فیلوجامعه‌شناسی

ادامه تأمل در علم دینی: اخلاق به مثابه روش تحقیق

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از علامه محمد حسین طباطبایی در «تفسیر المیزان»


☼ احاطه پیدا نمی‌کند، به چیزی از علم خداوند، مگر به همان مقداری که مشیت او تعلق گرفته باشد (بقره/۲۵۵).
☼ خدا می‌داند و شما نمی‌دانید (بقره/۲۱۷).
☼ از علم جز اندکی داده نشده‌اید (اسراء/۸۶).

▬ علم، تنها به مقدار قدرتی که از جهت اسباب و متعلقات دارد، واقع را برای صاحبش کشف می‌کند، نه بیشتر.
▬ آنچه از یک موجود در چشم یک بیننده منعکس می‌شود، تنها تصویری است از آن، نه واقع و حقیقت آن، زیرا، واقع و حقیقت آن امری است که به جمیع اجزای موجود در خارج و جمیع اجزایی که قبل از آن موجود به لباس هستی در آمده بوده‌اند، و هم‌چنین، موجوداتی که هم‌زمان با آن موجودند، ارتباط و بستگی دارد.
▬ علم حقیقی به این موجود خارجی برای کسی دست می‌دهد که به جمیع موجودات قبل از آن و هم‌چنین، جمیع موجودات هم‌زمان با آن و، بلکه به صانع آن یعنی خداوندی که اجل از آن است که در حیطه تصور کسی در آید احاطه پیدا کند، و این احاطه امری است فوق طاقت بشری.
▬ در این عالمی که از یک طرف، وسعت بی نهایت و عظمت اجرام فلکی و کهکشان‌های آن اندیشه و فکر بشر را خیره و مبهوت ساخته و از طرف دیگر، دقایقی که در شکم اتم‌های ریز و ذرات ذره‌بینی آن نهفته شده عقلش را تباه و چنان سرگردانش نموده که اگر بخواهد فکر خود را بین این دو سنخ موجود خرد و بزرگ جولان دهد جز حیرت چیزی عایدش نمی‌شود.
▬ آدمی را از موهبت فکر و نور خرد، جز اندکی ناچیز مانند چراغ‌موشی که مسیر کوتاه زندگی‌اش را روشن ساخته بسان شمعی که در ظلمات شبی دیجور پیش پای صاحبش را هویدا کند ارزانی نداشته‌اند، بنا بر این باید گفت هر چیزی که مورد علم ما قرار می‌گیرد، حقیقت و واقعیتش وابسته و مربوط به موجودات اطراف خود و آن موجودات هم به موجودات دیگر و هم‌چنین. و این موجودات حقایقی هستند که به کلی از علم و ادراک آدمی غایبند، پس، این موجود مفروض هم حقیقتش از حیطه علم ما بیرون است، و ما وقتی می‌توانیم به طور حقیقت و به تمام معنا علم به چیزی پیدا کنیم که تمامی موجودات وابسته به آن یعنی به سراپای عالم وجود و اسرار آن واقف شویم، و این معنا برای ما که خود مخلوقی هستیم محدود، دست نمی‌دهد، و هم‌چنین، برای غیر ما از موجودات دیگر.
▬ تنها خداوند واحد قهار است که نزد اوست کلید غیب‌هایی که جز او کسی را از آن علم و اطلاعی نیست چنان که آیه "وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ" (البته/۲۳۲، آل‌عمران/۶۶، النور/۱۹). دلالت بر این معنا دارد، یعنی دلالت می‌کند بر این‌که طبع آدمی جهل و نادانی است و از علم جز مقدار محدودی روزی‌اش نداده‌اند. و هم‌چنین، آیه "وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا به قدر مَعْلُومٍ". (الحجر/۲۱)
▬ علم واقعی، روزی داده می‌شود. چه بسیار درس گرفته‌ایم و فراموشی از ما ربوده است، یا بی‌دقتی، مضامین آشکار آن را از ما پوشانده است. یا آن دانستن که علم نبود، بیشتر آفت جان شد تا برکت جهان.
▬ علم راست و درست، به قدر ظرف فضیلت عطا می‌شود. هر قدر از این فضایل بیش، علم بیش (اصول کافی/ ج. ۱/ ترجمه سید جواد مصطفوی):

۱. نیکی آن وزیر عقل است، و ضد او بدی، که وزیر جهل است.
۲. ایمان، و ضد آن کفر.
۳. تصدیق حق، و ضد آن انکار حق.
۴. امید، و ضد آن نومیدی.
۵. دادگری، و ضد آن ستم.
۶. خشنودی، و ضد آن قهر و خشم.
۷. سپاسگزاری، و ضد آن ناسپاسی.
۸. چشم داشت رحمت خدا، و ضد آن یأس از رحمتش.
۹. توکل و اعتماد به خدا، و ضد آن حرص و آز.
۱۰. نرم دلی، و ضد آن سخت دلی.
۱۱. مهربانی، و ضد آن کینه‌توزی.
۱۲. دانش و فهم، و ضد آن نادانی.
۱۳. شعور، و ضد آن حماقت.
۱۴. پاک‌دامنی، و ضد آن بی‌باکی و رسوایی.
۱۵. پارسایی، و ضد آن دنیاپرستی.
۱۶. خوش‌رفتاری، و ضد آن بدرفتاری.
۱۷. پروا، و ضد آن گستاخی.
۱۸. فروتنی، و ضد آن خودپسندی.
۱۹. آرامی، و ضد آن شتاب‌زدگی.
۲۰. خرد، و ضد آن بی‌خردی.
۲۱. خاموشی، و ضد آن پر گویی.
۲۲. رام بودن، و ضد آن گردن‌کشی.
۲۳. تسلیم حق شدن، و ضد آن تردید کردن.
۲۴. شکیبایی، و ضد آن بیتابی.
۲۵. چشم‌پوشی، و ضد آن انتقام‌جویی.
۲۶. بی‌نیازی، و ضد آن نیازمندی.
۲۷. به یاد داشتن، و ضد آن بی‌خبر بودن.
۲۸. در خاطر نگه‌داشتن، و ضد آن فراموشی.
۲۹. مهرورزی، و ضد آن دوری و کناره‌گیری.
۳۰. قناعت، و ضد آن حرص و آز.
۳۱. تشریک مساعی، و ضد آن دریغ و خودداری.
۳۲. دوستی، و ضد آن دشمنی.
۳۳. پیمان داری، و ضد آن پیمان‌شکنی.
۳۴. فرمان‌بری، و ضد آن نافرمانی.
۳۵. سرفرودی، و ضد آن بلندی جستن.
۳۶. سلامت، و ضد آن مبتلا بودن.
۳۷. دوستی، و ضد آن تنفر و انزجار.
۳۸. راست‌گویی، و ضد آن دروغ‌گویی.
۳۹. حق و درستی، و ضد آن باطل و نادرستی.
۴۰. امانت، و ضد آن خیانت.
۴۱. پاک‌دلی، و ضد آن ناپاکدلی.
۴۲. چالاکی، و ضد آن سستی.
۴۳. زیرکی، و ضد آن کودنی.
۴۴. شناسایی، و ضد آن ناشناسایی.
۴۵. مدارا و رازداری، و ضد آن راز فاش کردن.
۴۶. یک رویی، و ضد آن دغلی.
۴۷. پرده‌پوشی، و ضد آن فاش کردن.
۴۸. نماز گزاردن، و ضد آن تباه کردن نماز.
۴۹. روزه گرفتن، و ضد آن روزه خوردن.
۵۰. جهاد کردن، و ضد آن فرار از جهاد.
۵۱. حج گزاردن، و ضد آن پیمان حج شکستن.
۵۲. سخن نگهداری، و ضد آن سخن چینی.
۵۳. نیکی به پدر و مادر، و ضد آن نافرمانی پدر و مادر.
۵۴. یار حقیقت بودن، و ضد آن ریاکاری.
۵۵. نیکی و شایستگی، و ضد آن زشتی و ناشایستگی.
۵۶. خودپوشی، و ضد آن خود آرایی.
۵۷. تقیه، و ضد آن بی‌پروایی.
۵۸. انصاف، و ضد آن جانب‌داری باطل.
۵۹. خودآرایی برای شوهر، و ضد آن زنادادن.
۶۰. پاکیزگی، و ضد آن پلیدی.
۶۱. حیا و آزرم، و ضد آن بی‌حیایی.
۶۲. میانه روی، و ضد آن تجاوز از حد.
۶۳. آسودگی، و ضد آن خود را برنج انداختن.
۶۴. آسان‌گیری، و ضد آن سخت‌گیری.
۶۵. برکت داشتن، و ضد آن بی‌برکتی.
۶۶. تندرستی، و ضد آن گرفتاری.
۶۷. اعتدال، و ضد آن افزون‌طلبی.
۶۸. موافقت با حق، و ضد آن پیروی از هوس.
۶۹. سنگینی و متانت، و ضد آن سبکی و جلفی.
۷۰. سعادت، و ضد آن شقاوت.
۷۱. توبه، و ضد آن اصرار بر گناه.
۷۲. طلب آمرزش، و ضد آن بیهوده طمع بستن.
۷۳. دقت و مراقبت، و ضد آن سهل انگاری.
۷۴. دعا کردن، و ضد آن سرباز زدن.
۷۵. خرمی و شادابی، و ضد آن سستی و کسالت.
۷۶. خوش‌دلی، و ضد آن اندوهگینی.
۷۷. مأنوس شدن، و ضد آن کناره گرفتن.
۷۸. سخاوت، و ضد آن بخیل بودن.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.