فیلوجامعه‌شناسی

یک دیدگاه: سوییزی، فانوس سوسیالیسم و عقل سلیم

فرستادن به ایمیل چاپ

برزو نابت


• زندگی‌اش چنان پر بار و روشنی‌بخش بود كه آدم آرزو می‌كند كه هنوز كه هنوز است، زنده می‌بود، می‌نوشت و چراغ سوسیالیسم و عقل سلیم را روشن نگاه می‌داشت. سوییزی یكی از آن‌هاست كه وجود نوعی از انسان را، وجود انسان نو را، شرط لازمه‌ی وجود و بقای نظام نو می‌داند. سوییزی از كسانی است كه ساختن انسانی نو را، اخلاق نو و مناسبات تازه را هرگز از یاد نبرد. یك علت مهم ناكامی سوسیالیسم را در این می‌دانست كه فرصت و شاید اراده برای پیدایش و تكامل انسان نوی سوسیالیستی اندك بود. صفاتی كه لازمه‌ی آدم دوران سرمایه‌داری بودند و چند قرن فرصت یافتند كه قوام یابند و در وجدان آدم نوین جاگیر شوند. سوسیالیسم چنین فرصتی را نیافت.
• سوییزی هرگز تأیید خود را پای آدم‌كشی‌های استالین نگذاشت، و از انتقاد از سوسیالیسم اتحاد شوروی دست نكشید. پیشینه‌ی دانشگاهی او باعث نشد كه فعالیت سیاسی را با بازی با كلمات سیاسی اشتباه بگیرد. سوییزی در پس همه‌ی پیچیدگی‌های سیاسی و اجتماعی دنیای ما حساب و كتاب ساده‌ای را می‌بیند كه اگر منافع طبقاتی آدمیان آن‌ها را به كتمان حقیقت و بی‌انصافی نمی‌كشاند به یقین راه‌حل‌های در دسترس را به سهولت تشخیص می‌دادند. گرفتاری در این‌جاست كه انواع دانش‌پژوهان و متخصصان در خدمت طبقات حاكم در‌می‌آیند و «حقیقت» حاكم را تبلیغ می‌كنند. آن چه دنیا لازم دارد یك جو عقل سلیم است كه فارغ از تعصب و در پی منفعت همگانی باشد.
• زبان سوییزی هم‌ زبانی ساده است. سادگی زبان سوییزی در واقع، تنها یك «نحوه‌ی نگارش» نیست. ساده می‌نویسد چون حقایق ساده را در پشت پیچیدگی‌های پرهیاهو تشخیص داده است.
• سوییزی اما یك‌دم از دنیای عمل جدا نیست. او در بررسی انتزاعی‌ترین مباحث نیز چشم بر همین دنیای ما دارد و در پی حل مشكلی واقعی است. برای سوییزی تنها این مهم نیست كه به چه نتایجی رسیده‌اید بلكه این نیز مهم است كه چگونه به نتیجه‌ها دست یافته‌اید. یكی از خود می‌پرسد كه به جواب مسأله چگونه دست یافته‌ایم و دیگری جواب مسأله را از بر می‌كند و البته به همین سبب بر راه رسیدن به آن تأمل نمی‌كند و آن را درنمی‌یابد.
• سوییزی با زحمت‌كشان و رنج‌دیدگان در یك خط است. سوییزی عامه‌ی مردم را، و طبقه‌ی كارگر را، الزاماً همواره بری از خطا نمی‌بیند. در او آن ستایش- و می‌توان گفت- آن تملقی كه در آثار برخی نویسندگان چپ در حق طبقه‌ی كارگر ابراز شده است وجود ندارد.
• تلاش نخست بشر برای برپایی سوسیالیسم ناكام مانده است. می‌توان انتخاب كرد و باید انتخاب كرد و باید باز به تلاش پرداخت. اما نه ضمانتی وجود دارد كه این تلاش توفیق یابد و نه اصلاً اطمینانی وجود دارد كه بشر فرصت تلاش مجدد را داشته باشد. بشر می‌گزیند؛ گزینش او حائز اهمیت است، حتی اگر این گزینش محدود به شرایطی باشد كه بشر را در میان گرفته است.
• برای سوییزی، هرچند طبقه‌ی كارگر هم‌چنان مخاطب‌ سخن حق و حامل گردونه‌ی تاریخ به جهانی ایمن‌تر و عادلانه‌تر است اما فاقد آن مقام معصوم خدشه‌ناپذیری است كه در بخشی از ادبیات چپ به او نسبت داده شده است. «طبقه‌ی كارگر» در مراحل مختلف تحلیل، به مراتب مختلف مفهومی انتزاعی است. مفهومی كه به طور موقت برخی از خصوصیات واقعی آن كنار گذاشته شده است. با نزدیک شدن تحلیل به دنیای عملی و واقعی، مفهوم «طبقه‌ی كارگر» نیز پالودگی و خلوص خود را از دست می‌دهد و به شائبه‌های دنیای واقعی آلوده‌تر می‌گردد.
• طبقات اجتماعی هر دم با هم در مبارزه و معامله‌اند. تاریخ را مبارزه‌ی طبقاتی می‌سازد. اما این طبقات را در نگاه سوییزی دیواری سیمانی از هم جدا نكرده است. در تصویر سوییزی، طبقات با هم می‌آمیزند، فصل مشترك دارند. آرزوها و كردارهای این طبقه جای آرزوها و كردارهای آن طبقه دیگر می‌نشیند. تاریخ را مبارزه‌ی طبقاتی می‌سازد اما فراموش نكنیم كه كارگر ناب و سرمایه‌دار ناب، بدان گونه كه در عرصه‌ی تئوری عرضه می‌شوند، چون به عرصه‌ی عمل پا می‌گذارند «ناخالصی»‌های جهان واقع را به خود می‌گیرند.
• در واقع، این هشدار را باید داد كه فرمول‌های ما، ابزارها و تمثیل‌هایی برای درك حقیقت‌اند و آن‌ها را با خود حقیقت نباید اشتباه گرفت. «رابطه‌ی تولید» و «ابزار تولید» مفاهیمی هستند كه ما برای تجسم حقیقت در نزد خود تراشیده‌ایم- و البته می‌بایستی می‌تراشیدیم. اما، در دنیای واقع، كجا می‌توان رابطه‌ی تولید را از ابزار تولید جدا نمود. هر دو در یك‌جا، در یك كار تولیدی، به هم آمیخته‌اند. با چیزی واحد سروكار داریم كه در عین وحدت البته چند پاره است.
• سوییزی روی سخنش با زحمت‌كشان است، با آنان هم‌دردی می‌كند و امید را نیز به آنان- به طبقه‌ی كارگر- بسته است. در جایی نمی‌خوانیم كه سوییزی چشم‌انتظار معرفتی یا دگرسازی ثمربخشی از جانب طبقات دارا باشد. گرفتاری جهان در این است كه قَدَرقدرتانی كه به ظاهر توانایی حل مسائلش را دارند، كم‌تر از هر كس دیگری از حل مسائل جهان منتفع می‌شوند. قدرت‌مداران جهان امتحان خود را بارها پس داده‌اند.
• اما آیا از سوسیالیسم می‌توان امید نجات بشر را داشت؟ معلوم است كه، بله! اگر سوییزی جز این می‌پنداشت كه پای در سنگر سوسیالیسم نمی‌فشرد. اما اگر سؤال این است كه «آیا می‌باید به نجات بشر به دست سوسیالیسم اطمینان داشت»، در آن صورت پاسخ از پیش داده‌شده و آماده‌ای وجود ندارد. اراده‌ی آگاه بشر در این‌جا نقش تعیین‌كننده‌ای دارد، و این اراده از آن‌جا كه هنوز در كار شكل‌گیری است و جزم‌نشده، چندان قابل پیش‌بینی نیست. اما یك چیز در نزد سوییزی قطعی است: سرمایه‌داری آینده‌ای ندارد، و بشر. با سرمایه‌داری. آیند‌ه‌ای نخواهد داشت. باید برای دست‌یابی به سوسیالیسم تلاش كنیم. هرقدر پیش‌تر برویم چشم‌انداز گشاده‌تری در برابرمان گسترده می‌شود و از مقصد خود تعریف و تصویر روشن‌تری به دست می‌آوریم. انسان چاره‌ای جز این انتخاب ندارد. در این صورت شاید موفق شود. تنها یك نوع از زندگی امكان بقاء خواهد داشت: زندگی‌ای انسانی، شاداب و عادلانه؛ انسان‌هایی هم‌بسته با یکدیگر و سازگار با طبیعت؛ انسان‌های آفریننده كه نحوه‌ی كار خود را می‌فهمند و ثمره‌ی كار خود را می‌پسندند. سوییزی این نوع زندگی را «سوسیالیستی» می‌نامد.
مآخذ:...
هو العلیم

نوشتن نظر
Your Contact Details:
نظر:
<strong> <em> <span style="text-decoration:underline;"> <a target=' /> [quote] [code] <img />   
Security
کد آنتی اسپم نمایش داده شده در عکس را وارد کنید.