فیلوجامعه‌شناسی

ــ̓ ̓ـکوتیشن: ویتگشتاین درباره‌ی ظهور اثر هنری

فرستادن به ایمیل چاپ

لودویگ جوزف جان ویتگنشتاین در «درباره‌ی فرهنگ و ارزش» 


 • انگلمن  به من گفته است که وقتی کشو میزش را که مملو از دست‌نوشته‌های اوست برای یافتن چیزی زیرورو می‌کند، به نظرش می‌آید که نوشته‌هایش بسیار درخشاناند و جا دارد که آن‌ها را منتشر کند تا دیگران از آن‌ها بی‌بهره نمانند. (وی می‌گوید وقتی نامه‌های بستگان متوفی خود را می‌خواند، همین احساس را دارد).
• لیکن، وقتی به انتشار گزیده‌ای از آن‌ها می‌اندیشد، آنگاه کل ماجرا جذابیت و ارزشش را از دست می‌دهد و ناممکن می‌نماید. من پاسخ دادم که آنچه او می‌گوید، به این موضوع شباهت دارد:
• هیچ چیز جالب‌تر از دیدن کسی نیست که مشغول انجام یکی از کارهای بسیار معمولی و روزمره خویش است و خبر ندارد که کسی دیگر مشغول تماشای اوست. تصور کنید که در تئاتر هستیم. پرده بالا می‌رود و مردی را می‌بینیم که به تنهایی در طول اتاق قدم میزند، بعد سیگارش را روشن می‌کند، می‌نشیند، و غیره.
• به این ترتیب، ناگهان از بیرون به تماشای انسانی نشست‌هایم، آن هم به نحوی که معمولاً هرگز نمی‌توانیم خودمان را در حین انجام همین کارها مشاهده کنیم. این کار مانند آن است که فصلی از یک زندگینامه را با چشمان خود ببینیم. بی‌تردید این کار خارق‌العاده و در عین حال شگفت‌انگیز خواهد بود.
• بدین ترتیب، شاهد زندگی واقعی می‌شویم، یعنی شاهد چیزی شگفت آور تر از هر آنچه نمایشنامه‌نویسان می‌توانند برای اجرا یا گفته شدن بر روی صحنه تئاتر تنظیم کنند. ولی ما هر روز ناظر چنین رخدادی هستیم و اصلاً تحت تأثیر قرار نمی‌گیریم!
• کاملاً درست است، و لیکن ما رخداد یادشده را از آن زاویه نمی‌بینیم.
• پس، وقتی انگلمن به نوشته‌های خود می‌نگرد و احساس می‌کند مطالبی عالی نوشته است (هر چند که تمایل ندارد هیچ یک از آن نوشته‌ها را به طور جداگانه منتشر کند)، زندگی خویش را چونان اثری هنری می‌بیند که خدا آن را خلق کرده است و از این حیث، آن زندگی در خور تأمل است، همچنان که زندگی هر کسی و کلا هر چیزی در خور تأمل است.
• ولی فقط هنرمندان قادرند هر چیز را طوری بنمایانند که در نظر ما، همچون اثری هنری جلوه کند.
• پس، جای تعجب نیست که آن دست‌نوشته‌ها، وقتی تک تک و به خصوص با بی‌علاقگی نگریسته شوند (یعنی اگر کسی که به آن‌ها می‌نگرد پیشاپیش آن‌ها را جالب نداند)، دیگر ارزشمند به نظر نرسند.
• می‌توان گفت اثر هنری ما را وامی‌دارد که آن را از منظر مناسب بنگریم، [مهم: از منظر مناسب بنگریم] [تکرار: از منظر مناسب بنگریم]...
• ... اما وقتی هنر در کار نباشد، هر شیء، همچون اشیاء دیگر، صرفاً جزئی از طبیعت است که ما می‌توانیم به سبب شور و شوق خودمان آن را تحسین کنیم.
• ولی این کار، کسی را محق به رویارویی با هنرمند نمی‌کند. مدام یکی از آن عکس‌های پیش‌پا‌افتاده به خاطرم خطور می‌کند که منظره‌ای در آن به چشم می‌خورد و کسی که آن را انداخته است بسیار جالب می پنداردش چرا که خودش در آنجا بوده و شور و حالی به او دست داده است؛ اما دیگری کاملاً به حق همان عکس را با بی‌اعتنایی کامل می‌نگرد، زیرا هرکسی محق است چیزی را با بی‌اعتنایی بنگرد.
• با این همه، همچنین به نظرم می‌آید که به غیر از آثار هنرمندان، راه دیگری برای نمایاندن الوهیت گیتی وجود دارد. به اعتقاد من، اندیشه می‌تواند چنین کند؛ گویی که بر فراز عالم هستی به پرواز درمی‌آید و آن را به حال خود رها می‌کند و از بالا، در حال پرواز،  نظاره‌گر آن می‌شود.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.