برداشت آزاد از کتابخانه مرجع انکارتا؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ مجسمهسازی، در طول قرون وسطی، مانند همه هنرهای قرون وسطی، تابع معماری دینی و نیازهای کلیسای کاتولیک بود.
▬ گر چه مجسمهسازی اواخر قرون وسطی، که به سبک گوتیک معروف بود، واقعیتر از مجسمهسازی دوران آغازین قرون وسطی بود، ولی همچنان پایبندی زیادی به سبک داشت و هنوز ایدهها و آیینهای دینی خاصی را به صورت نمادین بیان میداشت.
▬ هر چند، مجسمهسازی قرون وسطی، همیشه برخی عناصر سنت کلاسیک را در خود داشت، ولی در قرن سیزدهم، مجسمهسازان ایتالیایی، نیکولا پیزانو (Nicola Pisano, c.1220/1225 – c.1284) و پسرش، جیوانی پیزانو (Giovanni Pisano, c.1250–c.1315) ابداعات سبک گوتیک را با طبیعتگرایی دینامیک یونان و روم باستان ترکیب کردند.
▬ در اوایل سده پانزدهم، افزایش تمرکز بر مصالح و تکنیک، توسط مجسمهسازانی مانند یاکوپو دلا کوئرچا (Jacopo della Quercia, 1374-1438) و لورنزو گیبرتی (Lorenzo Ghiberti, 1378-1455) محقق شد.
▬ گیبرتی، در کلیسای جامع فلورانس، در مدخل شرقی تعمیدگاه، سطوحی از پرسپکتیو و افکتهای نور و سایهای را ایجاد کرده است که تنها در نقاشی ممکن به نظر میرسد.
▬ ولی هنوز، هم کوئرچا و هم گیبرتی، مجسمهسازی را شاخ و برگ معماری دینی میشمردند.
▬ دوناتلو (Donatello, real name Donato di Niccolò di Betto Bardi, 1386?-1466)، این باور معاصر گیبرتی را داشت، ولی او توسط پیکرهایی بسازد که ظاهری بسیار طبیعی داشتند و میشد آنها را از دیدگاه غیردینی نیز جالب توجه دید. میشد آنها را از دیدگاههای گوناگون دید.
▬ مجسمهسازی مهم دیگری نیز قابل ذکرند؛ آندره آدل وروچيو (Andrea del Verrocchio, real name Andrea di Michele di Francesco di Cioni, 1435-1488) و اعضاء خاندان روبیا (Robbia).
▬ ولی، اوج مجسمهسازی رنسانس، در اوایل قرن شانزدهم، در آثار میکلانژ (Michelangelo, 1475-1564) خود را نشان داد.
مآخذ:...
هو العلیم