حبیب انصاری سامانی/ علیرضا پورفرج/ مسعود زارع/ عباس امینی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ در اقتصادی متعارف، انسان اقتصادی افزونکننده منفعت شخصی از نظر مادی است و این اصطلاح در اقتصاد به مفهوم عقلانیت از جنبه ابزاریاش به کار میرود.
▬ در این نوع نگرش، فرد با توجه به ترجیحات کامل، اطلاعات بینقص و قدرت محاسبه بدون اشتباه، رفتاری را برمیگزیند که به گونهای بهتر ترجیحاتش را برآورده کند و عقلانیت بهترین ابزار برای رسیدن به این هدف است.
▬ انگیزه انسان در این نگاه، تا حدودی به انگیزه مالی بستگی دارد، اما، در دهه ۱۹۴۰، همزمان با گسترش علم اقتصاد رفتاری بر این نظریه خدشه وارد شد؛ زیرا، انگیزههایی مهمتر از انگیزه مالی در نظر گرفته شد. برخی نیز مفهوم انسان اقتصادی را حداکثر کننده مطلوبیت با توجه به گروهی از محدودیتها دانستهاند. در بین این محدودیتها بیشتر از همه «درآمد» مورد نظر است. نزد این گروه عقلایی بودن انسان اقتصادی زمانی تحقق مییابد که هدف افزایش مطلوبیت را دنبال کند، هرچند موانعی مانند اطلاعات ناقص وجود داشته باشد.
▬ به نظر میرسد که جریان اصلی اقتصاد (نوکلاسیکهای بعد از جنگ یا همان ترتیبگرایان)، در مورد شناخت رفتار انسانها کاستیهایی دارد و اقتصاد رفتاری خواستار برطرف کردن این کاستیها در راستای دقیقترکردن بُعد اقتصادی انسانشناسی است. اقتصاد رفتاری با استفاده از علم اقتصاد و روانشناسی نشان داده است که مبانی شناخت انسانها و متغیرهای جمعیتی و مانند آن بر تصمیمهای اقتصادی افراد اثر میگذارد و آنها را از تصمیمهای عقلایی دور میکند؛ در حالی که اثر این متغیرها در تصمیمگیری در مدلهای اقتصادی نوکلاسیکها، از طریق استدلال در مورد بیتأثیری آن در نظر گرفته نشد. اقتصاد رفتاری، با نادیده گرفتن فروض جریان رایج اقتصاد، تصمیمهای افراد را بررسی میکند. در دهههای اخیر، اقتصاد رفتاری جریانی در حاشیه اقتصاد متعارف بوده است. با وجود این، بسیاری از اقتصاددانان جریان رایج تصدیق کردهاند که افراد گاه و بیگاه رفتاری غیرعقلایی از خود بروز میدهند. اقتصاد رفتاری در پی بیان این است که انسانها برای تصمیمگیریهای صحیح، توان تام ندارند یا اگر داشته باشند، در قالبها و شرایط متفاوت از آن منحرف میشوند.
▬ اقتصاددانان رفتاری، ثابت کردند که افراد در برخی موارد کاملاً غیرمنطقی رفتار میکنند و انطباق تصمیمگیریها و قضاوتهای آنها با مدلهای عقلانی تقریباً، ناممکن است. روانشناسان نشان دادند که روشهای جدید عقلانیت، الگوهای طبقهبندی شدهای را در پی دارد. مثلاً، ارائه گزینههای مشابه به شیوههای مختلف، تصمیمگیریهای متفاوتی را به دنبال دارد که نظریههای سنتی اقتصاد از تبیین آن ناتوانند.
▬ عناصر بازار، سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی قبل از اجرای سیاستها و برنامههای خود، مانند شرکتهای دارویی که داروهایشان را در نمونههای کوچک آزمایش میکنند، باید سیاستهای خود را آزمایش کنند و به جای تحلیل بر اساس فروض عقلانیت، نظرها و اعتقادهای پایهای و واکنشهای مشتریان، کارکنان و اعضای جامعه را دریابند.
▬ از طرف دیگر، علم اقتصاد رفتاری مبتنی بر این ایده است که افزایش شواهد روانشناختی واقعگرایانه در تحلیلهای اقتصادی، توان علم اقتصاد را در تحلیل و پیشبینی واقعیتهای زندگی انسان بهبود میبخشد و به این حوزه از علوم انسانی سیاستهای بهتری پیشنهاد میدهد. این ایده به معنای رد بخش عمدهای از رهیافت نوکلاسیکها در علم اقتصاد مبتنی بر حداکثرسازی مطلوبیت، تعادل و کارآیی نیست. روش نوکلاسیکها در علم اقتصاد، به این علت مفید است که برای اقتصاددانان چارچوبی نظری فراهم میکند که تقریباً، برای هر شکلی از رفتار اقتصادی و، حتی، غیراقتصادی کاربرد دارد. این دستاورد پیشبینیهایی با قابلیت ابطالپذیری دارد و بر این اساس بسیاری از این پیشبینیها همراه با بحث اصلی پژوهش بررسی میشوند و در نتیجه، برخی نتایج نظریات جدید را رد میکند.
▬ بیشتر پژوهشهای اقتصاد رفتاری، در جهت رسیدن به واقعیت روانشناختی، یک یا دو فرض را در نظریه استاندارد بررسی میکنند. اغلب این تغییرات مهم نیستند، زیرا، مبتنی بر تکمیل فروضی است که در رهیافت اقتصادی کلیدی نیستند. مثلاً، در محور اصلی نظریات نوکلاسیکها مؤلفهای مبنی بر توجه نکردن افراد به انصاف، یا وزندهی خطی به پیامدهای مخاطرهآمیز یا تنزیل آینده به صورت تواندار و با نرخ ثابت از سوی افراد وجود ندارد، ولی، در پژوهشهای اقتصاد رفتاری، انعکاس این موارد در رفتار اقتصادی افراد بررسی و ارزیابی میشود. امروزه، اقتصاد رفتاری کاربرد وسیعی در بسیاری از حوزههای مطالعاتی اقتصاد و بازرگانی از جمله تحلیل رفتار مصرف و پسانداز، تحلیل و پیشبینی رفتار انتخاب و واکنش در بازار سهام، تحلیل رفتار مصرفکننده و مطالعات بازار، بررسی انتخاب در شرایط بیاطمینانی، بررسی انتخاب درباره کالای عمومی و گاه بررسی نظریههای عدالت، کارآیی و توزیع درآمد دارد.
░▒▓ زمینه تاریخی اقتصاد رفتاری
▬ بسیاری از ایدههای اقتصاد رفتاری، ریشه در اقتصاد نوکلاسیکی دارند که مسیر طولانی نزدیک به یک قرن را طی کردهاند. آن زمانی که علم اقتصاد اولین بار رشته مطالعاتی متمایزی دانسته شد، روانشناسی این ویژگی را نداشت. بسیاری از اقتصاددانان در مرتبه دوم، در جایگاه یک روانشناس هم در زمانه خود مطرح بودند. آدام اسمیت که بیشتر به دلیل نظریه «دست نامرئی» و کتاب «ثروت ملل» شناخته شده، کتابی درباره نظریه احساسات اخلاقی تألیف کرده است که مبتنی بر اصول روانشناسی رفتاری فرد است و کمتر شناخته شده و قطعاً به اندازه مشاهدات اقتصادی او تأثیرگذار بوده است. این کتاب حاوی دیدگاههای او درباره روانشناسی انسانها و گواهی بر پیشرفتهای کنونی در اقتصاد رفتاری است. به نظر آدام اسمیت: «ما زمانی که از یک وضعیت بهتر به وضعیت بدتری میرسیم، نسبت به شادی و لذتی که رسیدن از یک وضعیت ناخوشایند به وضعیت بهتر به ما میدهد، بیشتر ناراحت میشویم...».
▬ زیانگریزی جرمی بنتام، با مفهوم «مطلوبیتی» که بیان کرد، مبنای اقتصاد نوکلاسیکی شد. نظریه «فیزیک ریاضی» فرانسیس اجورث بیانگر نمودار جعبهای مشهور اوست که در آن دو فرد در مورد پیامدهای ممکن چانهزنی میکنند که مدلی ساده از مطلوبیت اجتماعی است و یک فرد تحت تأثیر پرداخت فرد دیگر قرار میگیرد. این مدل مبنایی برای کمک به نظریههای مدرن است. شاید اقتصاددانان در پی مخالفت با روانشناسی آکادمیک، انقلاب نوکلاسیکی را آغاز کردند که مسیری را برای رفتار اقتصادی مشخص کرد و مبتنی بر فرضیاتی درباره طبیعت یعنی، روانشناسی انسان اقتصادی و همچنین، نمونهسازی برای انسان اقتصادی و فرض مشابه بودن تمامی انسانها در رفتار اقتصادی بود.
▬ در آغاز قرن بیستم، اقتصاددانان امیدوار بودند که نظم چیزی که آنها بررسی میکنند بتواند مانند علمی طبیعی باشد. در آن زمان روانشناسی در حالِ ظهور و جدایی از فلسفه بود و علم قلمداد نمیشد. به نظر اقتصاددانان روانشناسی سبب بیثباتی علم اقتصاد شده است. ناخشنودی آنها از روانشناسی زمانه خود که مانند نارضایتیشان از فرضیههای لذتگرایی تابع مطلوبیت بنتام بود، سبب حرکتی در راستای حذف روانشناسی از اقتصاد شد.
▬ حذف روانشناسی از علم اقتصاد، به آرامی انجام شد، اما، در اوایل قرن بیستم نوشتههایی از اقتصاددانانی مانند اروینگ فیشر و ویلفردو پارتو بر نظریههای سفتهبازی قوی درباره نحوه تفکر و حس مردم در رابطه با گزینههای اقتصادی متکی بود. بعد از آن، جان مینارد کینز مدام به دیدگاههای روانشناختی متوسل میشد، ولی، در اواسط قرن بحث روانشناسی تا حدی نادیده گرفته شد.
▬ طی نیمه دوم قرن بیستم بسیاری از انتقاداتی که مبتنی بر دیدگاه اثباتی بودند، هم در اقتصاد، و هم در روانشناسی پدید آمدند. در اقتصاد محققانی مانند جورج کاتونا، هاروی لبنستاین، تیبور سایتوسکی و هربرت سایمون کتابها و مقالاتی را درباره اهمیت روانشناسی و حدود رفتار عقلایی نوشتند. این صاحبنظران، توجه گروهی را به خود جلب کردند؛ اما، مسیر بنیادی علم اقتصاد را تغییر ندادند.
▬ بسیاری از پیشرفتهای تصادفی، سبب پدیدار شدن اقتصاد رفتاری شد. یکی از این پیشرفتهای شایان توجه، پذیرش سریع اقتصاد رفتاری و الگوهای مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت تنزیل شده به عنوان الگوهای هنجاری و توصیفی، تصمیمگیری در شرایط نبود اطمینان و انتخاب بین دورهای از سوی اقتصاددانان بود. از آنجا که فرضیات و دلالتهای تحلیل عمومی مطلوبیت نسبتاً انعطافپذیر و عمومی و فراگیر هستند و از این منظر پذیرش آنها به عنوان یک الگوی مناسب دشوار است، الگوهای مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت تنزیل شده دلالتهای دقیق و شایان توجه بسیاری دارند. در نتیجه، چنین الگوهایی اولین «اهداف سخت» را برای منتقدان نظریه فراهم کردند. آلاییس، السبرگ و مارکوییتز، با نوشتن مقالاتی تأثیرگذار دلالتهای کاملاً متفاوتی از مطلوبیت مورد انتظار و مطلوبیت ذهنی مورد انتظار را نمایان کردند. همچنین، استورتز شیوه تنزیل نمایی را مطرح کرد. سایر دانشمندان مغایرتهای مشابهی را با استفاده از آزمایشهای قانعکننده که به سادگی قابل انجام بودند، آشکار کردند که از آن جمله میتوان به کانمن و تارسکی، در مطلوبیت مورد انتظار و همچنین، تالر و لونستین و پرلس در مطلوبیت تنزیل شده اشاره کرد.
▬ وقتی اقتصاددانان، چنین مغایرتهایی را به سان نمونههایی متضاد میپذیرفتند که نمیتوانند دائماً نادیده گرفته شوند، پیشرفتهایی در روانشناسی سبب شد تا مسیرهایی موفق برای نظریه جدید شناسایی شود. با شروع دهه ۱۹۶۰، روانشناسیشناختی زیر سلطه دیدگاهی قرار گرفت که مغز را ابزار پردازش اطلاعات میدانست. این مفهوم جایگزین مفهوم رفتارگرای مغز به عنوان ابزار پاسخدهنده محرک شد. موضوع تشبیه مغز در جایگاه ابزار پردازش اطلاعات، امکان مطالعات تازهای را در زمینه موضوعاتی مانند حافظه، حل مسأله و تصمیمگیری که مورد غفلت قرار گرفته بودند، فراهم آورد. این دیدگاه جدید در روانشناسی در مقایسه با آنچه رفتارگرایی بیان میشد، به روشنی در ارتباط با مفهوم نوکلاسیکی حداکثرسازی مطلوبیت بود.
░▒▓ روششناسی اقتصاد رفتاری
▬ اقتصاد رفتاری، نخست تا حد زیادی متکی بر شواهدی بود که با آزمایشها شکل گرفته بودند، ولی، اخیراً اقتصاددانان رفتاری از آزمایش فراتر رفته و روشهای متعددی را استفاده میکنند که از سوی اقتصاددانان به کار گرفته میشوند. مواردی که در کتاب کمریر لونستین و متیو ذکر شده است، برخی از کمکهای اخیر و شایان توجه به اقتصاد رفتاری است که بر دادههای میدانی اتکا دارد. سایر مقالات نیز از روشهایی مانند آزمایشهای میدانی، شبیهسازی رایانهای و، حتی، اسکنهای مغزی استفاده کردهاند.
▬ از طرفی، آزمایشها نقش مهمی در مرحله ابتدایی اقتصاد رفتاری ایفا میکنند؛ زیرا، کنترل آزمایشگاهی برای تشخیص تحلیلهای رفتاری موارد استاندارد بسیار سودمند است. مثلاً، بازیکنان در بازیهای چانهزنی «اولتیماتوم» و «بگیر یا رهایش کن»، در برخی موارد بدون هیچ پرداختی بازی را انجام میدهند و این امر دلالتهای مفیدی را برای اقتصاد در پی دارد.
░▒▓ بازیهای رفتاری، ترجیحات فردی و اجتماعی و رفتار عقلایی
▬ اقتصاددانان، عبارت ترجیحات را برای اشاره به انتخابهایی به کار میبرند که افراد در موقعیتهای مختلف انجام میدهند، به ویژه در سبک و سنگین کردن (دادوستد) انتخابهای مختلف و مواردی که برای آنها اهمیت دارد؛ مانند غذا، پول، زمان، آبرو و …. همچنین، «ترجیحات اجتماعی» به انتخاب افراد برای رتبهبندی تخصیصهای مختلف درآمدها به خود و دیگران اشاره دارد. اگر افراد نگرش استوار بر نفع شخصی داشته باشند، فقط نگران دریافتهای شخصی خود خواهند بود.
▬ با وجود این، تحقیقات تجربی دو دهه اخیر نشان داده که شمار شایان توجهی از افراد، به ویژه دانشجویان، نگران دریافتیهای دیگران نیز هستند. در برخی شرایط، افراد میخواهند تا مخارجی را برای کاهش دریافتی دیگران در نظر گیرند (حسادت یا تنبیه). در شرایط دیگری همان افراد منابعی را برای افزایش دریافتی افراد پرداخت میکنند (ایثار یا تشویق). بنا بر تأیید مشاهدات، تمایل افراد برای افزایش یا کاهش دریافتی دیگران، بدون پاداش فعلی یا آتی مادی هم وجود خواهد داشت.
▬ این امر، نشان میدهد که افراد، افزون بر رفتار مبتنی بر نفع شخصی، در برخی موارد به گونهای رفتار میکنند که میتوان آنها را ترجیحات نوعدوستانه، ترجیحاتی برای برابری و تقابل نامید. تقابل، با نوعدوستی دوجانبه در زیستشناسی تکاملی، به علت لحاظ کردن اخلاق تفاوت دارد که در تعریف به آن پرداخته میشود: تقابل به این معناست که افراد تمایل دارند تا به عمل دوستانه یا مهربانانه پاداش دهند و اعمال دشمنانه یا خصومتآمیز را تنبیه یا عقوبت کنند.
▬ در واقع، تنبیه یا پاداش سبب کاهش یا افزایش دریافت مادی فرد تنبیه شونده یا تشویق شونده میشود. به این ترتیب، مردمی که نابرابری را دوست ندارند، علاقهمند به انجام دادن فعالیتهای هزینهبر برای کاهش نابرابریاند، هرچند این عمل سبب کاهش دریافت مادی خالص آنها میشود. تقابل نوعدوستانه عمل متقابلی فرض میشود که افزایش خالص دریافت مادی را در پی دارد، مثلاً، به سبب عملکرد یک بازیکن، دیگران مشهور نمیشوند و در آینده برای آنها نفعی نخواهد داشت.
▬ نوعدوستی، به این معنی است که شخصی فعالیتهای هزینهبری را در راستای افزایش دریافتی شخص دیگر و بدون توجه به رفتار قبلی آن شخص انجام دهد. نوعدوستی، مهربانی (لطف) بدون قید و شرط است؛ درحالیکه تقابل به معنی رفتار بدون نفع شخصی و مشروط به رفتار قبلی شخص دیگر، یا به بیان دیگر نوعی انحراف از رفتار، بر اساس نفع شخصی است.
برداشت آزاد از دنیای اقتصاد
هو العلیم