فیلوجامعه‌شناسی

بحران، و ضرورت تأسیس نظام اقتصاد بین‌الملل مساوات‌گرا

فرستادن به ایمیل چاپ

علی دینی ترکمانی


░▒▓ آدام اسمیت
▬ «زمان زمان دو نوع مردم است. در یک طرف داستان، کشوری با تعداد زیادی فقیر وجود دارد که به ناگهان رشد سریع اقتصادی را تجربه می‌کند، اما، تنها نیمی از مردم در این رشد سهیم‌اند. این نیم سهیم در رشد، بخش زیادی از درآمدشان را برای غذا صرف می‌کنند و اگر عرضه غذا به سرعت افزایش نیابد قیمت‌ها جهش می‌کنند. نیم بی‌بهره از رشد، اکنون، با قیمت‌های افزایش یافته مواجهند بدون آن‌که درآمد بیشتری داشته باشند. بنا بر این، قحطی شروع می‌شود.... تراژدی‌هایی نظیر این، به کرات در تاریخ رخ داده است.... آن‌چه بیش از همه چالش برانگیزاست، یافتن سیاست‌های موثری است که با پیامدهای نامتقارن توسعه اقتصاد جهانی مقابله کند. اصلاحات اقتصادی داخلی در بسیاری از کشورهای با رشد آهسته اقتصادی به شدت مورد نیاز است، اما، به همکاری بیشتر جهانی نیز نیاز فوری وجود دارد. وظیفه اول، درک ماهیت مشکل است».

░▒▓ آمارتیا سن
▬ بحران‌های بزرگ، نشانه‌های بزرگی از دوران گذار هستند. دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، دهه بحران‌های بزرگ و متعدد بودند. بحران جنوب شرقی آسیا در سال ۱۹۹۷ چنان عمیق و تکان‌دهنده بود که تعبیر «معجزه شرق آسیا» را یک‌شبه به «معجزه یخ بسته شرق آسیا» تبدیل کرد. بعد بحران‌های پی در پی مالی در مکزیک، آرژانتین و روسیه. سال ۲۰۰۷ نوبت بحران غذایی بود. افزایش قیمت مواد غذایی از جمله ذرت، برنج و گندم چنان شدید بود که طبق گزارش سازمان خواربار و کشاورزی سازمان ملل متحد (فائو) بیش از یکصد میلیون نفر به زیر خط فقر رفتند. یک سال بعد دومین بحران رکودی بزرگ، چه به لحاظ گستره جهانی و چه به لحاظ عمق آن رخ داد. بحرانی که بعد از گذشت چهار سال هنوز به طول کامل رفع نشده است و پس‌لرزه‌های آن در اروپا و سایر نقاط جهان به ثبت می‌رسد.
▬ در همین ایام، و در واکنش به این بحران‌ها چه در امریکا و چه در اروپا شاهد جنبش‌های اجتماعی اعتراضی بودیم. در امریکا معترضان به وال استریت به مثابه نمادی از مالی‌گرایی بیش از اندازه‌ای که به خلق ثروت بدون بازدهی اجتماعی (ایجاد شغل) همراه با بازتوزیع سود در میان اقلیتی از ثروتمندان می‌پردازد، مکان وال‌استریت در نیویورک را به اشغال خود درآوردند و با شعار «یک درصد در برابر ۹۹ درصد» اعتراض خود به نظام نابرابر اقتصادی را به گوش جهانیان رساندند. البته، پیش از این، در سال ۱۹۹۹ نیز هنگام برگزاری اجلاس وزیران سازمان تجارت جهانی در سیاتل امریکا، جنبش اعتراضی وسیعی شکل گرفت و به خشونت هم کشیده شد؛ ۱، اما، با وجود این، بازتاب جهانی جنبش وال استریت را نداشت، چرا که، به رغم بحران‌هایی که در گوشه و کنار جهان رخ داده بود، خوش‌بینی بیش از اندازه‌ای نسبت به آینده و عملکرد رشد اقتصادی وجود داشت.
▬ در اصل، چنین اعتراضاتی در متن رشدهای خیره‌کننده ناشی از پیگیری توصیه‌های سیاستی اقتصادی رویکرد «اجماع واشنگتنی» حمل بر حباب روی آب می‌شد که چندان اعتنایی نباید به آن‌ها کرد، اما، اعترضات اخیر آن هم بعد از فروپاشی مالی و اقتصادی امریکا و اروپا و سایر کشورهای توسعه یافته از جمله ژاپن و استرالیا را نمی‌توان حباب روی آب انگاشت. هزاران نفر شغل خود را از دست داده‌اند و میلیون‌ها نفر در معرض گرسنگی شدید قرار دارند. اعتراضات به یک مکان جفرافیایی خاص محدود نمی‌شود. این روزها در شبکه اجتماعی فیس بوک تصویری تکان‌دهنده از زنی که فرزند نحیف و لاغر رو به موتی را در آغوش دارد، با این جملات دست به دست می‌شود: «سومالی در حال مرگ است. ۲۹ هزار کودک مرده‌اند و ۳۰۰ هزار کودک نیز خواهند مرد. رسانه‌ها در سکوتی تاریخی به سر می‌برند.... . اجازه دهید جهان مطلع شود». انگلستان، فرانسه، یونان، پرتغال و اسپانیا صحنه اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها در مخالفت با سیاست‌های انقباضی دولت‌ها است. گویی شبح مارکس و ایده «انترناسیونال خلق‌ها»، به رغم حضور جان مینارد کینز بر روی فرش قرمزی که به افتخار او در واشنگتن پهن کرده‌اند و توصیه‌های سیاستی او از جمله تزریق منابع مالی برای نجات اقتصادی را به گوش جان خریده‌اند، دوباره بر فراز نظام سرمایه‌داری ظاهر شده است.
▬ این جنبش‌های اعتراضی، و بحران‌های پی‌درپی، نشانه‌ای از دوران گذار و ضرورت حتمی آن است؛ گذار از نظم اقتصادی گذشته به نظم اقتصادی جدید. نظم گذشته که هنوز سایه آن بر اقتصاد جهانی دیده می‌شود، نظمی نولیبرالی است که آبشخور فکری آن رویکرد افراطی بازارگرا است. این نظم از ابتدای دهه ۱۹۷۰ به دنبال «عصر طلایی نظام سرمایه‌داری» و دولت رفاه کینزی، به تدریج شکل گرفت تا پاسخی به افت رشد اقتصادی همراه با افزایش سطح عمومی قیمت‌ها در اقتصادهای پیشرفته بدهد، اما، در پس، موضوع رکود- تورمی در این اقتصادها، داستان دیگری وجود داشت.
▬ امریکا، به عنوان موتور رشد اقتصاد جهانی در دوره پس از جنگ جهانی دوم ناتوان از تأمین تعهداتی بود که در چارچوب نظام پایه طلا – دلار می‌بایست دلارهای انباشته در اقتصادهای دیگر را به طلا تبدیل کند. گسست از نظام پایه طلا – دلار که در آن رابطه ثابت و برابری میان نرخ‌های ارز وجود داشت، لازمه رهایی امریکا از چنین تعهدی بود. به این صورت رژیم ارزی جهانی به سوی مدیریت شناور ارزی گذار کرد و راه برای تکمیل این سیاست از طریق «سیاست‌های تعدیل ساختاری و تثبیت اقتصادی» یا «اجماع واشنگتنی» فراهم‌تر شد. آزادسازی بازارها بویژه بازارهای مالی و خصوصی‌سازی و مقررات زدایی از بازارهای کار و سرمایه و حداقل‌سازی مداخلات تنظیم‌گرایانه دولت در بازارها در دستور کار دولت‌های وقت امریکا (رونالد ریگان) و انگلستان (مارگارت تاچر) قرار گرفت. فروپاشی بلوک اتحاد جماهیر شوروی سابق در ابتدای دهه ۱۹۹۰ بیش از پیش بذر این «نظم نوین» را در جهان پراکند. افسانه‌هایی مبنی بر این‌که تاریخ به پایان رسیده و نولیبرالیسم برتری خود را به اثبات رسانده، توسط نظریه پردازانی چون فرانسیس فوکویاما پردازش شد، اما، دیری نپایید که دیواره پرشکوه این نظم نوین ترک برداشت و سرانجام، سر از فروپاشی درآورد، به نحوی که فوکویاما بعد از بحران اخیر ناچار از تجدیدنظرهایی اساسی در دیدگاه‌های خود شد.
برداشت از دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.