برداشت آزاد علامه محمد حسین طباطبایی در «تفسیر المیزان»
• در وجود «علم»، شبههای است قوی، که همان شبهه، اساس علوم مادی قرار گرفته است، که علم ثابت را (با اینکه هر علمی ثابت است)، نفی کنند.
• توضیح اینکه علم طبیعت در تحول و تکامل است، و هر جزء از اجزاء عالم طبیعت که فرض شود، در مسیر حرکت قرار دارد، و رو به سوی کمال و پیچیدهتر شدن دارد، و بنا بر این اساس، هیچ موجودی نیست، مگر آن که در آن دوم از وجودش، غیر آن موجود، در آن اول وجودش باشد.
• و فکر تا آن جا که بتواند به نحو معناداری مورد بحث ما واقع شود، یک هستی مادی و عینی و قابل اشاره با «نام» است. پس، فكر و اندیشه از خواص مغز و دماغ است، و چون دماغ، خود موجودى مادى است، فكر نیز اثرى مادى خواهد بود، و قهرا مانند سایر موجودات در تحت قانون تحول و تكامل قرار دارد، پس تمامى ادراكات ما كه یكى از آنها ادراکهایی است كه نامش را علم نهادهایم، در مسیر تغیر و تحول قرار دارد، و دیگر معنا و مفهومى براى علم ثابت و لایتغیر باقى نمىماند، بله این معنا هست، كه ادراکهای ما دوام نسبى دارند، آن هم نه به طور مساوى، بلكه بعضى از تصدیقات، دوام و بقاء بیشترى دارد، و عمرش طولانىتر، یا نقیض آن پنهانتر از سایر تصدیقات است، كه ما نام این گونه تصدیقات را علم گذاشتهایم، و مىگوییم به فلان چیز علم داریم، در حالى كه علم به معنای واقعى كلمه كه عبارتست از علم بعدم نقیض، نداریم، بلكه تا كنون به نقض و نقیض آن بر نخوردهایم، و احتمال میدهیم دیر یا زود نقیضش ثابت شود، پس علمى در عالم وجود ندارد.
░▒▓ مناقشه در عمق قضیه
• این قضیه، در تحلیل فلسفی، وقتی صحیح و قابل اعتناست، که علم، مادی، و از ترشحات دماغ و مغز باشد، نه موجودی مجرد، در حالی که این ادعا نه در حد خود روشن است، و نه دلیلی بر آن دارند، بلکه حق مطلب آن است که علم به هیچ وجه مادی نیست، برای اینکه میبینیم هیچیک از آثار و خواص مادیت در آن وجود ندارد.
• یکی از آثار مادیت که در همه مادیات هست، این است که امر مادی قابل انقسام است، چون مادی آن را گویند که دارای ابعاد ثلاثه باشد، و چیزی که دارای بعد است، قابل انقسام نیز هست، ولی علم، بدان جهت که علم است به هیچ وجه قابل انقسام نیست، (مثلاً وقتی ما زید پسر عمرو را تصور میکنیم این صورت علمیه ما قابل انقسام نیست به شهادت اینکه نیم زید نداریم).
• اثر مشترک مادیات این است که در حیطه زمان و فضا قرار دارند، و هیچ موجود مادی سراغ نداریم که از فضا و زمان بیرون باشد، و علم، بدان جهت که علم است، نه فضا میپذیرد، و نه زمان، به دلیل اینکه میبینیم یک حادثه معین، و جزئی، که در فلان زمان، و فلان فضا واقع شده، در تمامی فضاها، و زمانها قابل تعقل است، و ما میتوانیم همه جا و همه وقت آن را با حفظ همه خصوصیاتش تصور و تصدیق کنیم.
• اثر سوم و مشترک مادیات این است که مادیات به تمامیشان در تحت سیطره حرکت عمومی قرار دارند، و به همین جهت تغیر و تحول، خاصیت عمومی مادیات شده است، ولی میبینیم که علم، بدان جهت که علم است در مجرای حرکت قرار ندارد، و به همین جهت، محکوم به این تحول و دگرگونی نیست، بلکه اصلاً حیثیت علم ذاتاً با حیثیت تغیر و تبدل منافات دارد، علم عبارتست از ثبوت، و تحول عبارتست از بی ثباتی.
• اگر علم از چیزهایی بود که به حسب ذاتش تغیر میپذیرفت، و مانند مادیات، محکوم به تحول و دگرگونگی بود، دیگر ممکن نبود یک چیز را و یک حادثه را در دو وقت مختلف با هم تعقل کرد، بلکه باید اول حادثه قبلی را تعقل کنیم بعد آن را از ذهن بیرون نموده حادثه بعدی را وارد ذهن سازیم، در حالی که میبینیم که دو حادثه مختلف الزمان را، در یک آن تعقل میکنیم، و نیز اگر علم، مادی بود، باید اصلاً نتوانیم حوادث گذشته را در زمان بعد تعقل کنیم، برای اینکه خودتان گفتید: هر چیزی در آن دوم، غیر آن چیز در آن اول است.
مآخذ:...
هو العلیم