشود که زندگی و توازن و اعتدال را بیرنگ میکند.
▬ عقل تکنیکی و فنی، نیاز به عقل عملی (بصیرت و حکمت) را زایل میکند، و خودپرستی حیوانی را به جای خیر عمومی مدینه جا میزند.
▬ بازار، هر امکانی برای سعادت انسانی و آزادی سیاسی را از بین میبرد، و حتی تحقق ظرفیت انواع موجودات را ممتنع میشود.
▬ اقتصاد بازار، نه فقط تهدیدی علیه انسان، بلکه تهدیدی علیه کل هستی است.
مآخذ:...
هو العلیم