برداشت آزاد از دکتر محمود خاتمی
• پیش از دههی هزار و نهصد و پنجاه، اصطلاح «فلسفه تحلیلی» وجود نداشت. برخی جریانهای قبل از آن، بعدها داخل در این حوزه شمرده شدند. اگر فلسفهی تحلیلی را به معنای وسیعتری در نظر بگیریم، امثال لاک، هیوم، ویلیام جیمز و جان دیوئی را هم در بر میگیرد، ولی فلسفه تحلیلی، به معنای خاص، این افراد را در بر نمیگیرد. هر تجربه گرایی، فیلسوف تحلیلی نیست، هر چند که هر فیلسوف تحلیلی تجربه گراست.
• فلسفهی زبان، اساساً آلمانی است. بعدها، فلسفهی زبان، به حوزهی انگلیسی زبان منتقل شد. فلاسفه آلمانی چه ایدهآلیست و چه ماتریالیست با مسأله زبان مأنوس بودند. مسأله زبان اصولاً با مسأله معنا پدید میآید، با نگاه انتولوژیک مسأله زبان حداکثر شکل هایدگری پیدا میکند. پیش از آن، بحثهای منطقی و معناشناختی تنها جنبه ابزاری داشتند و خود مسأله فلسفی مستقلی نبوده اند. در آلمان، با کانت، انقلاب کپرنیکی اتفاق افتاد و تلاش شد حدود معرفت مشخص شود. این تحدید حدود، مسأله معنا و زبان را مهم میسازد. این پایگاه معرفت شناسی قرن هیجدهمی یکی از علل توجه آلمانیها به زبان بود. از حیث اجتماعی و فرهنگی نیز در بین آلمانیها توجه به زبان وجود داشته است (احتمالاً علایق شرقشناسانه و سیر در متون شرقی در این امر مؤثر بوده است).
• فلاسفهی عمده زبان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آلمان هستند؛ امثال کارنپ و رایشنباخ. مهاجرت این افراد به امریکا، این علایق را نیز به امریکا منتقل کرد.
• عامل دیگر ورود فلسفه زبان به حوزه انگلیسی زبان برتراند راسل است. راسل، فرگه را کشف کرد، و افکار او را به حوزه انگلیسی زبان منتقل نمود. ویتگنشتاین نیز که اتریشی الاصل بود، با ورود خود به انگلستان، علایق زبانی را وارد این حوزه کرد. ویتگنشتاین تأثیر قاطعی در شکلگیری فلسفه تحلیلی در دنیای آنگلوساکسون دارد. در واقع، آنچه با راسل آغاز شد، با ویتگنشتاین نضج گرفت.
░▒▓ چرخشهای فلسفه تحلیلی
برای فلسفه تحلیلی چهار دوره میتوان در نظر گرفت:
۱. دورهی اول: شامل گوتلوب فرگه، برتراند راسل، لودویگ ویتگنشتاین متقدم، حلقهی وین.
۲. دورهی دوم: شامل ویتگنشتاین متأخر، مکتب آکسفورد (گیلبرت رایل، جان آستین)، که تا مهاجرت قطعی فیلسوفان زبان به امریکا ادامه داشت.
۳. دورهی سوم: ظهور پراگماتیسم منطقی (ویلارد ون اورمان کواین، دانلد دیویدسن).
۴. دورهی چهارم: پساتحلیلی (postanalytic): پس از دههی هشتاد رشد یافت، و با آن، در عین پایبندی به اصول پراگماتیسم، مبانی فلسفه تحلیلی متروک شد. از برجستهترین چهرههای آن، ریچارد رورتی است.
مآخذ:...
هو العلیم