فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: پرسش از علم اقتصاد اسلامی

فرستادن به ایمیل چاپ

محسن افغانی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ استدلال شده است که پیشینه اقتصاد اسلامی به صدر اسلام و زمان تشکیل حکومت اسلامی بازمی‌گردد. طبق این استدلال، در دوران تمدن اسلامی آثار فراوانی درباره موضوعات اقتصادی به وسیله «فقیهان و دیگر متفکران مسلمان» به نگارش درآمد. در دهه‌های اخیر افزون بر کتاب‌های فقهی، کتاب‌هایی نیز درباره موضوعاتی چون مالکیت، بهره و ربا، مالیات، بیمه و... از نگاه اسلامی نگاشته شده است. به گفته سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی اقتصاد اسلامی، «خصوصیت بیشتر این آثار، تک‌نگاری و فقدان نگاه جامع و نظام‌وار به بحث‌های اقتصادی اسلام» است.
▬ منذر قحف، می‌نویسد که واژه دین بر مطابقت رفتارهای فرد با عقاید و دستورهای معین الهی دلالت دارد، در صورتی که کلمه اسلام بر تسلیم بودن فرد در برابر شریعت دلالت دارد. منابع اسلامی یعنی، قرآن و سنت تأکید دارند که رفتار اقتصادی انسان باید در چارچوب هنجارها، ارزش‌های اخلاقی و الگوهای رفتاری که قرآن و سنت تعریف می‌کنند، قرار گیرد. بخش بزرگی از آثار فقهی که خود بر قرآن و سنت مبتنی‌اند، درباره الگوهای رفتار اقتصادی و روابط تجاری است.
▬ به گفته او، شیوه اسلامی زندگی در تمام جنبه‌های خود از منابع اصلی اسلام یعنی، قرآن و سنت استخراج شده است. این منابع، فقط خطوط کلی نظام اقتصاد اسلامی را ارائه می‌دهند و بسیاری از جزئیات را وامی‌گذارند تا به وسیله متفکران مسلمان بررسی شوند. هم‌چنین، به گفته آقانظری در نظریه‌پردازی اقتصاد اسلامی، هدف علم تحلیل اقتصاد اسلامی، ارزیابی پدیده اقتصادی و شناخت ارتباط عوامل این پدیده به یکدیگر و ارتباط آن با دیگر متغیرها است. به تعبیر دیگر هدف تحلیل اقتصادی، شناخت قوانین اقتصادی است. روش بحث در این تحلیل، «همان روش علمی است که اندیشمندان مسلمان در صدر اسلام نیز پذیرفته بودند. بر اساس این روش، هماهنگی بین منابع شناخت شکل می‌گیرد. آموزه‌های وحی اولین منبع شناخت و مهم‌ترین آن است و دومین منبع آن را می‌توان بررسی‌های تاریخی به حساب آورد».
▬ یکی از موضوعات مهم و اساسی که بسیاری از متفکران حوزه اقتصاد اسلامی به آن پرداخته‌اند، ماهیت، روش تحقیق و قلمرو اقتصاد اسلامی است. این متفکران معتقدند که دین اسلام، دینی نظام‌مند بوده و در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارای نظام است که باید از آیات، روایات و فتاوای فقیهان کشف شود. به این تعبیر، بحث و اختلاف در این است که آیا اسلام افزون بر «نظام اقتصادی»، دارای علمی تحت عنوان «علم اقتصاد اسلامی» نیز هست؟ حسن آقانظری نیز اعتقاد دارد که نقطه شروع واکاوی در این حوزه، سؤال از امکان نظریه‌پردازی علمی با توجه به آموزه‌های اسلامی درباره اقتصاد است. به گفته آقانظری، به طور کلی، علم اقتصاد به عنوان این‌که روشش تجربه در مقام داوری است، تعیین نمی‌کند که گزاره‌ها یا قضایای مورد بررسی، از چه قلمرویی گردآوری شده‌اند. با توجه به واقعیت فوق این سؤال اساسی مطرح می‌شود که «چگونه می‌توان بین علم اقتصاد و نوع گزاره‌هایی که مورد بررسی تجربی قرار می‌دهد، با آموزه‌های دینی، تعامل منطقی برگزار کرد؟»
▬ به گفته وی، آموزه‌های اسلامی از دو زاویه می‌تواند بر علم اقتصاد تأثیر بگذارد. اولاً، آموزه‌های اسلامی می‌تواند جهت‌دهنده علم اقتصاد باشد و ثانیاً، آموزه‌های اسلامی در حوزه اقتصاد، مسائل قابل بررسی بر اساس روش علمی را ارائه می‌دهد و علم اقتصاد با روش خاص خود این مسائل را بررسی می‌کند. از سوی دیگر، علم اقتصاد در سایه تحقیقات خود موضوعات جدیدی را ارائه می‌دهد و آموزه‌های اسلامی دیدگاه خود را نسبت به آن‌ها بیان می‌کند.
▬ سید عقیل حسینی، در «امکان شکل‌گیری دانش اقتصاد نظری در تمدن اسلامی» بحث می‌کند که دانش اقتصاد نظری، دانشی است که می‌خواهد به شناخت واقع‌گرایانه (در مقابل، غایت‌گرایانه و البته، نه لزوماً غیرواقعی) پدیدارهای اقتصادی با هدف تبیین و وصف آن‌ها بپردازد و مبنایی برای بایدها و نبایدهای دانش اقتصاد عملی فراهم کند، اما، چنین دانشی لزوماً مترادف با علم اقتصاد در معنای غربی آن نخواهد بود؛ بلکه به فراخور هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، روش‌شناسی و اصول موضوعه پذیرفته‌شده در هر سامانه دانایی مختصات ویژه خود را خواهد یافت.
▬ منذر قحف، که از معتقدان به وجود «علم اقتصاد اسلامی» است، اعتقاد دارد که اسلام بی‌تردید مجموعه‌ای از هنجارها و ارزش‌های اخلاقی ویژه درباره «رفتار اقتصادی و فردی انسان» دارد، اما، به گفته او این پرسش مطرح می‌شود که چرا اسلام باید علم اقتصاد ویژه‌ای داشته باشد؛ در حالی که مسیحیت و یهودیت به رغم این‌که آن‌ها هم دستورهای رفتاری الهی دارند، مدعی نیستند که علم اقتصاد ویژه‌ای دارند. به گفته قحف، اسلام از دیدگاه روابط اقتصادی دارای «نظام» اقتصادی خاص خود است که بر پایه دیدگاه‌های فلسفی آن بنا شده و با سازماندهی اسلامی دیگر جنبه‌های رفتار بشر یعنی، نظام‌های اجتماعی و سیاسی سازگاری دارد.
▬ در میان نظریه‌پردازان حوزه اقتصاد اسلامی با اندیشه‌های گوناگونی درباره ماهیت اقتصاد اسلامی مواجهیم. برخی آن را مکتب، برخی آن را نظام و برخی نیز آن را علم به معنای جدید کلمه می‌دانند.
▬ به عنوان مثال، به گفته سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی، انس محمد زرقا و منذر قحف معتقد به وجود «علم اقتصاد اسلامی» هستند. زرقا مقوله‌های اقتصاد اسلامی را به ارزشی و وصفی تقسیم کرده و دسته اول را فقه و در جایی دیگر مکتب اقتصادی نامیده و دسته دوم را علم اقتصاد اسلامی می‌داند. هم‌چنین، مهدی هادوی‌تهرانی و حسن مصباحی‌مقدم به وجود «علم اقتصاد اسلامی» اعتقاد دارند و آن را با اقتصاد متعارف متفاوت می‌دانند. هادوی‌تهرانی معتقد است که «دانش اقتصاد اسلامی در عین حال، که شباهت‌های زیادی با اقتصاد متعارف دارد، دو تفاوت اساسی در پیش‌فرض‌ها و روش تحقیق با آن دارد». مصباحی‌مقدم نیز معتقد است که «اقتصاد لیبرال مبتنی بر دئیسم، اومانیسم، رشنالیسم و سیانتیسم است، در حالی که اقتصاد اسلامی از اصولی چون ربوبیت خداوند، اختیار انسان و محوریت خداوند تبعیت می‌کند».
▬ به گفته سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی، عده‌ای با روش تاریخی افزون بر نفی «علم اقتصاد اسلامی»، امکان تحقق چنین علمی در دوران صدر اسلام را نیز نفی کرده‌اند، در حالی که گروهی دیگر با شاهد گرفتن مطالعه‌های اندیشه‌ورانی چون ابن‌خلدون، ابویوسف، ابن‌قدامه و دیگران، درصدد اثبات تحقق علم اقتصاد اسلامی در تمدن اسلامی برآمده‌اند. هم‌چنین، از یک سو، برخی با تحلیل‌های عقلانی موضوع نفی یا اثبات دانش اقتصادی اسلامی را مطالعه کرده‌اند و در مقابل، برخی معتقدند همان گونه که در دانش اقتصاد متعارف ابتدا مدل‌ها بر اساس فرض‌های مطلوب طراحی شده و مطابق با واقعیت‌های موجود تعدیل می‌شوند، در اقتصاد اسلامی هم می‌توان مدل را بر اساس مطلوب‌های برگرفته از مکتب اخذ کرد و میزان انطباق رفتار مسلمانان را با آن الگوها سنجید.
▬ سیدحسین میرمعزی، در موضوع علم اقتصاد اسلامی استدلال می‌کند که برخی از اقتصاددانان مسلمان معتقدند که موضوع علم اقتصاد، پدیده‌های اقتصادی است و به سخن دیگر، چیزی با عنوان «علم اقتصاد اسلامی» را معتبر نمی‌دانند. از جمله کسانی که به این دیدگاه معتقدند، می‌توان به شوقی فنجری، احمد جنیدل و مصلح نجار اشاره کرد. به عنوان مثال، فنجری در این باره می‌گوید: «علم اقتصاد به تحقیق و تحلیل درباره پدیده‌های اقتصادی می‌پردازد، با این هدف که قانون‌های حاکم بر آن‌ها را استخراج کند. علم اقتصاد چهره نظری دارد و ربطی به اخلاق و سیاست و جهت‌گیری‌های سیاسی دولت یا درک جامعه از مفهوم عدالت بویژه نزد دو مذهب سرمایه‌داری و سوسیالیستی ندارد... . قانون‌های اقتصادی قاعده‌ها و حقیقت‌های علمی هستند که دین و جنسیت نمی‌شناسند. این‌ها قانون‌های جهانی هستند». میرمعزی که خود چنین نگاهی ندارد، در نقد آن می‌گوید که به نظر می‌رسد این دسته از اقتصاددانان «تحت تأثیر کسانی که دریافتی ماشین‌وار و مکانیکی از اقتصاد دارند، قرار گرفته و تصور می‌کنند پدیده‌های اقتصادی و قانون‌های حاکم بر آن‌ها با رفتارهای اقتصادی انسان‌ها ارتباطی ندارد». به گفته او پدیده‌های اقتصادی هم‌چون بیکاری، تورم، رکود، رونق و... در سطح کلان و کاهش یا افزایش قیمت یا تولید یک کالا در سطح خرد، «همگی نتیجه رفتارهای دولت و مردم در یک نظام اقتصادی هستند. این رفتارها نیز از بینش‌ها و ارزش‌های حاکم بر آحاد مردم و دولت‌مردان متأثر است» و هم‌چنین، «قانون‌های اقتصادی که در علم اقتصاد از آن‌ها بحث می‌شود و به‌صورت معادله‌ها و رابطه‌های ریاضی بیان می‌شوند، اغلب از بینش‌ها و ارزش‌های مکتبی متأثر هستند».
▬ همچنین، سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی می‌گوید که دادگر دانشی را که با مبانی نوکلاسیکی از رفتار مسلمانان به دست آمده، دانش اقتصاد مسلمانی می‌داند و با توسعه معنای علم و نفی انحصار معنای پوزیتیوستی آن، می‌گوید که «می‌توان آموزه‌های اقتصادی اسلام را در قالب مطالعات روشمند، قابل انتزاع و پیدا کردن یک رابطه تئوریک بین اجزای درونی آن ارائه کرد». منان نیز معتقد است که در اقتصاد اسلامی «نمی‌توان آن‌گونه که مرسوم است، بین اقتصاد دستوری و اثباتی تفکیک کرد و باید اقتصاد را در کل به صورت دانش اجتماعی یکپارچه که متأثر از ارزش‌ها نیز هست، مورد مطالعه قرار داد». وی هرگونه تلاش برای تفکیک را به لحاظ این‌که ممکن است به «تولد سکولاریسم در اقتصاد اسلامی» بینجامد، انکار می‌کند.
▬ افزون بر آن، به گفته وی، منذر قحف با بررسی آموزه‌های اقتصادی برگرفته از آیات و روایات، دو تعریف از اقتصاد اسلامی ارائه می‌کند. در یک تعریف، اقتصاد اسلامی به معنای بررسی نظام اقتصادی اسلام است و ویژگی‌ها و نهادهای اصلی اقتصاد اسلامی را که منابع اساسی اسلام (قرآن و سنت) به آن‌ها اشاره کرده‌اند، در برمی‌گیرد. اقتصاد اسلامی در تعریف دوم، بررسی رفتار اقتصادی انسان است که از دو مصدر معرفت، یعنی، وحی و تجربه انسانی ریشه می‌گیرد. به گفته وی، قحف نوع دوم را که شبیه دانش اقتصاد است، «تحلیل اقتصادی اسلامی» می‌نامد. قحف اعتقاد دارد که «اساساً روش کشف نظام اقتصادی اسلامی شبیه روش کشف نظریه‌ها و قوانین کلی در علم فقه است». در تنظیم قضیه‌ها و قوانین کلی، فقیهان باید تمام متن قرآن و سنت را بررسی کنند. به همین نحو عمده پیش‌فرض‌های نظام اقتصادی اسلامی با شیوه مشابهی استنتاج شده‌اند.
▬ میرمعزی، در موضوع علم اقتصاد اسلامی، اقتصاددانان مسلمان را به چند گروه تقسیم می‌کند. برخی از تعبیراتی مانند اصول اقتصاد اسلامی، نظام اقتصادی اسلام و مانند آن استفاده کرده‌اند. برخی دیگر اصطلاح علم را به کار برده، اما، مقصودشان معنای عامی است که شامل مذهب و نظام اقتصادی نیز می‌شود. تعدادی از اقتصاددانان مسلمان درباره «علم اقتصاد اسلامی» به معنای خاص آن یعنی، علمی که به وصف، تبیین و پیش‌بینی واقع خارج می‌پردازد، به بحث و اظهارنظر پرداخته‌اند. اعضای این گروه اخیر خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:

• الف) برخی چون شوقی فنجری و جنیدل و نجار بر این باورند که موضوع علم اقتصاد، پدیده‌های اقتصادی است.
• ب) برخی بر این باورند که موضوع علم اقتصاد اسلامی، پدیده‌ها یا رفتارهای اقتصادی مسلمانان در جامعه اسلامی از دیدگاه خرد و کلان است و از این رو، اعتقاد دارند که تا وقتی رفتارها بر اساس آموزه‌های اسلام شکل نگرفته و مکتب اقتصادی اسلام پیاده نشده است، نمی‌توان از علم اقتصاد اسلامی به طور دقیق سخن گفت. به گفته میرمعزی، شهید صدر نخستین کسی است که از این مطلب دفاع می‌کند.
• ج) برخی دیگر چون شوقی دنیا، منذر قحف و انس زرقا بر این باورند که موضوع «علم اقتصاد اسلامی»، پدیده‌ها و رفتارهای انسان و جامعه انسانی است.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.