فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه لیبرال: ”درباره برابری و نابرابری“

فرستادن به ایمیل چاپ

لودویگ فون میزس؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ درباره میزس
▬ لودویگ فون میزس (۱۸۸۱ ۱۹۷۳)، یکی از آخرین اعضای مکتب اصلی اقتصاد اتریشی بود. او مدرک دکترای حقوق و اقتصاد خود را از دانشگاه وین در سال ۱۹۰۶ دریافت کرد. در سال ۱۹۲۶، میزس موسسه اتریشی برای تحقیق در مورد دورهای تجاری (Austrian Institute for Business Cycle Research) را تاسیس کرد. از ۱۹۱۳ تا ۱۹۳۴، میزس، استاد دانشگاه وین بود، و در همین حین، به عنوان اقتصاددان برای اتاق تجاری وین کار می‌کرد. برای دوری از نفوذ نازی‌ها در اتریش، در سال ۱۹۳۴ میزس به ژنو رفت و در آن جا به عنوان استاد در موسسه عالی مطالعات بین‌الملل مشغول به کار شد. وی در سال ۱۹۴۰، به نیویورک رفت. او از سال ۱۹۴۵ تا زمان بازنشستگی در سال ۱۹۶۹، در دانشگاه نیویورک استاد مدعو بود.
▬ میزس، یکی از طرفداران شدید لسه‌فر (اقتصاد آزاد) بود و با هر گونه دخالت دولت در اقتصاد به شدت مخالف بود. از این قرار، با سوسیالیسم و کینزیسم، سر تعارض داشت. میزس بر آن بود که سوسیالیسم از لحاظ اقتصادی محکوم به شکست است. در مقاله‌ای که وی در سال ۱۹۲۰ نوشت، میزس استدلال می‌کند که یک دولت سوسیالیستی نمی‌تواند محاسبات اقتصادی لازم برای سازمان دهی بهینه یک اقتصاد پیچیده انجام دهد. با اینکه اقتصاددانان سوسیالیست چون اسکار لانگه و آبا لرنر با وی مخالفت می‌کردند، ولی هم‌فکران درستی استدلال میزس و توضیحی که هایک از آن ارائه می‌دهد، را تایید می‌کنند.
▬ میزس، تأثیر عمیقی بر روی افراد جوان داشت. مقبولیت دوباره مکتب اتریش و خیزش دوباره آن در ایالات متحده به صورت عمده‌ای مدیون پافشاری میزس بر روی عقایدش در زمانی است که انقلاب کینزی وی را به حاشیه رانده بود. تأثیرگذارترین شاگرد وی، فردریش هایک، بعدها نظریه وی در مورد دورهای تجاری را بهبود داد.

░▒▓ شاگرد تنبل‌ها
▬ دکترین برابری فیزیولوژیک و ذهنی ذاتی میان انسان‌ها، به لحاظ منطقی، علت تفاوت‌های بین انسان‌ها را تأثیرات پس از تولد می‌داند. این دکترین به طور خاص بر نقش آموزش تأکید دارد. می‌گویند در جامعه سرمایه‌دارانه آموزش عالی امتیازی انحصاری است که تنها در دسترس فرزندان «بورژوازی» قرار دارد. آن‌چه به آن نیاز داریم، تضمین دسترسی همه کودکان به مدرسه و بنا بر این، تضمین آموزش برای همه است.
▬ ایالات متحده امریکا که تحت هدایت این اصل قرار دارد، توانسته تجربه بزرگ‌منشانه‌ای را به اجرا بگذارد و از همه پسران و دختران افرادی تحصیل‌کرده بسازد. همه زنان و مردان جوان باید از شش تا شانزده سالگی در مدرسه باشند و تا حد ممکن اغلب آن‌ها به کالج هم راه بیابند. به این ترتیب، قرار بود تقسیم فکری و اجتماعی بین اقلیت آموزش‌دیده و اکثریت مردم که تحصیلات ناکافی داشته‌اند، ناپدید شود. آموزش دیگر یک امتیاز ویژه و انحصاری نبود و میراثی برای همه شهروندان دانسته می‌شد.
▬ آمار نشان می‌دهد که این برنامه عملی شده است. تعداد دبیرستان‌ها، معلمان و دانش‌آموزان بسیار زیاد شده است. اگر گرایش کنونی امور برای چند سال آینده ادامه یابد، هدف چنین اصلاحاتی کاملاً محقق خواهد شد؛ و تمام امریکایی‌ها تحصیلات دبیرستانی خواهند داشت.
▬ اما موفقیت این برنامه، صرفاً موفقیتی ظاهری است. این برنامه تنها به واسطه سیاستی ممکن شد که صرفاً نام «دبیرستان» را حفظ کرد و در عوض، ارزش تحصیلی، علمی و پژوهشی آن را به دست نابودی سپرد. دبیرستان‌های قدیم مدرک خود را تنها به دانش‌آموزانی اعطا می‌کردند که دستکم دانشی حداقلی در یکی از زمینه‌های پایه کسب کنند. دبیرستان‌های قدیم کسانی را که در این زمینه‌ها از توان برآمدن از پس، ضروریات بهره‌ای نبرده بودند، با نمره‌های پایین حذف می‌کردند، اما، در نظام جدید دبیرستان‌ها، شاگردان احمق یا تنبل به شدت از فرصت انتخاب موضوعات مورد علاقه سوء استفاده می‌کنند.
▬ نه تنها اکثریت دانش‌آموزان دبیرستان، موضوعات بنیادینی شبیه حساب مقدماتی، هندسه، فیزیک، تاریخ و زبان‌های خارجی را نادیده می‌گیرند، بل هر ساله پسران و دخترانی که در خواندن و نوشتن انگلیسی مشکل دارند، دیپلم دبیرستان دریافت می‌کنند. به همین دلیل برخی از دانشگاه‌ها دروسی اختصاصی برای بهبود مهارت خواندن دانشجویان خود برپا کرده‌اند.
▬ بحث‌های غالباً شورانگیزی که در رابطه با دروس دبیرستانی در می‌گیرد، سال‌ها است ادامه یافته و به روشنی نشان داده است که تنها تعداد محدودی از زیر بیست ساله‌ها به لحاظ فکری و اخلاقی از حضور در مدرسه بهره می‌برند. برای بقیه افراد دبیرستان، سال‌هایی که در مدرسه گذرانده می‌شود، سال‌هایی تلف‌شده است. اگر کسی استاندارد تحصیلی و پژوهشی دبیرستان‌ها و کالج‌ها را پایین بیاورد تا جوانان کم‌استعدادتر و نه چندان کوشا بتوانند مدرک بگیرند، صرفاً به اقلیتی ضربه می‌زند که می‌توانند بیشترین بهره را از آموزه‌های ارائه‌شده در آن‌جا ببرند.
▬ تجربه دهه‌های اخیر در آموزش امریکا، این واقعیت را نشان داده است که تفاوت‌های مادرزاد در قوای فکری انسان را نمی‌توان با هیچ شکلی از تحصیل از بین برد.

░▒▓ فرمانروایی اقلیت
▬ تلاش‌های نومیدانه برای نجات تز برابری مادرزادی میان همه انسان‌ها، به رغم شواهد غیرقابل تردید در راستای رد آن را دک‌ترینی اشتباه و غیرقابل قبول رقم زده است: دک‌ترینی درباره حکومت مردمی و فرمانروایی اکثریت.
▬ این دکترین، تلاش دارد تا حکومت مردمی را با ارجاع به برابری طبیعی کذایی همه انسان‌ها توجیه کند. از آن‌جا که همه انسان‌ها برابرند، پس، همه افراد در نبوغی که بزرگ‌ترین قهرمانان تاریخ فکری، هنری و سیاسی نوع بشر را راهنما بوده و به راه انداخته، شریک هستند. صرفاً تأثیرات انحرافی پس از تولد پرولترها را از برابر شدن با هوش و ذکاوت انسان‌های بزرگ منع کرده است. بنا بر این، همان طور که تروتسکی به ما می‌گوید، زمانی که این نظام کریه کاپیتالیستی جای خود را به سوسیالیسم بدهد، «انسان متوسط به درجات رفیع ارسطوها، گوته‌ها یا مارکس‌ها خواهد رسید». صدای مردم همان صدای خداوند است، بله، این همیشه حقیقت دارد. پس، اگر اختلاف بین انسان‌ها به وجود آید، قطعاً به دلیل اشتباه برخی از آن‌ها است.
▬ تو گویی هرگز نمی‌توان شک کرد که اقلیت اشتباهات بیشتری نسبت به اکثریت مرتکب می‌شود. اکثریت حق دارد، چون اکثریت است و به همین خاطر، اساساً «سوار بر موج آینده» زاده می‌شود.
▬ حامیان این دکترین، هر گونه تشکیکی در برتری فکری و اخلاقی توده‌ها را باید تلاشی برای جایگزین کردن استبداد به جای دولت برخاسته از نمایندگی [مردم] بدانند.
▬ با این حال، استدلال‌های لیبرال‌های قرن نوزدهم  همان منچسترهای بد نهاد و قهرمانان بازار آزاد- در حمایت از دولت برخاسته از نمایندگی هیچ وجه اشتراکی با دک‌ترین‌های مربوط به برابری مادرزاد انسان‌ها و بصیرت فراانسانی اکثریت ندارد. آن استدلال‌ها مبتنی بر فکتی بودند که دیوید هیوم بهتر از همه روشن ساخته است: اقلیت همواره که سکان‌دار بوده و اکثریت تابع دستورات آن‌ها. هر نظام حکومتی به این معنا فرمانروایی اقلیت است و به این شیوه تنها تا جایی دوام می‌آورد که افراد فرمان‌بردار باور داشته باشند وفاداری به دولت‌مردان از تلاش برای جایگزین کردن آن‌ها با دیگرانی با روش‌های مدیریتی متفاوت، برای خودشان بهتر است.
▬ اگر این نظر تغییر کند، بسیاری شورش خواهند کرد و دولت‌مردان منفور و نظام‌های ایشان را با انسان‌ها و نظام‌هایی دیگر جایگزین خواهند کرد، اما، دستگاه صنعتی پیچیده جامعه مدرن نمی‌تواند با چنین اوضاعی اداره شود؛ اوضاعی که تنها وسیله تحقق اراده اکثریت در آن انقلاب خواهد بود. هدف دولت برخاسته از نمایندگی ممانعت از ظهور دوباره این اغتشاشات خشونت‌بار در صلح و تأثیرات مخرب آن بر روح و روان، فرهنگ و بهروزی مادی انسان است.
▬ حکومت دست‌نشانده مردم، یعنی، حکومت دست‌نشانده نمایندگان منتخب مردم، تغییر صلح‌آمیز را ممکن می‌کند. این حکومت توافق میان آرای عمومی و اصول هادی حکومت را میسر می‌سازد. فرمانروایی اقلیت برای کسانی معنا دارد که به آزادی نه در مقام اصلی متافیزیکی  که نشأت‌گرفته از تحریف غیر قابل قبول فکت‌های زیست‌شناختی است  بل در مقام ابزار تأمین امنیت توسعه صلح‌آمیز و دائم تلاش‌های تمدن‌ساز انسان باور دارند.
برداشت از دایره‌المعارف مختصر اقتصادی/ آفتاب/ دنیای اقتصاد
هو العلیم

 

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.