برداشت آزاد از محمود متوسلی؛ فقط ایدهای برای تأمل بیشتر
▬ آرتور لوئیس، در زمینههای مختلفی نظیر توسعه، تجارت، آموزش، تاریخ، اقتصاد بنگاه و مقولههای سیاسی توسعه، آثاری را از خود به جای گذاشته است.
▬ وی به خاطر مقاله «توسعه اقتصادی با عرضه نامحدود نیروی کار» مشهور گردید.
▬ آثار وی، توانست چهارچوبی را برای بحث و تحقیق در زمینه توسعه اقتصادی در دهههای بعد به وجود آورد.
░▒▓ تلاش اقتصاد برای دستیابی به شأن علمی
▬ از نقطهنظر روششناختی، جریان اصلی مکتب اقتصاد از دهه ۱۹۳۰ میتواند با دو روند نه چندان هماهنگ، بلکه توهمآمیز، متمایز گردد. جریان نخست با ظهور کینز مطرح شد که اظهار میداشت پدیدههای اقتصادی میبایستی (توسط دولت) اداره و هدایت شوند. جریان دوم انفجار و تزلزل در دیدگاههای صورتگرایی بوده است.
▬ قبل از جان مینارد کینز، خط فکری مسلط بر آرای اقتصادی همان جریان اصلی اقتصادی با فلسفه جهانشناختی بر اساس نظم طبیعی بود. جوهره و معنی آن این است که این دیدگاه هم در ابعاد فیزیکی، و هم در ابعاد اجتماعی جهانشمول بوده، بر اساس قوانین طبیعی کارکردی مکانیکی دارد.
▬ ابتدا، جنگ جهانی اول، و، سپس، وقوع بحران بزرگ، زمان و شرایط لازم را برای موفقیت اندیشههای کینزی و آزادیهای بعدی آن، که لوئیس سهمی مهم در آن داشت، فراهم کرد. کینز میگفت: جامعه بازار به طور طبیعی هماهنگ نیست، بلکه جامعه مذکور فقط وقتی میتواند کارا عمل کند که فعالانه توسط دولت اداره و نظارت شود. لوئیس در این خصوص میگوید: «ساز و کار بازار دارای قابلیتهای درخشانی است که معمولاً، قدر دانسته نمیشود، اما، خواسته ما باید از آن محدود و معین باشد. مشکل بزرگ نسل ما این است که یاد بگیریم کنش دولت را مثبت و هوشمندانه نماییم.
▬ زوال جهانبینی «قانون طبیعی»، پیشرفتی بزرگ محسوب میشد، و اعتقاد به اصالت انسان، و انسانمحوری در جهان اجتماعی حاصل شد.
▬ نهادهای اجتماعی، به این ترتیب، به مثابه محصول انسانی نگریسته شدند؛ مدل نوکلاسیک که قبل از کینز به عنوان یک الگوی هستیشناسی بر پایههای اساسی اقتصادی جامعه سیطره یافته بود، فقط به مجموعهای از ابزارهای عملگرایانه به منظور شناخت فرایند بازار تنزل یافت.
▬ نخست، آنها میتوانستند پژوهش جدیدی در خصوص قوانین بنیانی اقتصادی اعمال نمایند، یا اینکه اصالت عمل را بپذیرند. در حالت دوم، التزام به قوانین هستیشناسی برای ترسیم و طراحی نظریههای سازگار با نیازهای سیاسی جاری، مورد توجه قرار میگرفت.
▬ لوئیس اظهار میدارد که «باید یک نظریه در خصوص شکلگیری طبقات و تضاد طبقاتی وجود داشته باشد». در این شیوه، لوئیس، نظریه را در عمل مورد استفاده قرار میدهد، به طریقی که به بهترین وجه با موضوع مورد مطالعه انطباق داشته باشد.
▬ اساس اثباتگرایی، بر این است که همیشه مبنای تمییز حقیقت از خطا باید توسل به دادههای تجربی باشد. هر چند، انسجام، منطق، سادگی و ظرافت همگی از درجاتی از اهمیت برخوردارند، اما، ویژگی مطلوب اصلی آن است که نظریه بتواند طی مبارزه تجربی به حیات خود ادامه دهد.
▬ در دوره شکوفایی و رونق اثباتگرایی یا پوزیتیویسم، یعنی، دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، نه تنها تأکید بر تجربه بود، بلکه ویژگی منطقی تفسیر علمی نیز مورد تأکید قرار میگرفت. تأکید بر ماهیت منطقی تفسیر علمی در بیان ساختار و رویهی علمی کاملاً مشهود است. به لحاظ ساختار، نظریه علمی دارای ساختاری متحد و سلسله مراتبی است که نظم خود را از قیاس منطقی گرفته است.
▬ میزان پذیرش نظریه اثباتگرایی در علوم طبیعی و علوم اجتماعی متفاوت است. در علوم طبیعی، آزمون تجربی اغلب نتایج غیرمبهمی را ارائه میدهد. در اقتصاد بر عکس، به ندرت ممکن است به نتایج غیرمبهمی دست یافت. در میان علل مربوط به این تفاوت میتوان به تکرارپذیری آزمون اشاره نمود. البته، این، هرگز بدان معنی نیست که اقتصاددانان باید از آزمون تجربی اجتناب نمایند، بلکه این مفهوم را میرساند که ما نباید از یک ابزار، بیش از آنچه استحقاق آن را دارد متوقع باشیم. قبول کامل اثباتگرایی توسط اقتصاددانان به منزله این است که از آزمون تجربی انتظار انجام کاری را داشته باشیم که تحمل آن را نداشته باشد.
▬ لوئیس، اثباتگرایی را فینفسه و به خودی خود هدف حمله قرار نمیدهد، بلکه اعتماد ناچیزی را به قدرت پیشبینی نظری اقتصادی ابراز میدارد. وی در مقدمه نظریه رشد خود چنین میگوید: «اغلب پیشبینیها چیزی بیش از تمرین روش نیستند. برای اینکه قادر باشیم پیشبینی کنیم که چه اتفاقی خواهد افتاد، باید قادر باشیم از رفتار تمامی متغیرها شناخت پیدا کنیم. نمیتوان از قبل شناختی از بسیاری از این متغیرها به دست آورد و، حتی، اگر قابل شناخت باشند نیز هیچ مغز منفردی قادر نیست سیستمی از معادلات را تنظیم کند که میلیونها متغیر تعیینکننده را در خود جای دهد».
░▒▓ جریان مداوم به سوی صورتگرایی اقتصاد
▬ با تمرکز توجه عملگرایان اقتصادی بر مسائل پالایش منطقی و آزمون فرضیهها به دور از هسته محوری نظری، ایدئولوژی اثباتگرایی در جهت محافظت از ایدئولوژی اقتصادی در مقابل، ابطال خدمت میکرد. به عبارت دیگر، از آنجا که غایت و اهداف ضرورتاً هنجاری هستند، اقتصاددانان میبایستی تحلیلهای خود را محدود به کشف ابزاری کارا برای حصول به مقاصد معینی نمایند.
▬ عدم بصیرت اقتصاد اثباتگرا فقط در این است که بر ابعاد فوق معمول دخالت مقولههای اجتماعی در تبیین اهداف متمرکز نمیگردد و وانمود میکند که آنها به صورت برونزا یا داده شده در نظر گرفته میشوند. متأسفانه جریان اصلی اقتصاد با تنگناهای روششناسی اثباتگرایی گره خورده است و به همین جهت به نظر میرسد زوال آن با صورتگرایی اقتصاد تشدید میگردد.
▬ امروزه، دانشجویان دوره دکترا به ندرت در خصوص تاریخ و نهادهای اقتصادی به صورت عمقی آموزش میبینند. لوئیس میگوید: «یکی از نقاط ضعف ما گسترش فاصله میان علم اقتصاد و تاریخ اقتصادی است و مطمئناً اگر دانشجویان، درست یا غلط، به این باور برسند که مطالعه در خصوص نهادهای اقتصادی به امتحانات دکترای آنها کمکی نخواهد کرد، این رشته خواهد مرد».
▬ اقتصاددانان پوزیتیویست در تحلیلهای نهادی با مشکل روبهرو هستند. دلیل اصلی آن، این است که صورتگرایی هدایت شده پوزیتیویست نوعی خودمشغولی با معماهای منطقی داشته یا تلاش کرده تا فرضیههای محدودی را آزمون نماید. از آنجا که علوم اجتماعی نیز در سیطره ایدئولوژی پوزیتیویستی است، جامعهشناسان بررسی و تحلیل نهادهای اقتصادی را به اقتصاددانان واگذار نمودهاند، در حالی که اقتصاددانان نیز این موضوع را به عهده جامعهشناسان میگذارند.
▬ لوئیس در تحسین اقتصاددانان اولیه چنین میگوید: «گذشتگان ما در خصوص چهارچوب نهادی جوامع کشاورزی نگران بودند؛ نقطه مهمی که آنها را از روح حاکم بر عصر ما متمایز میسازد آن است که انتظار نداشتند که فقط با تمسک به اصول اولیه نسبت به موضوعهای مختلف به نتایجی دست یابند».
░▒▓ ورای اصالت عمل
▬ با افول ایدئولوژی و جهانبینی «قانون طبیعی»، اقتصاددانان آزادی یافتند تا نسبت به تحقیق و بررسی قوانین بنیانی اقتصاد راه جدیدی را در پیش گیرند و اقتصاد را با مسائل اجتماعی معاصر ارتباط دهند. در عین حال، مسائل حاد اجتماعی مستلزم پاسخگوییهای سیاستی حاصل از بهترین تحلیلهای اقتصاددانان است. نیاز فوری به اقتصاددانانی که بتواند چنین تحلیلهایی را فراهم آورند بسیار محسوستر است. این شیوه، مسیر حرکتی لوئیس در انجام تحقیقاتش بود و با توجه به مهارتی که در کارش اعمال مینمود و فوریت مسائلی که مدنظر قرار میداد.
▬ قابل تصور نیست که جوامعی که از وجود بیولوژیک (زیستشناختی) ترکیب یافتهاند، فاقد چنین قوانین مهمی باشند. شرایط و فضایی که توسط ایدئولوژی اثباتگرایان شکل گرفته بود تلاش برای ایجاد چنین قوانین بنیادی را تشویق نمیکرد و یقیناً این گرایش علمی نه تنها نیازمند تمسک به اصالت عملگرایی است، بلکه به بینشی فراتر درباره ماهیت بنیانهای اقتصادی جامعه نیز نیازمند است.
▬ آدام اسمیت این موضوع را که علم اقتصاد دارای کارکردی اخلاقی است، به عنوان «یک توصیه به سیاستمداران» برمیشمرد و در تفکر جهانی دموکراتیکتر کنونی میتوان آن توصیه را اینگونه بیان کرد که «اقتصاد به مثابه دانشپروری است». به عبارت دیگر، اقتصاد باید روشنگری عمومی را در خصوص زیست اقتصادی عادلانه و مطلوب فراهم آورد.
▬ علم اقتصاد کارکرد دانشپروری دارد و نه تنها مستلزم آن است که اقتصاددانان با هم به مباحثات استدلالی بپردازند و یکدیگر را آموزش دهند، بلکه در خصوص عموم مردم هم باید چنین کنند، چون در یک جامعه دموکراتیک اهداف اقتصادی در نهایت باید توسط مردم تعیین گردد. البته، علم اقتصاد در پی نظریه اقتصادی برتر و حصول تأیید آن است. علم اقتصاد نباید به دنبال کار علمی صرف باشد، بلکه باید در تعقیب خلق دانش و درکی باشد که انسان را قادر سازد بهتر زندگی کند.
▬ تهدید دائمی برای استفاده سوء از علم اقتصاد به عنوان یک ایدئولوژی، برای دفاع از منافع طبقه خاصی وجود دارد. به این دلیل ضروری است که اقتصاددانان به لحاظ سیاسی همواره منتقد کار خود باشند.
▬ انتقال مصرف از گروه غنی به گروه فقیر، مسلماً وضعیت توزیع درآمد را بهبود میبخشد؛ اما، ممکن است افزایش محصول را هم به همراه داشته باشد. در واقع، افزایش مصرف از طریق تغذیه بهتر یا بهبود در آموزش و بهداشت افراد فقیر، به افزایش بهرهوری آنها منجر خواهد شد.
مآخذ:...
هو العلیم