برداشت آزاد از آنتونی آربلاستر؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ دکارت به این نتیجه رسید که در یک چیز نمیتوان شک کرد و آن وجود شخص یا ذهن شک کننده است. عقیده یا یقین دکارت نسبت به وجود خویش، به مثابه موجودی متفکر، او را مستقیماً به عقیدهی مشابهی در باب وجود جهان خارجی هدایت نکرد. از دید دکارت، از آنجا که ما بر هیچ چیز به جز اندیشههایمان اختیار کامل نداریم، بهتر است به جای تلاش برای تغییر جهان، آرزوهای خود را تغییر دهیم. باید به سوژه تمرکز کنیم.
▬ برای دکارت، اندیشیدن امری انفرادی است و باید چنین باشد.
▬ اینجاست که میتوان یکی از ریشههای فلسفی گرایش درونی لیبرالیسم به کنارهگیری از فعالیت عمومی و پناه بردن به دنیای خصوصی تأمل و انزوا را ردیابی کرد.
▬ تصریح فردگرایانهی دکارت، با نفی سنت همراه است. به اعتقاد او، همه افراد بالقوه، از توان عقل و استعداد اندیشیدن به یک اندازهی برخوردارند. دکارت مآلاً این فکر را تقویت میکرد که اعیان، شیئیت ندارند، بلکه مقولاتی ذهنیاند. دکارت عقیده، اقتدار، و تعصبات را به دور افکنند.
▬ دکارت، در عین این ویرانگری سنت، اعتقادی راسخ به دانش داشت. در واقع، برهانی که سنت را ویران میکرد، میتوانست به همان سادگی دانش را ویران گرداند، ولی دکارت سر تیز برهان خود را از علم برگرداند و آن را مستثنا کرد. دکارت، بر خصلت تعمیمپذیری علم انگشت میگذاشت، و در عین حال، بر پیوند میان اندیشه و عمل، و معرفت و قدرت صحه میگذاشت.
مآخذ:...
هو العلیم