جان بلامی فاستر
• این مقاله، در حكم بیان این اعتقاد شخصی من است كه كتاب «سرمایهی انحصاری» (۱۹۶۶) نوشتهی پل باران و پل سوییزی، هنوز هم سودمندترین آغازگاهی است كه میتوان از دریچهی آن به تكامل تاریخی ایالات متحد امریكا و دیگر اقتصادهای سرمایهداری پیشرفته نگریست.
• تحلیلگران اقتصادی، در خصوص اینكه اقتصاد چهگونه كار میكند، دیدگاههای بسیار متفاوتی دارند. مهمترین تقسیمبندی، صفبندی میان راست و چپ است. اما حتی میان كسانی كه در سوی چپ قرار دارند، عرصههای اختلاف نظر شدید وجود دارد. یكی از این عرصهها مسألهی اهمیت محوری انقلاب كینزی برای پیشرفت علم اقتصاد است. اختلاف نظر، دیگر بر سر نقش انحصار و رقابت است.
• مجلهی «مانثلی رویو» در سراسر تاریخ خود، دیدگاه نظری را پرورانده است كه به سرمایهی انحصاری یا نظریهی ركود شهرت دارد. این دیدگاه، بر پایهی این استدلال استوار است كه «قانون گرایش نرخ نزولی سود» ماركس را دیگر مستقیماً نمیتوان در مورد اقتصاد سرمایهداری انحصاری، كه در آغاز سدهی بیستم سر برآورده است، به كار بست، و باید به جای آن «قانون گرایش مازاد به افزایش» را نشاند.
• مازاد رو به فزونی و انباشت كوهی از مازاد به معنای آن است كه مؤسسههای سرمایهداری با مسألهی چهگونگی به كارگیری این همه مازاد، یعنی چگونگی استفاده از پشتهپشته پول نقد برای كسب سود بیشتر روبهرو هستند.
• نظام سرمایهداری، دارای گرایشی نیرومند به سوی ركود است، گرایشی كه از ناتوانی در یافتن درروهایی برای همهی مازادی سرچشمه میگیرد كه به طور بالفعل و بالقوه در سطح تولید ایجاد میشود. در آن چه در پی میآید میكوشم به طور ملموس و مشخص و با تمركز بر تحولات تاریخی جاری نشان دهم كه چرا باور دارم كه این رویكرد كلی برای تبیین اوضاع اقتصادی امروز، در آغاز هزارهای تازه، ضروری و حیاتی است.
• نخستین چیزی كه در ملاحظهی گزارشهای حاكم بر اخبار اقتصادی امروز جلب نظر میكند این است كه شركتها غرق در سودهای فزایندهاند. «ضیافت» (كه به دورهی جاری سودهای فوقالعاده بالا اشاره داشت) پس از نقطهی عطف هزاره در سال ۲۰۰۰ نیز همچنان ادامه خواهد یافت. گفتن ندارد كه ضربهی بزرگی كه در قلهی اقتصادی جامعه روی میدهد پیشآمدی منحصر به فرد است. رشد ثروت در نوك [قله] با كاهش سهم درآمد و ثروت در پایین همراه بوده است و در حال حاضر افزایش درآمد واقعی برای حقوقبگیران در بر نداشته است. ۵۲ درصد از جمعیتی كه بنا بر نظرسنجی هریس با معترضان در سیاتل همدردی كردند، به بیعدالتیهای اقتصادی واكنش نشان میدادند و این اعتراضها میتواند به زودی در مقیاسی بزرگ از خیابانها به محلهای كار راه بكشد.
• یكی از راههای فهم شرایطی كه اقتصاد ایالات متحد امریكا در حال حاضر با آن روبهروست این است كه نظری مشخصتر به مازادی بیفكنیم كه جامعه آن را پدید میآورد. در روایت بسیار ساده شدهی چنین تحلیلی، سودهای شركتی به اضافهی استهلاك به اضافهی بهرهی خالص را میتوان در حكم تقریب نخست مازاد اقتصادی واقعی شمرد. سهم مازاد در كل میزان تولید رو به افزایش است. مسألهی مازاد فزاینده در دهههای اخیر به هیچ روی كاستی نگرفته، و همچنان به صورت جزء لاینفك سرمایهداری انحصاری در آستانهی ورود به هزاره بر جا میماند. رقابت به جای آنكه در سرمایهداری انحصاری به سادگی ناپدید شود، به جهاتی شدیدتر هم میشود. شكلهای تازه و مسلط رقابت نیز سر برآوردند.
• تورم (خواه به صورت دورقمی و خواه در سطوح متعادلتر) وجه ممیز سرمایهداری انحصاری است. قیمتهای مواد خام، به ویژه از جهان سوم، رو به كاهش است و این یكی از كاركردهای نظام امپریالیستی است. به طور كلی، زوال رقابت بر سر قیمت در نظام با دگرگونی در شیوهی تعیین محصول و سرمایهگذاری همراه بوده است. سرمایهگذاری كه تحت تأثیر انتظارات است، هرچه بیشتر به مدد ظرفیت اضافی تنظیم میگردد تا به مدد هر چیز دیگری. سرمایهگذاری جدید به معنای رشد ظرفیت تولیدی افزوده است كه میبایست بازاری بیابد (در آن صورت، سرمایهگذاری خود سرانجام به ظرفیت بلااستفاده میانجامد). شركتهای غولآسایی كه بر اقتصاد معاصر مسلطاند در وهلهی نخست در مبارزه بر سر سهم نسبی از بازار درگیر میشوند. در جهان واقعی سرمایهداری پسین، شركتهای بزرگ نه فقط سودهای مداوم به دست میآورند بلكه میان شركتها سلسله مراتبی از نرخهای سود وجود دارد.هدف همواره ایجاد یا تداوم بخشیدن به قدرت انحصاری است.
• در نسبت مازاد به دستمزدهای كارگران تولید رشدی وجود دارد كه در سطح تولید معین میشود. تحول در ساختار اشتغال مؤسسات تولید صنعتی، دقیقاً با این مازاد رو به فزونی در تولید و با طلب قدرت انحصاری و سود انحصاری مرتبط است. هزینههایی هم هست كه میتوان آنها را سودهایی با لباس مبدل خواند – اقلامی چون درآمد عظیمی كه برای مدیریت سطوح بالا كنار گذاشته میشود. گوردون «كارگران انحصاری» را همهی كارگران به استخدام درآمده منهای كارگران تولید تعریف میكند. میان ۱۸۹۹ و ۱۹۴۹، شمار كارگران انحصاری، به نرخی بیش از دو برابر نرخ رشد كارگران تولید افزایش یافت. از ۱۹۴۹ تا ۱۹۹۴، رشد كارگران تولید به حال ركود درآمد. در بیشتر تولید صنعتی، سرمایهگذاری مستقیم در تولید امری حیاتی تلقی میشود. با این همه، تغییر و جابهجایی كلی در تأكید اقتصادی فراگیر مؤسسات از تولید به بازاریابی و مالیه برای تكامل مؤسسه[های] بزرگ در سراسر سدهی پیشین امری محوری بوده است.
• طبق تحلیل پیش گفته، مازاد اقتصادی را كه مؤسسات ایجاد میكنند طلب قدرت انحصاری وسعت میبخشد و طلب قدرت انحصاری هزینههای خاص خود را ایجاد میكند كه به نحو فزاینده بر ترازنامهی مؤسسات تسلط مییابد. هزینههای مربوط به طلب قدرت انحصاری كاهشپذیر به كوشش برای فروش نیست بلكه همچنین شامل جذب مازاد از طریق وسائلی چون ادغامهای شركتی و سفتهبازی نیز میشود.
• دو موج از بزرگترین موجهای ادغام در سراسر تاریخ موجهایی هستند كه با آغاز و پایان سدهی بیستم مرتبطاند. بخشهای اصلی در این موج ادغام در فنّاوریهای پیچیده، رسانهها، ارتباطات راه دور و مالیه بوده است، ولی كلان ادغامها در تولید صنعتی پایه نیز روی میدهد. نوع و منظورشان نیز مهم است. بسیاری از این ادغامها «ادغامهای همیاریخواهانه» است كه در آن شركتهای بزرگ میكوشند با حركت به سوی بازارهای تنگاتنگ مرتبط به هم از «اقتصادهای صاحب امكانات» بهره گیرند. امروزه استراتژی ادغام به سوی تحكیم سهم اساسی بازارهای بینالمللی تغییر جهت داده است. ستیز بر سر سلطهی جهانی است. جریان جنونآسای ادغام در حال حاضر، بیشتر متوجه بازارهای جهانی است تا بازارهای داخلی. آن چه اكنون بزرگترین موج ادغام در تاریخ سرمایهداری به شمار میآید محیط رقابت جهانی را به سرعت دگرگون میسازد.
• شالودههای موج ادغامهای عظیم جاری را میتوان با وارسی منابع تأمین مالی آنها بسیار كاملتر فهمید. در دههی ۱۹۸۰، شركتهای ایالات متحد امریكا قرضهای هنگفتی گرفتند، به منظور بازخرید سهام خود (برای افزایش و تقویت ارزش سهمهای خود) و تصاحب سهمهای شركتها. بدینسان، این وامگیری با خرید سفتهبازانهی داراییهای موجود مرتبط است. ما به طور روزافزون با اقتصادی جهانی روبهرو هستیم كه زیر سلطهی سفتهبازی و كوشش برای ایجاد قدرت انحصار جهانی (یا انحصار چندقطبی) قرار دارد و رسانهها و ارتباطات راه دور زمام آن را به دست دارند و از طریق همهی بخشهای تولید گسترش مییابد. قدرت واقعی در ارگانهای قانونساز فراملی نیست (كه هرگز نمیتوانند به صورت «بینالملل سرمایه» درآیند)، بلكه در دست دولتها و شركتهای واقعی است.
• در این عصری كه مدارهای سرمایه به طور جهانی گسترش مییابند، ایالات متحد در بخش اعظم توانسته است پیش بیافتد. سرچشمهی این برتری و امتیاز ایالات متحد امریكا همچنین از نرخ پایین افزایش در هزینههای واحد كار (یعنی دستمزد اسمی ساعتی هر واحد محصول) تولید ایالات متحد نسبت به تولید در دیگر دولتهای سرمایهداری نیز مایه میگیرد. پرداختیهای تشكیلدهندهی هزینههای واحد كار هم شامل پرداختهای مستقیم و هم غیرمستقیم به كاركنان میشود. هزینههای واحد كار شاخص به مراتب جامعتری برای رقابت بینالمللی است تا نرخهای رشد بارآوری كار كه فقط تا حدودی آن را منعكس میكنند. رشد نسبتاً آهستهی هزینههای واحد كار در ایالات متحد امریكا دال بر امتیاز قطعی ایالات متحد امریكاست كه بدان دست یافته است. بر پایهی یك بررسی، دستمزدهای ساعتی پس از كسر مالیات كارگران تولیدی در اقتصاد امریكا میان ۱۹۷۷ و ۱۹۹۵ تقریباً ۱۴ درصد افت داشته است. در این نبرد بر سر پایینتر آوردن حداقلها، سرمایهی امریكایی نقش اصلی را ایفا كرده است و رقبای عمدهاش به نحود دمافزون همان خط سیر را دنبال میكنند.
• همان فرایند كلی كه در اقتصاد ایالات متحد امریكا انجام پذیرفته است، به مقیاسی جهانی در ابعادی گستردهتر و قطبیتر روی میدهد. در واقع، نوعی «یكیبودن اساسی» درمورد اقتصاد امریكا و سیاست اقتصادی خارجی آن وجود دارد. گفتن ندارد كه این «یكیبودن ذاتی» در رانهی انباشت نظام سرمایهداری در همهی سطوح در آغاز سدهی بیستویكم تعارضهای درونی آن را پوشیده میدارد. اعتراضهای ضد سازمان جهانی تجارت در سیاتل میتواند نشان از این واقعیت داشته باشد كه «ضیافت» برای سرمایه در این برههی تاریخی (به چند معنا) كمابیشبه پایان رسیده است.
مآخذ:...
هو العلیم