فیلوجامعه‌شناسی

روند پیدایش دولت‌های رفاه و سیر تاریخی آن

فرستادن به ایمیل چاپ

سمیه کریمی


▬ از آن هنگام که سقراط در میدان اصلی شهر آتن از سعادت نوع بشر و خیر عمومی سخن می‌گفت و در این راستا مفاهیمی هم‌چون عدالت، خوشبختی، آسایش و امید را مطرح می‌کرد تا زمانی که شاگرد آرمان‌گرایش افلاطون به دنبال طرح مدینه فاضله به عنوان سیاستی اجتماعی برای رفاه، امنیت و تأمین ایده‌آل‌ها بود، در همگی این دوره‌ها ذهن انسان لحظه‌ای از اندیشیدن درباره رفاه و خوشبختی غافل نبوده است.
▬ به نظر می‌رسد از این تاریخ به بعد هر طرح آرمانی و اتوپیایی که به واسطه فلاسفه، اندیشمندان و عالمان و حکیمان ارائه می‌شود، همواره نسبتی با بشر، جامعه و حکومت داشته و می‌توان آن را سیاستی اجتماعی در راستای رسیدن به یک آرمان ایده‌آل توصیف کرد. چه افلاطون که شهر آرمانی خود را به دست یک حاکم حکیم یا فیلسوف شاه می‌دهد و چه اندیشمندان دیگری چون فارابی، ابن‌سینا، سنت اگوستین، تامس مور، هگل و دیگران، همه به نوعی، طرحی از یک جامعه خوب ارائه دادند. البته، در دوران تازه و با ظهور مدرنیته در غرب، اندیشمندانی ظهور کردند که دغدغه آرمانی مستحکم‌تر، پخته‌تر و در عین حال منسجم‌تری برای پی‌ریزی یک جامعه خوب و بسامان داشتند.
▬ با ظهور اندیشمندانی نظیر هابز، روسو، لاک و مارکس، دو گفتمان یا الگوی اجتماعی به وجود آمد که یکی از عدم دخالت دولت در امور اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دفاع می‌کرد و دیگری از حضور و دخالت پررنگ دولت پشتیبانی می‌کرد. دسته اول به اندیشه‌های لیبرالی دامن می‌زدند که اندیشمندانی چون جان لاک، ژان ژاک روسو، آدام اسمیت، کارل پوپر، فردریش فون‌هایک، رابرت نازیک و.... در این دسته جای می‌گیرند و دسته دوم نیز اساساً از آموزه‌های سوسیالیستی و مارکسیستی دفاع می‌کردند. پس از بروز بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در دولت‌های لیبرال کلاسیک و نوکلاسیک، برخی از اندیشمندان علل ظهور و بروز این بحران‌ها را ناشی از هرج و مرجی می‌دانستند که در غیاب دولت به وجود آمده است، چرا که، اغلب اندیشمندان لیبرال، اعتقادی به دخالت دولت در امور اقتصادی نداشته و دخالت دولت را سرچشمه به وجود آمدن فساد، رانت و کاهش انگیزه و خلاقیت در افراد و وابستگی مردم به سیستم دولتی می‌دانستند.
▬ در این میان، متفکرانی که به اندیشه دولت رفاه فکر می‌کردند، با این‌که خود را وابسته به تفکر لیبرالیستی می‌دانستند، اما، چاره را دخالت دولت در مسائل بهزیستی جامعه می‌دانستند تا تعادلی بین حاکمیت فردگرایی لیبرالیستی و جمع‌گرایی سوسیالیستی برقرار شود.

░▒▓ زمینه‌ها و شرایط پیدایش دولت‌های رفاه
▬ در دهه ۱۹۳۰، به دنبال بروز بحران اقتصادی در جوامع صنعتی، فقر گسترده، گرسنگی و بیماری‌های همه‌گیر میلیون‌ها انسان را به ورطه ناامیدی کشانده بود و رفته‌رفته این اعتقاد شکل می‌گرفت که فقط نیروهای چپ قادر به ارائه راه‌حلی برای مقابله با این مصائب و بدبختی‌ها هستند. شرایط به گونه‌ای بود که به نظر می‌رسید توده‌های مستأصل می‌توانند با شورش‌هایی مهارناپذیر نظام سرمایه داری و دولت‌های موجود در کشورهای صنعتی را سرنگون سازند. در این دوره مبارزه علیه سیاست‌های ضد کارگری به یکی از انگیزه‌های عمومی و مشترک اعتصاب‌های کارگری در همه کشورهای صنعتی تبدیل شده بود. هم‌چنین، مطالبات دیگری از قبیل ۸ ساعت کار در روز، بیمه اجتماعی برای کارگران و تقلیل نرخ مالیات را نیز می‌توان از زمره انگیزه‌های مشترک جنبش‌های کارگری در این دوره برشمرد.
▬ این دوره از سویی با تشدید تبلیغات احزاب کمونیستی، افزایش بیکاری و بروز اعتصابات کارگری گسترده و از سوی دیگر، با تشدید تنش‌های بین‌المللی و بحران مناسبات اقتصادی و سیاسی دولت‌های صنعتی در عرصه جهانی همراه بوده است.
▬ شرایط اجتماعی و سیاسی کم‌وبیش همسان کشورهای صنعتی و وجود خطر کمونیسم باعث شد که دولت‌های حاکم کشورهای صنعتی آزاد، ناامنی و مخاطره شدید مشترکی را در مواجهه با این شرایط حس کنند. دولت رفاه به دنبال چنین حوادث و نگرانی‌هایی به وجود آمد.

░▒▓ تاریخچه پیدایش دولت‌های رفاه
▬ به لحاظ تاریخی تا قبل از ۱۹۱۴، یعنی، زمانی که نخستین موج بزرگ جهانی شدن به پایان خود رسید، دولت رفاه هنوز وجود و حضور چندانی نداشت. این دولت اساساً نهاد و تاسیسی قرن بیستمی است و کشورهای اروپای غربی از جمله پیشگامان گسترش برنامه‌های رفاهی برای پوشش اکثریت بزرگ مردم خود بودند. البته، ریشه‌های فکری آن را باید در بیمه‌های ملی و همگانی دوران «اوتوفان بیسمارک» صدراعظم آلمان در فاصله سال‌های ۱۸۸۳ تا ۱۸۸۹ جست و جو کرد.
▬ بیسمارک در اوایل دهه ۱۸۸۰ برنامه رفاه اجتماعی جامعی را عرضه کرد که بر اساس آن کارگران در مقابل، تصادف، بیماری، بیکاری و پیری بیمه می‌شدند. هدف او از این کار بسط حقوق مدنی و سیاسی کارگران آلمانی نبود، بلکه بر عکس، وی اندیشه دیگری در سر داشت. او زمانی که سفیر پروس (آلمان) در پاریس بود، از ناپلئون سوم، امپراطور فرانسه، آموخته بود که وفاداری شهروندان، حتی، به رژیمی اقتدارگرا نظیر امپراطوری روم را می‌توان با توزیع وسیع مستمری‌های اندک دولتی کسب کرد.
▬ زمانی که به وطن بازگشت، تلاش کرد که در آن‌جا نیز برنامه‌ای مشابه عملی کند. بیسمارک، با اعطای بیمه اجتماعی به کارگران، امیدوار بود که نگرانی دولت در مورد رفاه آنان را نشان دهد. به عبارت دیگر، می‌خواست کارگران را از آغوش سوسیال‌دموکرات‌ها بیرون کشیده و به سوی نظامی که مشخصاً غیردموکراتیک یا لااقل غیرپارلمانی است، هدایت کند. او این مستمری‌ها را به جای اختیارات سیاسی به مردم می‌داد و نه علاوه بر آن‌ها. بیمه‌های اجتماعی دوران بیسمارک که با هدف تقویت وفاداری کارگران به نظام و ثبات اجتماعی و سیاسی (پیشگیری از بروز انقلاب) پرداخت می‌شد، فقط کارگران صنعتی را پوشش می‌داد.
▬ سیاست‌های بیسمارک به سرعت در سایر کشورهای اروپایی نیز رواج یافت. گرچه هدف اجرای این سیاست‌ها در همه کشورهای اروپایی یکسان نبود.
▬ ایده دولت رفاه به گونه‌ای امروزی برای نخستین بار در کشورهای اسکاندیناوی مطرح و اجرا شد. در کشورهای اسکاندیناوی خدمات رفاهی، که در دهه ۱۹۳۰ آغاز شده بود و تا عصر پس از جنگ ادامه داشت، هم‌چنان رو به گسترش بود. این گسترش نتیجه قدرت فزاینده احزاب سوسیال دموکرات و توانایی آن‌ها در نمایندگی موثر ائتلاف وسیعی از کارگران، دهقانان و طبقات متوسط رو به پایین‌شهری بود. در این قبیل کشورها قدرت از دست نخبگان سنتی جامعه گرفته شد و زمینه برای ایجاد نوعی سیاست اجتماعی گسترده، سخاوتمندانه و برابری‌طلبانه آماده شد.
▬ مشخصه نظام‌های رفاهی کشورهای اسکاندیناوی این است که طیف وسیعی از ابتکارات رفاهی دولت نظیر بیمه عمر و دیگر مزایای سخاوتمندانه در قالب برنامه‌های اجتماعی مشمول تمام شهروندان می‌شود تا به این ترتیب، فقرا بی‌حرمت و بدنام نشوند. به طور کلی، جنبش سوسیال دموکراسی در اروپا در پیشبرد اندیشه دولت رفاه نقش موثری داشته و کامیاب‌ترین نمونه آن را حزب سوسیالیست سوئد در مدت سی سال حکومت خویش پس از جنگ جهانی دوم، بنا کرده است. در آغاز جنگ جهانی دوم، دولت چرچیل نیز طرحی را برای انگلستان آماده کرد که دربرگیرنده شش محور اصلی نیازهای بشری شامل بهداشت و درمان، غذا، پوشاک، مسکن، سوخت، روشنایی و حمل‌ونقل بود. در این طرح ارائه خدمات بهداشت و درمان رایگان از محل اعتبارات دولتی پیش‌بینی شده بود. هم‌چنین، حد کفافی برای هزینه‌های زندگی مردم محاسبه و دولت موظف به تأمین این حد کفاف برای همه کسانی که قادر به تأمین آن نبودند، شده بود.
▬ با گسترش اندیشه‌های مارشال در اوایل قرن ۲۰ و دیدگاه‌های او در زمینه اقتصاد اثباتی و اقتصاد دستوری، مفهوم دولت‌های رفاه بسط و گسترش بیشتری یافت. وی معتقد بود که اگر قرار باشد سیاست اقتصادی در بهبود رفاه جامعه موثر واقع شود، باید به اقتصاد دستوری و دخالت در مسائل اقتصادی نیز توجه کرد. دیدگاه‌های مارشال و به‌ویژه نظریات شاگردش جان مینارد کینز که به انقلاب کینزی شهرت یافت، زمینه‌های شکل‌گیری دولت رفاهی به شکل امروزی آن را فراهم کرد.
▬ با پیروزی حزب کارگر در انگلستان زمینه‌های عملی عقاید کینزی مهیا شد که با مسافرت کینز به امریکا و دیدار با روزولت رییس‌جمهور وقت ایالات متحده و تجویز نسخه خود برای دردهای اقتصادی امریکا، این زمینه‌ها بیش از پیش گسترش یافت به‌طوری که عقاید کینز به سایر کشورهای اروپایی سرایت کرد و عملاً به عنوان یگانه راه برون‌رفت از بحران‌های اقتصادی تلقی شد که سراسر اقتصاد جوامع سرمایه‌داری را در برگرفته بود.
▬ شکل‌گیری دولت رفاه در امریکا از سال ۱۹۳۳ با اجرای برنامه‌ای موسوم به نیودیل از سوی روزولت آغاز شد البته، این برنامه با آن‌چه که به عنوان برنامه‌های دولت رفاه در اروپا شناخته می‌شد، متفاوت بود. برخلاف برنامه‌های دولت رفاه در اروپا که بیشتر به حمایت از مصرف‌کنندگان می‌پرداخت، برنامه‌های دولت رفاه در امریکا به حمایت از تولیدکنندگان می‌پرداخت.

░▒▓ وظایف و مسؤولیت‌های دولت‌های رفاه در کشورهای مختلف
▬ تنوع دولت‌های رفاه را می‌توان در وسعت نقش دولت و شیوه مداخله‌ای که از مقامات آن انتظار می‌رود، دید. در بعضی از کشورها، دولت نقش عمده‌ای بر عهده دارد، در حالی که در برخی دیگر نقش کمتری ایفا می‌کند و بیشتر انتظار می‌رود که اشخاص و مؤسسات خیریه ابتکار عمل نشان دهند. مثلاً، در کشورهای اسکاندیناوی دولت نقش بسیار فعالی بر عهده دارد و شهروندانش را از گهواره تا گور از مزایای فراوان و سخاوتمندانه برخوردار می‌سازد تا بتوانند بر مخاطرات غلبه کنند. ایالات متحده امریکا دولت رفاه بسیار محدودتری دارد. این دولت، برای گروه‌های خاصی از شهروندان (از قبیل اعضای سابق ارتش و سالمندان) مزایا و بیمه‌هایی را در نظر می‌گیرد که با سیاست اجتماعی نظام‌های اروپایی قابل مقایسه است، در حالی که سایر انواع بیمه (از قبیل بیمه بهداشت و درمان) تنها به شکل خصوصی و داوطلبانه وجود دارند. اگر چه کشورها از حیث مقدار و محدوده مزایای رفاهی اعطا شده به شهروندان متفاوتند، ولی، ترتیب مسائل هم در کشورهای گوناگون تا حدودی فرق می‌کند. مثلاً، در انگلستان بیمه بهداشت و درمان در یک نظام ملی سازمان یافته دولتی عرضه می‌شود. در آلمان بیمه بهداشت و درمان از طریق انواع طرح‌های بیمه تأمین می‌شود، که بسیاری از آن ظاهراً، خصوصی هستند، ولی، عضویت در آن‌ها اجباری است. در ایالات متحده امریکا بیشتر مردم بیمه بهداشت و درمان را از طریق انواع مختلف طرح‌های داوطلبانه خصوصی و شغلی به دست می‌آورند، در حالی که دولت کسانی را که خیلی پیر یا خیلی فقیرند تحت پوشش قرار می‌دهد. هم‌چنین، در این کشور، سازمان‌های خیریه و ابتکار عمل اشخاص نقش مهمی ایفا می‌کنند و عملاً آن‌چه را که در جای دیگر بر عهده دولت است، فراهم می‌آورند. باید توجه داشت که دولت رفاه تحت هر شرایطی و به صرف تأمین پاره‌ای خدمات رفاهی از سوی نهادهای دولتی شکل نمی‌گیرد، بلکه شکل‌گیری آن مستلزم وجود ساختارهای اقتصادی و سیاسی معینی است که اساساً در کشورهای صنعتی دارای نظام اقتصادی آزاد یافت می‌شود.
▬ به همین دلیل دولت رفاه به معنی واقعی آن در کشورهای جهان سوم پا نگرفت. فقدان ساختار سیاسی مناسب (دموکراتیک) در این کشورها سبب شد تا حرکت به سمت دولت رفاه در این کشورها به پوپولیسم منجر شود. در عصر ما به اقتضای جبر اجتماعی، تقریباً، همه دولت‌های صنعتی سرمایه‌داری برای حفظ موجودیت خویش به خدمات عمومی فراوان تن داده‌اند و به صورت دولت‌های رفاه درآمده‌اند. به بیان دیگر فشار سازمان‌های کارگری و احزاب کمونیست و سوسیال دموکرات در داخل و فشار نهضت‌های انقلابی و آزادی بخش در خارج، آن‌ها را وادار کرده تا توجه بیشتری به دولت رفاه داشته باشند.
مأخذ: دنیای اقتصاد
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.