سعید نجیبا؛ ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ از آنجا که جوامع محلی با همبستگی مکانیک و نزدیک، به عبارتی جوامعی با غنیترین زیستجهان و با بالاترین میزان انعطاف هنجاری هستند، از این رو، برخی بر آن شدهاند که یحتمل سازمانهای محلی بر اساس این طبیعت حیات اجتماعی انسان، مبتنی هستند و به استواری آن پشتگرماند؛ از منظر این دسته، یحتمل تمایل به داشتن هیأتهای محلی و اداره امور هر محل به دست مردم همان محل از قوانین طبیعت سرچشمه میگیرد. قوانین طبیعت چون بر قوانین عقلی استوار هستند، هر قانونی که خلاف آنها وضع شود، غیر قابل عمل و دیر یا زود متروک میشوند؛ از خواص مهم و عمده قوانین طبیعت مطلق بودن، دائمی بودن و عمومی بودن است؛ بدین معنی که قوانین طبیعت زمان و مکان نمیشناسند و در تمام زمانها و مکانها قابل اجرا و با منافع بشریت کاملاً منطبق میباشد بعضی از فلاسفه حقوق بشر را ناشی از قوانین طبیعت میدانند و به همین جهت تجاوز به حقوق بشر را جایز نمیشناسند. از این دیدگاه، تجاوز به افراد در سطح محل نیز بر خلاف قانون طبیعت به نظر میرسد، زیرا، علاقه به کسانی که به ما نزدیکتر و با ما در تماس بیشتری هستند و همچنین، علاقه به محلهایی که ما در آن نشو و نما یا سکونت اختیار میکنیم از طبیعت انسانی سرچشمه میگیرد و متکی بر قوانین طبیعت است. بشر به کسانی که به او نزدیکترند علاقه و محبت بیشتری احساس میکند، چون تماس با پدر و مادر و سایر اقربای نزدیک زیادتر است، علاقه به این دسته ریشهدارتر از علاقه به دیگران است. اگر فیالمثل بچهای را بلافاصله بعد از تولد از پدر و مادر جدا کرده و به اشخاص دیگری بسپارند و بعد از چند سال او را مجدداً به پدر و مادر خود برگردانند، به احتمال خیلی زیاد بچه احساس بیگانگی خواهد نمود و ترجیح خواهد داد با همان کسانی که او را بزرگ کردهاند و پدر و مادر او نیستند زندگی کند تا با پدر و مادر خود. این یک قانون طبیعی است که نزدیکی و تماس زیاد با اشخاص ایجاد یک نوع میل طبیعی به محبت و علاقه مینماید.
▬ از این منظر، علاقه شخص به محلی که در آن متولد شده و در آن نشو و نما یافته و خوب و بد خاطرات خود را از آن محل کسب کرده است نیز از قوانین طبیعت سرچشمه میگیرد. محل هر قدر بیشتر در معرض و مرجع و محتاج الیه شخص باشد بیشتر مورد توجه و علاقه او قرار میگیرد، مثلاً، هر کس بیش از همه به محلی که در آن زندگی میکند و خانه نامیده میشود علاقه دارد و سعی میکند که وسایل رفاه و آسایش را در آن برای خود فراهم سازد و کوشش میکند محل سکونت خود را از مزاحمت دیگران در امان نگه دارد و از هیچ کوششی برای مصون داشتن آن از گزند اشخاص یا قهر طبیعت فروگذار نمیکند. این اصل به حدی بدیهی و مسلم و شناخته شده است که در مقابل، این میل طبیعی شدید به محل و مسکن، هیچ کس به شخص دیگری اعتراض نمیکند فیالمثل اگر حادثه غیرمترقبهای در همسایگی رخ بدهد که کلیه ساکنین در معرض خطر قرار گیرند. هر کسی در درجهی اول به فکر چارهای برای حفظ جان و مال و مسکن و اقربای خود میباشد و این ترجیح چنان موجه است که مورد اعتراض هیچ کس واقع نمیشود. بعد از خانه منطقهای که بیشتر مورد علاقه و توجه است بلافاصله بیرون در خانه است اگر خانه در کوچهای واقع شده باشد، شخص میل و علاقه دارد که کوچه نظیف و قابل رفت و آمد و دارای همسایگان مساعد باشد؛ اگر کوچههای دورتر بد و خراب و کسانی که در آنها زندگی میکنند اشخاص مزاحمی باشند، زیاد اهمیت ندارد؛ آنچه مهم است کوچهای است که خود شخص در آن زندگی میکند و همسایگانی است که در همان کوچه خواه و ناخواه با آنها تماس بیشتری دارد بعد از کوچه علاقه شخص معطوف به خیابان مشرف به کوچه است و تمام تلاش و کوشش خود را مثلاً، برای آسفالت کردن آن به کار میبرد ولو اینکه خیابان دور افتادهای باشد که اساساً آسفالت کردن آن ضرورت نداشته باشد. بعد از این مراحل علاقه معطوف به محلهای است که شخص در آن زندگی میکند. میخواهد که محله او از هر لحاظ نمونه باشد. مأمورین حکومت مرکزی و شهرداری به بهترین وجه سرویسها و خدمات اجتماعی را در آن محل انجام بدهند دارای بهترین مدرسه و زیباترین پارکها، مجهزترین سرویسهای اتوبوسرانی و مفصلترین سرویس بهداشتی و منظمترین وسایل تأمینی باشد.
▬ بعد از این مراحل علاقه شخص به محلی که در آن متولد شده و نشو و نما یافته به بهترین شکلی تجلی میکند محل تولد او ده باشد یا شهر کوچک باشد یا یک شهر بزرگ زیاد فرق نمیکند؛ او خود را منتسب به آن میداند و بستگی و علاقه عمیقی نسبت به آن احساس مینماید و میل دارد محیط پرورش او که قسمتی از کشورش است در بین تمام قسمتهای دیگر ممتاز و همه وسایل رفاه اجتماعی در آن فراهم باشد او دلبستگی شدیدی نسبت به تمام گوشه و کنار آن مردمی که در آن زندگی میکنند در خود احساس مینماید. اگر سانحهی ناخوش آیندی در شهر مجاور رخ دهد و عدهای را دچار گرفتاری نماید زیاد مهم نیست اصل این است که همشهریهای او دچار گرفتاری نشوند و شهر او دستخوش ناراحتی نگردد. علاقه به سایر نقاط کشور و مردمی که در آن زندگی میکنند تقریباً، در محله بعدی قرار میگیرد چون آن نقاط از حیطه دید و لمس شخص خیلی دور هستند و هر چه اشخاص و محلها از ما دورتر باشند احساس دلبستگی و علاقه به آنها ضعیفتر است.
▬ هر کس در درجه اول تلاش میکند که محل زندگی خود را به بهترین وجه ممکنه برای تأمین حداکثر راه و آسایش آماده نماید تلاش در مرحله بعد از محیط خانه متوجه آبادانی و توسعه کوچه و خیابان و محلهای که خانهاش در آن واقع است میشود. میل به آبادانی در محدوده خاص به خود در موارد استثنایی بیشتر در اشخاصی است که در آن محدوده زندگی میکنند نه در کسانی که خارج از آن محدوده هستند. همان طور هم امور و مسائل مربوط به کوچه، خیابان، محل و غیره به دست ساکنان آن بهتر حل و فصل میشود به همین جهت سپردن امور محل به دست مردم محل دارای ریشههایی است که از قانون طبیعت و نهاد سرچشمه میگیرد. امور محل نه تنها به دلیل علاقه بیشتر مردم محل به محل خود بایستی به آنها سپرده شود، بلکه مردم محل چون به مختصات جغرافیایی و اجتماعی و آداب و رسوم و سایر خصوصیات کسانی که در اطراف آنها زندگی میکنند آشنایی بیشتری دارند صلاحیت بیشتری برای اداره امور محل خود را دارند تا دیگران به همین جهت صلاح جامعه در این است که به این قانون طبیعی تمکین کند و امور محل را به دست مردم محل بسپارد.
مآخذ:...
هو العلیم