برداشت آزاد از محمود متوسلی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ فرمالیسم، روشی است، در برگیرنده نظامی صورتگرا در مناسبات منطقی انتزاع شده و مجرد از هر مضمون تجربی که ممکن است در جهان واقع مصداقی داشته باشد. مشخصه این نظریه، استفاده از ریاضیات و بسط اصول موضوعه و ساختار قیاسی است.
▬ روشهای صوری، مدلهایی را ایجاد خواهند کرد که قادرند گزارههای قانونگونه به دست دهند. این قوانین صوری، تعمیمهای تجربی نیستند، بلکه استنتاجهای منطقیاند که گزارههای پیشینی را در خصوص ضرورت ارتباط و پیوند بین جزءهای مستقل تجرید شکل میدهند.
▬ به دلیل توسعه رایانه و فنون آماری، بیشتر اقتصاددانان به شیوه اثباتگرایی روی آوردهاند؛ یعنی، درستی آزمایی تأیید تجربی قضایای استنتاج شده از نظریههای صوری را به عنوان کلید علم اقتصاد میپندارند.
▬ به بیان میلتون فریدمن، هدف اقتصاد اثباتگرا، «فراهم آوردن نظامی از تعمیمها است که برای پیامدهای هر گونه تغییری در اوضاع و شرایط، پیشبینی درستی ارائه دهد. عملکرد آن بایستی بر اساس دقت، گستره یا قلمرو، و انطباق و سازگاری با تجارب پیشبینیهای حاصل شده، مورد قضاوت قرار گیرد.
▬ معالوصف پیشبینی موفقیتآمیز پدیدههای اقتصادی طی دورههای گذشته، حداقل به دو دلیل با شکست روبهرو شده است: اول اینکه موضع اقتصاد اثباتگرا این است که دانش چه در فیزیک و چه در علوم اجتماعی، فقط بر اساس موضوع مورد تجربه قابل تمییز و تشخیص است و نه بر طبق روششناسی. دوم اینکه، درجه بالایی از اغماض و سرپوش گذاردن در نظریههای صوری مورد عمل قرار میگیرد، چرا که، پیشبینیها در حد بالایی دارای ماهیت شرطی هستند و بر اساس ثابت بودن سایر شرایط صورت تحقق به خود میگیرند.
▬ بسیاری از فنون آماری مرسوم نظیر «فرضیه صفر»، نسبت به قابلیت اعمال موفقیتآمیز در نظریههای متنوع بسیار ضعیف هستند. بنا بر این، زمانی که آزمونهای تجربی کفایت و کارآمدی لازم را جهت تمییز و تفاوت بین نظریههای رقیب ندارد، اقتصاددانان ارزیابی نظریه را بر اساس کیفیتهای منطقی مورد نظر (مطلوب)، همانند سادهگرایی و عمومیت، که از ویژگیهای ذاتی نظریههای صوری هستند، بنا میگذارند.
▬ عموماً دادههای آماری اقتصادی بر اساس فنون آماری ساخته و پرداخته میشوند و به لحاظ مفهومی با متغیرهای مربوط در نظریه مشابه نیستند. بنا بر این، اقتصادسنج و آمارگر درگیر دستکاری و دادهسازی آماری میشود. اگر آزمون با یک فرضیه انطباق نداشته باشد، محقق همیشه میتواند ادعا کند که دادههای آماری یا به حد کافی دستکاری نشدهاند، یا بیش از حد تعدیل شدهاند.
▬ حاصل نهایی مدلهای صوری در اقتصاد، این است که برای این روشها نتیجه قابل انتظاری وجود ندارد و محققان در نهایت درگیر افسانهسرایی میشوند. برخی از اقتصاددانان بر اساس مدلهای منطقیشان، دنیای رقابت کامل را توصیف میکنند، نهادها را بیاهمیت تلقی مینمایند و تمامی مسائل را ناشی از «اصطکاکها»، «آثار خارجی» و دیگر «وجوه جامعهشناختی» میدانند. برخی دیگر از طریق مطالعات اقتصادسنجی به دستکاری در دادههای آماری پرداخته، فرضیههای کمکی را به خدمت میگیرند تا تبیینی موردی از آنچه اتفاق افتاده است ارائه دهند.
▬ استفاده هرشمن از واژه افسانهسرایی به معنی توهین و تخطئه نگرشهای صوری نیست، بلکه توصیفی دقیق از بیشتر کارهای تحقیقاتی است که در علوم اجتماعی صورت میپذیرد.
░▒▓ کلگرایی و مدل انگارهای
▬ به طور کلی، میتوان روش تحقیق هرشمن را جامعگرا، نظاممند و تکاملی تعریف کرد. به نظر میرسد، واقعیات اجتماعی چیزی فراتر از مجموعهای معین از مناسبات و در واقع، فرایندی از تغییرات ذاتی در مجموعهای از نهادهای اجتماعی موسوم به نظام اقتصادی- سیاسی باشند. هرشمن در تحقیقات گسترده و متنوعش فقط به ابزارهای سنتی فنون اقتصاد خرد و متغیرهای کلان تمسک نمیجوید، بلکه به بحثهای عمیق و تفصیلی از وضعیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی تک تک کشورها میپردازد.
▬ روش تحقیق هرشمن جامعگراست؛ به این دلیل که نخست بر مناسبات بین بخشهای سیستم و کل سیستم تمرکز مینماید. همچنین، روششناسی او نظاممند است، به این دلیل که آن بخشها، یک کل منسجم را میسازند و این اجزاء و بخشها فقط بر حسب آن کل قابل شناخت هستند. نهایتاً اینکه روششناسی هرشمن تکاملی است، چرا که، تغییرات در الگو و انگاره مناسبات، برخاسته از جوهره اصلی حقایق اجتماعی است.
▬ از نظر یک محقق جامعگرا، تبیین واقعیات از رهگذر قوانین جهانشمول حاصل نمیشود، بلکه یک واقعه یا کنش را از طریق شناسایی موقعیت و جایگاه آن در الگویی که نمایانگر فرایند تغییرات جاری در کل سیستم است تبیین میکند. از اینرو، هرشمن بهکارگیری فرایندهای مکانیکگونه کشف شده در کشورهای پیشرفته را برای کشورهای جهان سوم مورد نقد قرار میدهد. او اعتقاد دارد که «کشورهای در حال توسعه به صورت گروهی، ویژگیهای اقتصادی خاص و مشترکی دارند که آنها را از کشورهای صنعتی پیشرفته جدا و متمایز میسازد.
▬ نظریههای رشد از قابلیت پیشبینی و عملیاتی پایینی برخوردارند. آنها در خصوص ساز و کارهای کلیدی که از رهگذر آنها پیشرفت اقتصادی در فضای عقبمانده (پسرو) ریشه میگیرد و به پیش میرود، چیزی ندارند که به ما بگویند. هرشمن در مبحث استراتژی توسعه اقتصادی خود به تجریدهایی در خصوص فرایند توسعه اقتصادی میپردازد که کمتر بر قوانین عمومی متکیاند و بیشتر وجوه گوناگون مناسبات متقابل توسعه را در کلیت نظام اجتماعی جست و جو میکنند.
▬ تمرکز مدل هرشمن بر متغیرهای کلان نیست، بلکه بر عدم تعادلهایی است که در جامعه عینیت دارند و به طریقی عمل میکنند که کنشهای انسانی را در مسیری معین قوت میبخشند.
▬ دیدگاه هرشمن در توسعه، به تبیین پیچیدگیها و فرایندهای مرتبط درونی میپردازد، نه به پیشبینی نتایج معین. این تأکید بر تبیین به جای پیشبینی، شیوه معمول نگرش کلگراست.
░▒▓ مفهوم واقعیت
▬ دانشمندان علوم اجتماعی بر این باورند که واقعیت اجتماعی باید به عنوان نظام اجتماعی کلی در مجموعه طبیعیاش مورد مطالعه قرار گیرد. البته، نظامهای انسانی بر حسب اندازه، پیچیدگی، درجه خوداتکایی و روابط آنها با کلیتی که آنها را شامل میشود بسیار متفاوتند. در هر حال، عنصر اصلی این دیدگاه را مفهوم روابط بینابینی و مناسبات درونی یا وحدت شکل میدهد.
▬ هرشمن عدم توجه اقتصاددانان را به نقش مهم «اعتراض» که نوعاً مقولهای سیاسی است، در پاسخ به کاهش کیفیت محصولات بنگاهها (شرکتها) مورد اشاره قرار میدهد.
▬ کلگرایان اعتقاد دارند که بررسی بخشی از یک نظام به هم پیوسته خارج از مضمون کلی آن، نتایج غلطی را به بار خواهد آورد. به علاوه، درک کلگرا از واقعیت این است که واقعیت فرایندی از تحولات تکاملی است که از تعامل پویا بین بخشها و کل حاصل شده باشد.
░▒▓ ساختار تبیین
▬ نظریه کلگرایی بر حسب ساختار تبیین خود، از سایر نظریهها متمایز میگردد. کاپلن، دیدگاه «درهم تنیده» با زیربخشهای مستقل، تصویری چند بعدی و پیچیده از موضوع تحت بررسی ارائه میدهد.
▬ هرشمن میگوید: «دیدگاه مرسوم انتظار دارد که اقتصاددانان شرایط عدم تعادل و رسیدن به تعادل را فقط از طریق نیروهای بازار بررسی کنند، در حالیکه ما به عنوان عالمان علوم اجتماعی باید سؤالهای گستردهتری را نظیر اینکه آیا هرگز عدم تعادل رفع خواهد شد یا خیر، مطرح نماییم».
▬ کلگراها اعتقاد دارند که تبیین یک پدیده، زمانی امکان دارد که جایگاه و شأن آن پدیده در کل درک شده باشد و این دقیقاً خلاف روشهای صوری است؛ لذا، واقعیت در یک رویکرد کلگرا، اساساً از رهگذر توسل به اصول عام و جهانشمول قابلیت شناخت نمییابد، بلکه در عوض، واقعیت مورد مطالعه زمانی قابل فهم میشود که در درون کل برخاسته از آن، شناسایی و بررسی شود.
░▒▓ اولی بودن موضوع مورد مطالعه
▬ اولویت موضوع مورد مطالعه از عناصر اصلی روششناسی کلگراست. این روششناسی بر مقولههای موردی، مشخص وبر نزدیک در نظام واقعی متمرکز است. به نظر میرسد که هرشمن در آثار متأخرش از اولی بودن موضوع مورد مطالعه، فاصله میگیرد و به بحثهای تجریدی و انتزاعی در تحلیلهایش متمایل میگردد.
▬ به نظر صورتگراها روش هر چه میخواهد باشد، مهم این است که اصول علمی بودن مراعات گردد. اگر قواعد روش علمی نادیده گرفته شود، روش به طور کلی، دگرگون شود یا چنان تعدیلهایی در روش صورت گیرد که الزامات موردی موضوع مورد مطالعه را طلب کند نتیجه غیرعلمی است.
░▒▓ شکل منطق
▬ آخرین ویژگی مفاهیم کلگرا معمولاً، با قاعده دیالکتیک مرتبط است. استفاده از دیالکتیک به شکل خاصی از منطق نگرش کلگرا اطلاق میشود. استفاده از دیالکتیک به شیوه فوق در کلیه آثار هرشمن قابل مشاهده است، بویژه در ارتباط با ماهیت متضادِ دو مفهوم اعتراض و امتناع یا خروج مشهودتر است.
▬ مقوله اعتراض به طور ضمنی به دلیل محوریت توجه اقتصاددانان به امتناع (به دلیل فرض رقابت) نادیده گرفته میشود، در حالیکه در نظر گرفتن و بررسی هر دو مفهوم در کنار هم و با یک وزن، مورد توجه دقیق کتاب هرشمن است. هرشمن میگوید: «مقوله امتناع (کنارهگیری) و اعتراض به عنوان دو عامل اصولی با درجه اهمیت کاملاً برابر معرفی شدهاند. امید است که علمای سیاسی به مفید بودن مفاهیم اقتصادی پی ببرند و نافع بودن مفاهیم سیاسی برای اقتصاددانان روشن شود».
░▒▓ روش مشارکت و نظارت
▬ روش تبیین خاصی که هرشمن از طریق آن مدل کلگرا را طراحی میکند با استفاده از چهارچوب تحلیل نظارت و مشارکت است. این روش بیشترین موفقیت را در ساخت تبیینهای کلگرا که در آن موضوع مورد مطالعه دارای نظمی منفرد و خودنگهدار است دارد.
▬ محقق در فرایند «جامعهپذیری» به ساخت و طراحی فرضیههای احتمالی در خصوص بخشهای مختلف سیستم، با الهام از مضامین تکرارشوندهای که برای وی وضوح یافته است میپردازد. این مضامین، سپس، به شکل بیانی چند بعدی و پیچیده که برخی از تعمیمهای تجربههای مشاهده شده را در بر میگیرند درمیآید.
▬ فرضیه یا مضامین از طریق ارجاع به طیف متنوعی از دادههای آماری که البته، از لحاظ شکل و جوهره با دادههای اثباتگرایان منطقی متفاوت است، مورد آزمون قرار میگیرند. مشاهداتی که از فرضیه و تفسیر پشتیبانی مینمایند از طریق اعتبار محتوایی ارزیابی میشوند، یعنی، از طریق فرآیندِ آزمون و ارزیابی متقابل نوع و منابع مشاهدات به منظور اطمینان از اعتبار مضامین.
▬ «اعتبار محتوایی» به مثابه ابزاری برای انطباق متقابل نوع و منابع مشاهدات و همچنین، به عنوان ابزاری غیرمستقیم برای مقبولیت تفسیرهای اولیه یک محقق مورد استفاده واقع میشود.
▬ در دیدگاه کلگرایانه، هرگز یک آزمون از یک مضمون مشخص در مراحل اولیه توسعه، به عنوان یک نتیجه قطعی محسوب نمیشود، چرا که، در آزمونهای بعدی ممکن است اشتباهاتی به چشم بیایند که در تحقیقات اولیه از نظر دور مانده بود.
░▒▓ عمومیت دادن مدل انگارهای (نقشنما)
▬ هرشمن مدل مضمونی (مفهومی) عمومیتری را از مشاهدات خاص و فرضیههایی که به طریق مفهومی آزمون شدهاند بنا مینهد. این مدل که بر موضوع و مضمونهای تکرارپذیر تأکید دارد، از دیدگاه فلاسفه علم به عنوان «مدل انگارهای تبیین» شناخته شده است. ساخت این مدل از طریق پیوند دادن بین مضمونهای معتبر در یک شبکه یا نقشنما حاصل میشود.
▬ دقت پیشبینیها در روش فرمالیسم نقش محوری دارد، اما، در الگوی انگارهای نمیتواند اساس «تأیید» قرار گیرد. مضامین اصلی در دیدگاه هرشمن سخن از تبیین دارد، نه پیشبینی نتایج مقداری معین. مدل انگارهای، به خودی خود نمیتواند پیشبینی معینی را صورت دهد، چرا که، دانش نسبت به کل شبکه و برخی از بخشهای آن ضرورتاً محقق کلگرا را قادر نمیسازد که درباره بخش یا بخشهای ناشناختهای از سیستم پیشبینی کند. اگر مدل انگارهای قادر به پیشبینی دقیق نیست، در عوض، درک و فهم صحیحی از موضوع ارائه میدهد، چرا که، هدف آن تبیین و آفرینش درکی معتبر، از طریق مضامین جوهری حاصل از تجربههای واقعی است.
▬ در فرایند شکلگیری الگوی مذکور، کلگراها مرتباً موضوع مورد بررسی خود را با موارد شناخته شده برای خود مقایسه میکنند. یکی از نتایج اساسی چنین مقایسهای شکلگیری نوعشناسی است که مقوله «گریز، اعتراض و وفاداری» از نمونههای آن است.
░▒▓ مسائل رودررو با روششناسی کلگرای هرشمن
▬ به هر حال، محدودیتهای عمده زیر در مقابل، کلگرایان وجود دارد:
• مسأله اول اینکه به دلیل ضعف و نارسایی در دقت، استفاده از مفاهیم کلگرا دائماً باید با ارجاع به مشاهدات و موارد و مثالها نظارت و ارزیابی شود.
• مسأله دوم اینکه، عدم دقت و عدم تعمیم مفاهیم کلگرایی، تأیید قطعی فرضیهها را ناممکن میسازد.
▬ دقت، قطعیت و جدی بودن که از مشخصههای نظریههای فرمالیسم است، مشخصههای نامطلوبی نیستند؛ البته، اگر یک مکتب اقتصادی بر مشخصههای دقت و قطعیت تأکید بیش از حد داشته باشد، در رکود نظری فرو رفته، به تفصیل تجربی و منطقگرایی دچار خواهد شد.
░▒▓ نتیجهگیری
▬ مشخصه روششناسی هرشمن را میتوان چنین عنوان کرد: در نگرش کلگرا، پیوند مضامین با یکدیگر را در یک مدل شبکهای و نقشنما پی میگیرد. این مدل بر پایه مشاهدات به دست آمده در ناحیهای نزدیک به موضوع مورد مطالعه بنا میشود. تأکید مدلهای صورتگرا بر قوانین عمومی و اصول جهانشمول است.
▬ استفاده از مدلهای شبکهای زمانی مناسبت دارد که «یک تبیین»، عوامل متعدد و متنوعی را شامل شود. اهمیت هر یک از این عوامل به تنهایی زمانی مشخص میشود که شبکهها و ارتباطات بین این عوامل دارای اهمیت و در هر موردِ تحت بررسی، قابل مشاهده باشند.
▬ هرشمن بدون تردید یک بدعتگذار ماندنی است، چرا که، بر حقایق مکشوف ما تردید وارد نمود و تفسیر منحصر به فردی از جامعه ارائه کرد که جذاب و محرک دیگران بود و در فرایند ایجاد انگیزش، آنچه را که او آن را اشتیاق و تهییج برای امور ممکن مینامید، سرمشق دیگران قرار داد.
مآخذ:...
هو العلیم