فیلوجامعه‌شناسی

کارل مارکس: رد نظریه‌ی دولت و جامعه مدنی هگل

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از جرج مک‌کارتی؛ ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ آن گونه که گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، معتقد است، نقش اصلی ارکان حکومت در پلیس، قوه‌ی قضاییه و مدیران اجرایی، و مقررات ناظر بر زمین‌ها، معاملات و دارایی‌ها، این است که بایستی علایق جامعه را بر خلاف تضاد مدعیات در جامعه مدنی نشان دهند.
▬ ارکان دولت، علائق اعضاء جامعه مدنی را نمایندگی نمی‌کنند، زیرا، دولت، بیرون و مستقل از علایق خاص اقتصادی است.
▬ در حقیقت، هدف اساسی دولت، این است که به این تضادها از طریق اجرای سیاستی خاتمه دهد که برای وحدت ارگانیک جامعه از طریق تلفیق مدعیات رقیب و بخش‌های کارکردی برای منفعت کلی، سودمند باشد.
▬ حتی اگر قوه‌ی مقننه از نمایندگانی از جامعه مدنی با علائق متنوع و عریض و طویلشان تشکیل شده باشد، آن‌ها این توان را دارند تا از چشم‌اندازهای ضعیف و کوتاهشان برای دست‌یابی به راه‌حل از این تضادها فراتر روند.
▬ هگل، این مسأله را به عنوان تحقق آزادی سوژه، و ماهیت «من» به عنوان نوع اجتماعی می‌بیند. این، اوج تاریخ است.
▬ با این وجود، از نظر کارل مارکس، ارکان حکومت در دولت و قوه مقننه، نه گویای منافع مردم و نه بیانگر منفعت‌های عمومی یا علایق عامشان هستند.
▬ این مسأله، صرفاً یک توهم، خیال، و راه‌حل نمادین است که واقعیت تجربی راستین دولت را پنهان می‌سازد؛ «قانون سیاسی در بهترین حالت، قانون مالکیت خصوصی است».
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.