بایزید مردوخی/ مجید بیگلر/ از اعتماد
▬ شناخت رویدادهای آینده یکی از دغدغهها و فانتزیهای همیشگی بشر بوده و هست، از قدیمالایام داستانها و قصههایی شنیده و خواندهایم درباره آدمهایی که بر فراز زمان پرواز میکنند و از آنچه در آینده رخ میدهد، خبر دارند. این آرزو گاه به صورت رمل و اسطرلاب و زمانی به صورت ظهور پیشگوهایی که چون نوستراداموس تمام تاریخ بشر را در چنته داشتهاند و دربارهاش سخن گفتهاند خود را نشان داده است. هنوز هم بسیاری افراد با اعتماد به چنین پیشگوییهایی میکوشند از دل پیچیدگی وقایعی که رخ میدهد، شواهدی مبنی بر درستی نظر مثلاً، نوستراداموس بیابند و ادعا کنند که او این واقعه را پیشبینی کرده بود. این میل ناتمام به فراسوی زمان رفتن، جدا از فوایدی که میتواند در زندگی فردی داشته باشد، اشاره به حصری دارد که زندگی انسانی در آن معنا مییابد: محدودیت در موقعیتهای زمانی و مکانی. به هر حال، همواره کسانی که طرفدار نگرش علمی و عالمانه نگریستن به همهچیز بودند، به این پیشگوییهای سری و عجیب و غریب به دیده تردید مینگریستند و کسانی را که به این حرفها اعتماد و اعتقاد داشتند، تحقیر میکردند.
▬ امروزه، اما، خود علم میکوشد بر محدودیتهای زمانی و مکانی فائق آید و شاخه مطالعاتی تازهای پدید آمده است با عنوان آیندهپژوهی؛ عنوانی که در بدو نظر غریب میآید؛ آیندهای را که وجود ندارد چگونه میتوان کاوید و مورد بررسی قرار داد؟
▬ به تازگی، کتابی منتشر شده است، توسط نشر نی، با عنوان «روششناسی آیندهنگری» نوشته بایزید مردوخی، که در آن، نویسنده کوشیده ضمن بحث درباره تاریخچه و ضرورت آیندهنگری، شیوهها و روشهای آن را مورد بحث قرار دهد و پس از بحث درباره آسیبشناسی آیندهنگری مبانی و پیشفرضهای مطالعات آیندهنگری در ایران را بررسی میکند.
▬ نویسنده، روشهای آیندهنگری را دو دسته میداند: نخست روشهای هنجاری که بیشتر ماموریتگرا هستند و آیندهای را به عنوان آینده مطلوب تصور و ترسیم میکنند که بر پایه مقاصد، نیازها و تمایلاتی شکل گرفته باشد که در آینده به وجود خواهند آمد و سپس به زمان حال بازمیگردند. دوم روشهای اکتشافی که صرف نظر از اینکه چه آیندهای مورد علاقه و مطلوب ما است، مشخص میکنند چه چیزی ممکن است در آینده اتفاق بیفتد. آیندهنگری اکتشافی بر مبنای مطمئن امروز آغاز میکند تا آیندهای را پیشبینی کند که برخاسته از الزامات و متغیرهای گذشته و حال است.
▬ روشهای آیندهنگری را بر مبنای تکنیک به کار گرفتهشده، میتوان به دو روش کمی و شبهکمی نیز تقسیم کرد. در روشهای کمی رفتار یک متغیر یا دستگاهی متشکل از چند متغیر در یک محدوده زمانی بررسی میشود. در استفاده از این روشها، فرض بر این است که آینده امتداد یا گسترش گذشته است و در صورتی که قوانین مستتر در اطلاعات مربوط به این روند (از گذشته به حال و از حال به آینده) را بفهمیم، میتوانیم آینده را پیشبینی کنیم. در روشهای شبهکمی، از نظریههای علمیای که در هر یک از حوزههای مورد توجه آیندهنگری کاربرد دارند، مانند روشهای تقریبی ریاضی و شیوهها و دادههای تجربی استفاده میشود. در این صورت، میتوان ارزش صدق گزارههای توصیفی آیندهاندیشی را تضمین کرد.
▬ البته، استفاده از روشهای کمی کفایت نمیکند، و بنا بر این، آیندهپژوهان رو به سوی روشهای کیفی نیز آوردهاند، یکی از این روشها سناریوسازی است که عبارت است از قصههایی درباره جهانی که ممکن است فردا ظهور کند. قصههایی که به ما کمک میکنند با جنبههای متغیر زیستبوم فعلی خود آشنایی پیدا کنیم و خود را با آن سازگار کنیم. سناریوسازی بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان روشی برای تعیین یک آینده قطعی، چند آینده ممکن تعریف میشود. آیندههای ممکن فاقد محدودیت بوده و هر آیندهای ممکنالوقوع است. سناریوسازی در ابتدا به عنوان یک روش کیفی مطرح شد. اما، در ادامه و با تغییراتی که یافت به عنوان یک روش شبهکمی مطرح شد. دیگر روش مهم در آیندهنگری روش دلفای است که اولین بار در ایالات متحده امریکا به وجود آمد. در این روش ابتدا عدهای کارشناس باید به پرسشنامهای که دربرگیرنده رویدادهای مشخصی است پاسخ بدهند. این پاسخها بر اساس تخصص شرکتکننده و اطلاعات ورودیای است که به وی داده میشود. در مرحله بعدی، شرکتکنندگان نتایج بررسیهای مرحله اول را دریافت میکنند و دوباره به همان پرسشها با تجدیدنظر پاسخ میدهند. نتایج دلفای یک یا چند بار به متخصصان ارائه میشود تا به آنها امکان داده شود نظرات خود را با عقاید دیگر متخصصان مقایسه کرده و در صورت لزوم اصلاح کنند. بهترین افرادی که میتوانند درباره یک موضوع خاص، در فرآیند دلفای نظر دهند، متخصصانی هستند که درباره آن موضوع خاص آگاهی دارند. ولی، به طور مستقیم در آن درگیر نیستند.
مآخذ:...
هو العلیم