فیلوجامعه‌شناسی

مقالات و يادداشتهاي روز

تناقض غربگرایان در «دلواپسی»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    یک «خصلت قطعاً فوق طبیعی» در تاریخ انقلاب اسلامی، از ابتدا تا کنون، این بوده است که معارضان، به نحو ناگزیر و لاعلاجی به تناقض با خود گرفتار می‌آیند. شواهد این قاعده کلی بسیار است، و آخرین گواه آن، تناقض غربگرایان در موضوع «دلواپسی» است.
▬    «غربگرایان»، در جریان مذاکرات اتمی، کسانی را که تنها خواهان «شفافیت» در سرنوشت‌سازترین مذاکرات یک‌صد سال اخیر بودند، به نام «دلواپسان»، هجو کردند و حقوق شهروندی ایشان را آشکارا زیر پا گذاشتند، و هنوز هم اطلاعات درستی از مذاکرات اتمی و قرارداد با ایرباس و رنو و ... ارائه نمی‌دهند. «غربگرایان»، مدعی هستند که آئین‌نامه قانون الزام دولت به افشای اطلاعات را خودشان تصویب کرده‌اند، ولی واقع آن است که خود آن‌ها در دولت یازدهم بزرگ‌ترین ناقضان آن بوده‌اند، و در طول تاریخ معاصر، کم دولتی به اندازه آن‌ها حاوی «امر محرمانه» بوده است. جالب آن که آنان از حق مردم برای دانستن و «شفافیت» سخن گفته‌اند و از آن وقیح‌تر این که هنوز هم سخن از «شفافیت» و «حقوق شهروندی» می‌راندند. حال، در موضوع نقشه راه بیست و پنج ساله در مناسبات ایران و چین، همان «غربگرایان»، «دلواپس» شده‌اند، و اکنون، «دلواپسی» نزد آنان به خصلتی پسندیده تبدیل شده است! این است همان «خصلت قطعاً فوق طبیعی» انقلاب اسلامی، که معارضان آن، به نحو لاعلاجی به تناقض با خود گرفتار می‌آیند.
▬    صرف نظر از این که ما به دلیل مداخلات امریکا حتی در اقتصادهای بزرگی مانند آلمان  با نحوی «عدم شفافیت بین‌الملل» مواجه هستیم، و این که حتی دولت مقتدر آلمان هم به عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا، پس از رسوایی جاسوسی دولت امریکا از صدراعظم آنگلا مرکل و تحریم‌های امریکا بر پروژه عظیم نورد استریم، ناگزیر به سطحی از عدم شفافیت شده است، ولی، نفس این تناقض در عملکرد و همچنین گفتار «غربگرایان» پندآموز است. این که امروز نه دولت چین و نه دولت ایران، جزئیات نقشه راه خود را از خوف افشای مسیرهای بی‌اثرسازی تحریم‌های امریکا منتشر نمی‌کنند، در مقابل موقعیتی است که در موضوع برجام، طرف امریکایی به عنوان اصلی‌ترین تهدید جهانی شفافیت، از محرمانه‌های برجام مطلع بود، ولی «غربگرایان» ایران، مردم ایران را نامحرم شمردند، و خواست «دلواپسان» برای آگاهی از متن برجام را خفیف و ناروا می‌شمردند. «غربگرایی»، انصافاً به مثابه مرام تناقض‌های علاج‌ناپذیر است؛ «جداً» این جماعت مرام خود را در بی‌مرامی جستجو می‌کنند!
▬    تاریخ «غربگرایی»، از خرداد 1376 تا کنون، کم تناقض فاحش در خود نداشته است؛ آن‌ها از خط امام (رحمت الله علیه) دم می‌زدند، ولی مهم‌ترین آموزه ایشان که «ولایت فقیه» بود را پشت سر انداختند؛ ساده‌زیستی ایشان را به کاخ‌نشینی تعبیر کردند تا جایی که مرقد شریف آن امام را هم به شیوه سلاطین آراستند و هیچ وقت به ملت نگفتند که چقدر هزینه کردند تا چنان شد؛ از خط امام دم زدند، ولی شعار نه غزه نه لبنان سر دادند؛ امر به معروف و نهی از منکر را به سخره گرفتند و از منکرات پشتیبانی نمودند طوری که هر جا منکری بود آن‌ها هم بودند تا آن را به اسم قرائتی از شریعت توجیه کنند؛ و خلاصه از خط امام دم زدند، ولی هر حکمتی که ایجاد حکومت اسلامی در چشم مبارک امام خمینی (ره) داشت، کم‌بها جلوه دادند. آن‌ها سعی کردند که به شیوه روشنفکران غربگرا، یا همان شترمرغ‌های جلال آل احمد زیست کنند، و امورات خود را بگذرانند. غربگرایان، خود را انقلابی راستین شمردند و از شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» دم زدند و شعار «ایران برای ایرانیان» و «تهران برای تهرانیان» ساز کردند، ولی هر از گاهی یکی از آن‌ها به امریکا و انگلستان پناهنده شد و معلوم گردید که شعار «استقلال و ایران» آن‌ها نیز ریشه راستینی نداشته است. از عطا مهاجرانی که زینت کابینه دوم خرداد بود گرفته تا امير حسين متقی، مدیر روابط عمومی ستاد انتخابات دکتر حسن روحانی که در گرماگرم مذاکرات حساس اتمی، آن هم در محل مذاکرات پناهنده شد! آن‌ها نه خط امامی بودند، و نه دموکرات، و نه شهروند مسؤولیت‌شناس ایرانی.
▬    القصه؛ هر نیروی سیاسی دیگر در سایر اکناف عالم بود، با این همه تناقض، با ته مانده نجابت خویش، از ملت عذرخواهی می‌کرد و به بازسازی عقیدتی و اخلاقی مشغول می‌شد، ولی این جماعت، هنوز آن قدر کم‌نجابت هستند که بخواهند همچنان در مرکز سیاست بمانند!
توأم با اقتباس‌های آزاد
مأخذ:پورتال بسیج اساتید
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 29 فروردین 1400 ساعت 21:50

تأمل در آداب و اخلاق جاسوسی!

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه
▬    یک مقام مطلع در وزارت اطلاعات گفت: «هویت فردی که با ایجاد اختلال در سیستم برق مجتمع غنی‌سازی شهید احمدی روشن نطنز باعث قطع برق‌رسانی به یکی از سالن‌های این مجتمع شده بود، شناسایی شده است». بدین ترتیب، این اختلال، حاصل یک حمله سایبری نبوده و عامل انسانی موجب این تخریب شده باشد. تحلیل‌های مختلفی بر این رویداد نوشته خواهد شد؛ شماری توصیه به عقب‌نشینی و توقف برنامه‌های اتمی می‌کنند؛ و شماری نیز دل قوی می‌دارند و بر ثبات قدم تا پیروزی حق علیه باطل ابرام می‌ورزند. ولی واقع آن است که اگر ذره‌ای تردید بود، حالا برطرف شده است؛ اگر ذره‌ای تردید بود، در این حقیقت که روزگار ما، مطلقاً روزگار صلح امام حسن علیه السلام نیست، بلکه مصداق «جنگ احزاب» است، حالا و در فرجام روزگار «بی‌تدبیری امید به غرب» که دیگر جایی برای پا پس کشیدن، به غیر از غلطیدن به قهقرای ذلت و استثمار تاریخی نیست، حالا دیگر جای هیچ تزلزل نیست.
▬    در عین حال، ما در این گفتار، به جنبه‌ای از این موضوع می‌پردازیم که احتمالاً سایر تحلیل‌گران از فرط چشمگیری سایر ابعاد، به آن نخواهند پرداخت؛ و آن، موضوع مهم «جاه‌طلبی‌ها و دنیاطلبی‌های فردی» است که برخی از ما را به صلح با ذلت، و یکی از ما را حتی از آن پست‌تر، به پذیرش خاری خیانت به وطن در ازای قدر و سهمی از دنیای مادی زوال‌پذیر کشانده است. این روزها، اسرائیل، بی‌پرده در خبرگزاری‌های فارسی‌زبان، آگهی «استخدام جاسوس» منتشر می‌کند؛ آشکارا از «استخدام جاسوس» سخن می‌گوید، و گسترش و استمرار این آگهی‌ها نشان از آن دارد که گویا جواب هم می‌گیرند. چرا در بین برخی از ما، هر چند معدود، کسانی هستند که آن‌چنان زندگی و رفاه شخصی برایشان اهمیت می‌یابد که این تبلیغات را دنبال می‌کنند؟ چرا در بین ما کسانی هستند که برای تشفی پیشرفت شخصی حاضرند به موطن خود پشت کنند؟ به قول امام، به «تهذیب» نیاز داریم. و باز، به قول امام، «حب نفس»، اصل و ریشه خطایاست. یادمان هست که چقدر این عبارت «تهذیب نفس» تکیه کلام امام راحلمان بود و پیوسته و پیوسته و هر روز به آن سفارش می‌فرمودند.

▀█▄  تأمل در اطراف موضوع
▬    در اغلب موقعیت‌های اجتماعی در دنیای امروز، به انگیزه‌های فردی اصرار می‌شود، و  قواعد و ضوابط، از «فرهنگ مسؤول و جهادگر» حمایت نمی‌کنند. هدف این است که افراد، با چنگ و دندان، خود را بالا بکشند، شاید کلیت برنامه توسعه جامعه را نیز با خود بالا ببرند. در یک فرهنگ «حق به جانب و طلبکار»، قاعده به این صورت است که خود را ببین و خود را بالا بکش و مطمئن باش که سایرین هم، خود به فکر خودشان هستند. اصلاً خارج از «تو» هیچ حقیقت قابل اعتنایی وجود ندارد، و هر چه هست، تو هستی! در چنین تلقی فردمحوری، نفع شخصی از هزینه‌های اجتماعی و سیاسی مهم‌تر تلقی می‌شود.
▬    در یک فرهنگ «مسؤول و جهادی»، مردم، مانند واحدهای فرهیخته هماهنگ با عملکرد جمعی عالی فعالیت می‌کنند؛ کمک به دیگران، به اشتراک‌گذاری ظرفیت‌ها، ارائه آموزش‌ها، و برقراری ارتباطات بدون این که در قبال بخشایش، انتظار و توقعی داشته باشند. در فرهنگ «مسؤول و جهادی»، جایی که مردم در پی بیشینه کردن ارزش امت، بدون کسب امتیاز شخصی و فردی هستند، هر کس، بیشتر ارتباط برقرار ،می‌کند و روی کمک شایسته‌ترین افراد حساب باز می‌کند، نه فقط کسانی که با آنان بده بستان دارد. در واقع، افراد، در بدو امر باید بدانند که در سایه یک فرهنگ «مسؤول و جهادی» و در ظل برقراری ارتباط برادرانه، چیز بیشتری هم گیر خودشان می‌آید، ولی از آن بیش، باید، زمینه‌های تهذیب اخلاقی در جامعه آن قدر نیرومند گردد که افراد، با سرسپردگی به حقایق متعالی اساساً به بهره دنیوی و زوال‌پذیر خود، وقعی نگذارند و به ارزش‌های برتر و پاینده‌تری دل بسپارند.
▬    فرهنگ اجتماع ما به صورت «برنده، همه چیز را می‌برد» درآمده و به ارزش «مسؤول و جهادگر بودن» پاداشی نمی‌دهد. هنگامی که مدیران جامعه برای پاداش به عملکرد فردی، سیستم‌های رده‌بندی مادی را اجرا می‌کنند، آن‌ها عملاً بر ضد فرهنگ مسؤولیت‌شناسی و جهادگری اقدام می‌نمایند. به رقابت واداشتن مردم علیه یکدیگر، باعث می‌شود تا ارزش «مسؤول و جهادگر بودن» غیر عاقلانه به نظر برسد، مگر این که در ازای «کمک به دیگران»، حداقل به همان اندازه چیزی دریافت شود. در این وضع و حال، مردمی که جهادگر هستند، بخشایش‌گر هستند، و به دیگران کمک می‌کنند، به سرعت به هزینه‌های این کار خود پی می‌برند؛ بهره‌وری آن ها در اثر سوء استفاده گیرندگان کاهش پیدا می‌کند؛ در دراز مدت، مردم انتظار این رفتار «حق به جانب و طلبکار» را از یکدیگر خواهند داشت، و برای حفاظت از خودشان، همچون گیرندگان عمل کرده یا معامله‌گر می‌شوند، به طوری که در ازای انجام کمک، انتظار لطف متقابلی را خواهند داشت. این روحیه، نه فقط چرخش چرخ اجتماع را کند می‌کند، بلکه در یک موقعیت می‌تواند یک فاجعه چرنوبیلی به راه اندازد؛ تهذیب، تهذیب، تهذیب، ... .
توأم با اقتباس‌های آزاد
مأخذ:اقتصادسالم
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 29 فروردین 1400 ساعت 21:46

شاخص‌های به زیستن سالمندان در ایران

فرستادن به ایمیل چاپ

موسسه راهبردی بازنشستگی صبا،ادامه مطلب... ۱۳۹۵


▬    یکی از چالش‌های سالخوردگی جمعیت، مسئله رفاه سالمندان است. از این رو، شناخت و رصد وضعیت زندگی بهتر سالمندان از اهمیت کلیدی در دنیای آکادمیک و سیاستگذاری برخوردار است. با داشتن داده‌های زندگی سالمندان به کمک تدوین شاخص‌های دیده بان زندگی سالمندی، می‌توان برآورد بهتری از زندگی آن ها در سطوح ملی و استانی داشت. بررسی مؤلفه‌های این شاخص‌ها در زندگی سالمندان برای سیاستمدارن ارزش بالایی دارد و زندگی آنان را از جنبه‌های مختلف بررسی می‌کند. با دانستن این شاخص‌ها کمک شایانی در سیاستگذاری عمومی و استانی به سیاستگذاران می‌شود.

▀█▄ ضرورت و اهداف پژوهش
▬    سالخوردگی جمعیت نه تنها درحال حاضر یکی از قدرتمندترین عوامل ایجاد تغییرات اجتماعی است، بلکه در آینده نیز بر قدرت و نفوذ تاثیرگذاری آن افزوده خواهد شد. ایران از سال ۱۴۲۵ وارد فاز سالخوردگی جمعیت می‌شود. یکی ازمهمترین مسائل در سنین سالمندی، امنیت مالی است؛ زیرادر کشورهای درحال توسعه کل جمعیت سالمند تحت پوشش مستمری بازنشستگی قرار ندارند. ازاین رو، شناخت و آگاهی نسبت به جمعیت سالمند، ویژگی‌ها و ابعاد آن اهمیت و جایگاه کلیدی در برنامه ریزی‌ها و سیاستگذاری های رفاهی- توسعه‌ای دارد. با این وجود، هنوز در ایران درباره بسیاری از مباحث سالخوردگی جمعیت آگاهی و شناخت قطعی و یقینی وجود ندارد و به همین خاطر ضرورت دارد تا سالخوردگی جمعیت به طور جدی‌تری مورد توجه قرار گیرد تا شناخت دقیق‌تر و جامع‌تری درباره آن به دست آید.

▀█▄ شاخص دیده بان سالمندی و ابعاد آن
▬    شاخص جهانی دیده بان سالمندی به منظور تحلیل وضعیت به زیستن و کیفیت زندگی سالمندان و سیاستگذاری برای بهبود به زیسـتن سالمندان امروز و آینده توسعه یافته است. این شاخص عمدتاً با هدف مقایسه‌های بین المللی وضعیت به زیستن سالمندان بر اساس داده‌های قابل مقایسه و موجود ساخته شده است. در صورت موجود بودن داده‌ها می‌توان این شاخص را در سطوح مختلف درون کشوری، نظیر استانی و شهرستان، ساخت. این شاخص بر اساس چهار بُعد کلیدی پوشش مهم‌ترین بخش‌های رفاهی، تجربیات و فرصت‌های سالمندان را اندازه گیری می‌کند. این ابعاد عبارتند از: امنیت درآمدی، وضعیت سلامت، قابلیت و توانمندی و مناسب سازی جوامع و محیط.
▬    در بُعد امنیت درآمدی چهار مؤلفه «میزان پوشش مستمری بازنشستگی»، «خط فقر سالمندی»، «رفاه نسبی افراد سالمند» و «سرانه درآمد ناخالص ملی» اندازه گیری می‌شود. در بُعد سلامت مؤلفه‌های «امید به زندگی در ۶۰ سالگی»، «امید به زندگی سالم در ۶۰ سالگی» و «به زیستن روان شناختی» اندازه گیری می‌شود. در بُعد قابلیت و توانمندی مؤلفه‌های «میزان مشارکت در بازار کار» و «وضعیت تحصیل افرادسالمند» محاسبه می‌شود. در بُعدمناسب سازی محیط نیز مؤلفه‌های «میزان دسترسی به حمل ونقل عمومی»، «امنیت فیزیکی»، «ارتباطات اجتماعی»، «آزادی‌های مدنی» سنجیده و اندازه گیری می‌شود.

▀█▄ محاسبه شاخص دیده بان سالمندی ایران در سطوح ملی و استانی
▬    در این پژوهش پس از بررسی مبانی روش شناختی، به تحلیل ابعاد و مؤلفه‌های شاخص دیده بان سالمندی در ایران پرداخته شده و بر اساس این تحلیل‌ها، شاخص‌های هر بُعد وزن دهی شده و بر طبق این شاخص‌ها به محاسبه ابعاد پرداخته شده است.

▀█▄ امنیت درآمدی:
▬    میزان پوشش مستمری بازنشستگی سالمندان ۶۰ ساله و بالاتردر ایران ۴۵.۴% است و در واقع کمتر از نیمی از سالمندان ایرانی از پوشش مستمری بازنشستگی برخوردارند. همچنین بیش از ۶۰% سالمندان استان‌های تهران، سمنان و یزد از پوشش مستمری بازنشستگی برخوردارند، درحالی که میزان پوشش سالمندان در استان‌های هرمزگان، کردستان، خراسان جنوبی، آذربایجان غربی، خراسان شمالی و سیستان و بلوچستان به کمتر از ۳۰% می‌رسد.
▬    %۲۵ سالمندان ۶۰ سال به بالا در فقر درآمدی نسبی زندگی می‌کنند. سالمندان استان‌های سیستان و بلوچستان، آذربایجان غربی، هرمزگان، خراسان شمالی و ایلام بیشتر در معرض فقر قرار دارند. در مقابل، کمترین میزان فقر درآمدی در سالمندان استان‌های قم، سمنان، تهران و البرز است.
▬    مؤلفه رفاه نسبی برای سالمندان ایرانی ۹۷.۳% به دست آمده است. بیشترین رفاه نسبی برای سالمندان استان‌های سمنان، تهران، گلستان و البرز و در مقابل، کمترین رفاه نسبی مربوط به استان‌های بوشهر، سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی، خراسان شمالی و ایلام است.

▀█▄ سلامت:
▬    نتایج محاسبات نشان می‌دهد امید زندگی در ۶۰ سالگی برای ایران ۲۰.۸ سال است، یعنی انتظار می‌رود که یک فرد سالمند ۶۰ ساله حدود ۲۱ سال زنده بماند. شاخص امید زندگی سالم در ۶۰ سالگی که علاوه بـر مرگ، بیماری و ناتوانی را نیز در نظر می‌گیرد، برای ایران ۱۵.۹ سال به دست آمده است. به بیان دیگر، انتظار می‌رود که یک فرد ۶۰ ساله حدود ۱۶ سال در سلامت کامل زندگی کند. مؤلفه به زیستن روانشناختی بر اساس احساس خوشبختی افراد ۵۰ ساله و بالاتر در مقایسه با افراد ۴۹-۳۵ ساله به دست آمد که ۹۹.۲% است. ازاین رو، احساس خوشبختی سالمندان ۵۰ ساله و بالاتر در مقایسه با افراد ۴۹-۳۵ ساله حدود ۱% کمتر است. سالمندان استان‌های تهران، اصفهان و البرز از بالاترین و سالمندان استان‌های سیستان و بلوچستان، کهکیلویه و بویراحمد، ایلام و خراسان جنوبی از پایین‌ترین امیدزندگی در ۶۰ سالگی برخوردارند. سالمندان ساکن در استان‌های خوزستان، اصفهان، گیلان و یزد از به زیستن روانشناختی بالاتر و سالمندان استان‌های سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، کردستان، کهکیلویه وبویراحمد، اردبیل و لرستان از به زیستن روانشناختی نسبی پایین‌تری برخوردارند.

▀█▄ قابلیت و توانمندی:
▬    بر اساس نتایج، حدود ۳۴% جمعیت ۶۴-۵۵ ساله شاغل هستند. نرخ اشتغال سالمندان در استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان شمالی، کهکیلویه و بویراحمد و آذربایجان غربی بالاترین و در مقابل، کمترین میزان آن مربوط بـه سالمندان استان‌های سمنان، تهران، یزد، البرز، مرکزی، اصفهان و قزوین بوده است.
▬    حدود ۲۴% سالمندان ۶۰ ساله و بیشتر، تحصیلات راهنمایی یا بالاتر دارند. کمتر از ۱۰% سالمندان استان‌های خراسان شمالی، کردستان، چهارمحال و بختیاری، سیستان وبلوچستان و ایلام دارای تحصیلات راهنمایی و بالاتر و بیش از ۳۰% سالمندان ساکن در استان‌های تهران، سمنان و البرز تحصیلات راهنمایی و بالاتر داشته‌اند.

▀█▄ مناسب سازی محیط:
▬    درمؤلفه ارتباطات اجتماعی، بر اساس تحلیل داده‌ای پیمایش ملی سرمایه اجتماعی در ایران، ۵۷% سالمندان بستگان یا دوستانی دارند که می‌توانند به هنگام مشکلات روی آنها حساب کنند. همچنین، حدود ۷۱% سالمندان از پیاده روی تنهایی به هنگام شب در شهر یا محله زندگیشان احساس امنیت دارند. حدود ۶۶% از آزادی‌های مدنی رضایت داشته و در نهایت، ۷۲% سالمندان از سیستم حمل ونقل عمومی در شهر یا محله خود احساس رضایت دارند.
▬    ارتباطات اجتماعی سالمندان از ۷۴% در استان سمنان تا ۳۶% در استان مرکزی، امنیت فیزیکی سالمندان از ۸۹% در استان بوشهر تا ۴۸% در استان سیستان و بلوچستان، آزادی مدنی از ۸۴% در استان اردبیل تا ۴۹% در استان کردستان و میزان دسترسی بـه حمل ونقل عموـی از ۸۹% در استان مرکزی تا ۵۷% در استان‌های زنجان و کرمانشاه در نوسان بوده است.
▬    در مجموع، استان‌های تهران، سمنان و فارس، به ترتیب، رتبه‌های اول تا سوم را در شاخص دیده بان سالمندی داشته و در مقابل، استان‌های خراسان جنوبی، ایلام و سیستان و بلوچستان، به ترتیب، در جایگاه‌های آخر در شاخص دیده بان سالمندی قرار دارند.

▀█▄ نتیجه گیری
▬    بر اساس معاهده‌های بین المللی نیاز است کـه ـرایط رسیدن به حق همگانی سلامت برای تمام گروه‌های جامعه بدون تبعیض سنی، قومیتی و جنسیتی ارائه شود. شاخص دیده بان سالمندی در واقع وضعیت به زیستن سالمندان در کشورهای مختلف را به نمایش می‌گذارد و راهی برای ارتقای برنامه ریزی‌های مناسب جوامع در راستای رسیدن به هدف توسعه انسانی است.
▬    شاخص دیده بان سالمندی نشان می‌دهد که سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی حمایت از اشتغال، درآمد، سلامتی و استقلال افراد سالمند برای رفاه و به زیستن اهمیت دارد. به دلیل پایین بودن شاخص به زیستن سالمندان ایرانی از متوسط جهانی، توجه به مؤلفه‌هایی که ایران در آنها نمره کمتری دارد، برای ارتقای رتبه جهانی کشور مهم است. ازاین رو لازم است، ابعاد امنیت مالی مانند توسعه پوشش همگانـی حقوق بازنشستگی و کاهش فقر و همچنین بعد قابلیت و توانمندی مانند فراهم کردن شرایط خود-اشتغالی سالمندان و آموزش‌های مادام العمر و مخصوص سالمندان در اولویت‌های سیاستگذاری قرار گیرد. همچنین نیـاز است که توجه بیشتری به سالمندان آسیب پذیر کشور یعنی سالمندان ساکن در استان‌های سیستان بلوچستان، خراسان جنوبی و ایلام شده و بسته‌های حمایتی و رفاهی خاص برای آنان ارائه شود.

▀█▄ جمع بندی
▬    ایران از سال ۱۴۲۵ وارد فاز سالخوردگی جمعیت می‌شود. ازاین رو، شناخت و آگاهی نسبت به جمعیت سالمند، ویژگی‌ها و ابعاد آن ضروریست و جایگاه کلیدی در برنامه ریزی‌ها و سیاستگذاری های رفاهی- توسعه‌ای دارد. دراین پژوهش پس از بررسی نظری شاخص دیده بان سالمندی، ابعاد و شاخص‌های ارزیابی آن ساخته شد. سپس به کمک این شاخص‌ها و داده‌های سال ۱۳۹۵، زندگی سالمندان ایرانی به تفکیک ملی و استانی مورد بررسی قرار گرفت.
▬    طبق نتایج بدست آمده، میزان به زیستن سالمندان ایرانی نسیت به متوسط جهانی کمتر است. همچنین سالمندان استان‌های تهران، سمنان و فارس، به ترتیب، رتبه‌های اول تا سوم شاخص دیده بان سالمندی را دارند.
▬    سالمندان ساکن در استان‌های سیستان بلوچستان، خراسان جنوبی و ایلام در سطوح استانی در پایین‌ترین رتبه در شاخص دیده بان سالمندی دارند. بنابراین لازم است تا کمک بیشتری به سالمندان این استان‌ها نسبت به سایر استان‌ها صورت پذیرد.
مأخذ:https://iranthinktanks.com/indicators-of-elderly-living/
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 27 فروردین 1400 ساعت 00:09

دگرگونی‌های معنادار در وضعیت اتمی ایران؛ ایران با عبور از الزامات برجام در یک وضعیت بازدارنده پایدار قرار می‌گیرد

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    دو سناریوی بازدارندگی اتمی متداول هستند؛ یک سناریو، مربوط به کشورهایی است که کلاهک‌ها و موشک‌های مسلح برای پرتاب دارند، و سناریوی دوم، یا اصطلاحاً سناریوی ژاپن که به کشورهایی مربوط می‌شود که در صورت درگیری در یک نبرد خطرناک می‌توانند طی حداکثر 72 ساعت، کلاهک هسته‌ای تولید و شلیک کنند.
▬    حال، و با اظهارنظرهای امروز آقای روحانی، رئیس جمهور، و اظهار نظر چند ماه پیش وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، به نظر می‌رسد که ایران بدون آن که عملاً دست به تولید کلاهک اتمی زده باشد، می‌تواند در سناریوی ژاپن، از مواهب بازدارندگی آن بهره ببرد، و به طرز معناداری هزینه‌های تسلیحاتی خود را کاهش دهد.
▬    آقای روحانی در جمله‌ای که به سرعت در خبرگزاری‌های جهان بازتاب یافت گفت: «همین امروز هم می‌توانیم غنی‌سازی ۹۰ درصدی انجام دهیم». ایشان گفتند: «بنابراین این اظهار نگرانی که امروز در آمریکا و اروپا مطرح می‌شود مبنی بر اینکه داریم غنی‌سازی ۶۰ درصد را آغاز می‌کنیم و برخی تعبیر کردند ۶۰ درصد یعنی با یک حرکت به ۹۰ درصد رسیدن، درست نیست». آقای روحانی با بیان اینکه پیش از این هم می‌توانستیم ۶۰ درصد را انجام دهیم، اعلام کردند: «همین امروز اگر اراده کنیم می‌توانیم غنی‌سازی ۹۰ درصد را انجام دهیم. ما به دنبال بمب هسته‌ای نیستیم، این شما هستید که بمب های جدید می سازید بنابراین این اتهام روی پیشانی شماست. نمی‌خواهد درباره دولت و ملت ایران حرف بزنید».
▬    این اظهارات، بیانات کاملی است که مفهوم قاطع خود را در ذهن تحلیل‌گران جهانی پیاده می‌کند. این بدان معناست که ایران بالقوه در موقعیت مسلح قرار دارد و به قول وزیر اطلاعات، اگر در موقعیت دشوار قرار گیرد و «گوشه‌ای» گیر بیفتد، «آن وقت تقصیر ایران نیست».
▬    حمله نطنز، این فرصت را به ایران داد تا بدون مزاحمت آژانس و طرف‌های مذاکراتی، صدها سانتریفیوژ نسل اول را با تکنولوژی‌های پیشرفته‌تر جایگزین کند، و سطح و توان غنی‌سازی خود را به حد قابل توجهی افزایش دهد.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 26 فروردین 1400 ساعت 22:55

چطور پول معیار سنجش همه‌چیز شد؟

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت آزاد از ترجمان؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬    وضعیت یک جامعه را با چه معیارهایی می‌توان سنجید؟ تا پیش از نیمۀ قرن نوزدهم، کمتر کسی گمان می‌کرد که بشود با جمع و تفریق سود و هزینه به چنین ارزیابی‌هایی رسید. پژوهش‌های آماری در آن دوره عمدتاً مسائلی انسانی را می‌سنجدیدند: تن‌فروشی، اعتیاد به الکل، بیماری، تکدیگری و… اما بعدها همه‌چیز تبدیل شد به آمارهای پولی مثل نرخ تولید. چطور این اتفاق افتاد؟ و پیامدهای آن چه بود؟
▬    هزاران سال است که پول و بازار وجود دارد. اما با آنکه پول در بسیاری از تمدن‌ها محوریت داشته است، هیچ‌یک از مردمان جوامع مختلفی مثلِ یونان باستان، امپراطوری چین، اروپای قرون وسطا و آمریکای استعماری رفاه شهروندان را براساس درآمد پولی یا برون‌دهِ اقتصادی نمی‌سنجیدند.
▬    در اواسط قرن نوزدهم، آمریکا -و به میزان کمتری، دیگر کشورهای صنعتی همچون انگلیس و آلمان– از این الگوی تاریخی جدا شدند. در آن زمان بود که بازرگانان و سیاست‌گذاران شروع کردند به سنجش پیشرفت برحسبِ دلار و رفاه اجتماعی را بر پایۀ توانایی کسب درآمد استوار کردند. این تغییر اساسی به‌مرور باعث شد تا آمریکایی‌ها سرمایه‌گذاری و کسب‌وکار و همچنین اجتماعات، محیط‌ها و حتی خودشان را طور دیگری ارزش‌گذاری کنند.
▬    امروزه سخت می‌توان رفاه را به روشی غیرپولی سنجید، اما درواقع معیارهای دیگری همچون نرخ زندانی‌شدن و امید به زندگی نیز در طول تاریخِ ایالات متحده رواج داشته است. دوری از آمارهای غیرپولی و حرکت به‌سوی آمارهای اقتصادی بدین معناست که، به‌جای اینکه در نظر بگیریم توسعۀ اقتصادی چطور نیازهای آمریکایی‌ها را برطرف می‌کند، آنچه -در سیاست‌گذاری، کسب‌وکار و زندگی روزمره- نادیده گرفته شده این است که آیا این افراد الزامات اقتصاد را برآورده می‌کنند یا خیر.
▬    در اواخر قرن نوزدهم، به نظر نمی‌آمد که معیارهای مالی قرار است مفهوم پیشرفت را برای آمریکایی‌ها تعریف کند. در سال ۱۷۹۱، وزیر خزانه‌داری وقت، الکساندر همیلتون به بسیاری از آمریکایی‌ها در اقصی نقاطِ کشور نامه نوشت و از آن‌ها خواست تا قابلیت درآمدزایی مزارع، کارگاه‌ها و خانواده‌هایشان را محاسبه کنند تا او بتواند، با استفاده از این داده‌ها، شاخص‌هایی اقتصادی برای گزارش مشهورش به نام «گزارشی از تولیدکنندگان»۱ فراهم کند. همیلتون به‌شدت از اندکیِ پاسخ‌هایی که به دستش رسید دلسرد گردید و مجبور شد ایدۀ اضافه‌کردن آمار قیمت به گزارشش را فراموش کند. ظاهراً اکثر آمریکایی‌های دوران اولیۀ این جمهوریْ دنیا را مانند او نمی‌دیدند، نمی‌شمردند و بر آن قیمت نمی‌گذاشتند.
▬    حتی تا دهۀ ۱۸۵۰، پرطرفدارترین و متداول‌ترین شکل سنجش اجتماعی در آمریکای قرن نوزدهم (و همچنین در اروپا) مجموعه‌ای از شاخص‌های اجتماعی به نام «آمار اخلاقی» بود. این شاخص‌ها پدیده‌هایی نظیر تن‌فروشی، زندانی‌شدن، سواد، جرم و جنایت، تحصیلات، دیوانگی، تکدی‌گری، امید به زندگی و بیماری را به‌صورت کمی می‌سنجید. گرچه این آمارهای اخلاقی مملو از پدرسالاری بود، اما به‌هرحال مستقیماً به وضعیت جسمانی، اجتماعی، معنوی و ذهنی مردم آمریکا توجه داشت. این شاخص‌ها، خوب یا بد، انسان‌ها را در مرکز دید محاسباتی‌اش قرار می‌داد. واحد سنجش در این آمارها جسم و ذهن بود، نه دلار و سِنت.
▬    اما در حدود اواسط قرنِ نوزدهم، شاخص‌های اقتصادی پول‌محور رفته‌رفته متداول شد و سرانجام جای آمار اخلاقی را به‌عنوان معیار اصلی سنجشِ شکوفایی در آمریکا گرفت. این تحول تاریخی را می‌شود به‌خوبی در مباحث مربوط به برده‌داری مشاهده کرد. در سال‌های اولیۀ قرن نوزدهم، آمریکایی‌ها در شمال و جنوب این کشور برای اینکه ثابت کنند جامعه‌شان پیشرفته‌تر و موفق‌تر است، آمار اخلاقی ارائه می‌کردند. در شمال، روزنامه‌های مخالف برده‌داری همچون لیبرتی آلماناک بر این نکته دست می‌گذاشتند که شمال محصلان، پژوهشگران، کتابخانه‌ها و کالج‌های بیشتری دارد. در جنوب هم سیاست‌مدارانی نظیر جان کلهون با استفاده از داده‌های نامطمئن استدلال می‌کردند که آزادی برای سیاه‌پوستان مضر است. کلهون در سال ۱۸۴۴ ادعا کرد که در شمال، نسبت سیاه‌پوستانِ «کر و لال، کور، ابله، دیوانه، گدا و زندانی، یک نفر در هر شش نفر است» درحالی‌که، در جنوب، این آمار «یک نفر در هر صدوپنجاه‌وچهار نفر است».
▬    منتها با رسیدن به اواخر دهۀ ۱۸۵۰، اکثر سیاست‌مداران و بازرگانانِ شمالی و جنوبی معیارهایی اقتصادی را جایگزین این آمارهای اخلاقی کردند. هینتون هلپر، نویسندۀ جنوبی، در فصل اول کتابِ ضدبرده‌داری و پرفروش خود در سال ۱۸۵۷، «پیشرفت و شکوفایی» شمال و جنوب را با شمارش ارزش نقدی محصولات کشاورزی برداشت‌شده در این دو ناحیه می‌سنجد. او مطابقِ تخمینی در سال ۱۸۵۰ به این نتیجه رسید که شمال به وضوح جامعه‌ای پیشرفته‌تر است، چرا که ۳۵۱.۷۰۹.۷۰۳ دلار کالا تولید کرده، درحالی‌که این رقم برای جنوب فقط ۳۰۶.۹۲۷.۰۶۷ دلار است. کتاب هلپر با استفاده از زبان تولید و سوددهی، به موفقیتی عظیم در میان اهالیِ کسب و کار در شمال رسید و بسیاری از سرمایه‌داران را به سوی جنبش ضدبرده‌داری جذب کرد.
▬    درعین‌حال، طبقۀ مزرعه‌دار جنوب نیز تغییری مشابه را تجربه کردند. حاکم کارولینای جنوبی، جیمز هنری هموندِ مزرعه‌دار و برده‌دار، در سخنرانی مشهور خود، به نام «پنبه سرور است»۲، در سال ۱۸۵۸ تلاش کرد تا به برده‌داری وجهه‌ای قانونی بدهد. او در این سخنرانی اعلام کرد «در کل دنیا هیچ ملتی نیست که بتواند با سرانۀ تولید ما رقابت کند… این رقم برابر با ۱۶.۶۶ دلار به ازای هر فرد است».
▬    چه چیز در اواسط قرن نوزدهم رخ داد که منجر شد به پدیدۀ بی‌سابقه و تاریخی قیمت‌گذاری
▬    بر پیشرفت؟ پاسخْ کوتاه، مستقیم و ساده است: ظهور کاپیتالیسم. در چند دهۀ اول شکل‌گیری جمهوری آمریکا، این کشور به شکل جامعه‌ای تجاری –اما نه جامعه‌ای کاملاً کاپیتالیستی– توسعه یافت. یکی از مؤلفه‌های اصلی که کاپیتالیسم را از دیگر گونه‌های سازمان‌دهی اجتماعی و فرهنگی متمایز می‌کند، وجودِ صرفِ بازارها نیست، بلکه سرمایه‌گذاری پولی است، چیزی که باعث می‌شود مؤلفه‌های اساسی اجتماع و زندگی (من‌جمله منابع طبیعی، اکتشافات تکنولوژیک، آثار هنری، فضاهای شهری، مؤسسات آموزشی، انسان‌ها و ملت‌ها) به دارایی‌هایی درآمدزا تبدیل شوند (سرمایه شوند) که ارزش آن‌ها بر پایۀ قابلیت پول‌سازی و برگرداندن سود سنجیده می‌شود. این‌جور سرمایه‌دارانه‌کردنِ زندگی روزمره، به استثنای برخی اوراق قرضۀ دولتی و شرکت‌های بیمه، تا اواسط قرن نوزدهم وجود نداشت. در آمریکای قدیم معدودی از دارایی‌ها وجود داشت که فرد می‌توانست در آن‌ها سرمایه‌گذاری کند و سود سالانه بگیرد.
▬    پس سرمایه‌دارانه‌شدنْ نقشی ضروری در رشد شاخص‌های اقتصادی داشت. وقتی آمریکایی‌های طبقۀ بالا در شمال و جنوب شروع به سرمایه‌گذاری در دارایی‌های جدید مالی کردند، دیدگاهشان رفته‌رفته طوری شد که نه‌تنها سبد سهام خود، بلکه تمام جامعه را به‌مثابۀ یک سرمایه‌گذاری پولی و ساکنانش (هم آزاد و هم برده) را ورودی‌های سرمایۀ انسانی می‌دیدند که می‌توان آن‌ها را به محصول تبدیل کرد و معادلات رشد پولی را به حداکثر رساند.
▬    در شمال، اکثر این سرمایه‌گذاری‌ها به شکل مستغلات شهری و شرکت‌های راه‌آهن‌سازی بود. با گردش سرمایه به‌سوی این کانال‌ها، سرمایه‌گذاران (از طریق وام‌ها، اوراق قرضه، سهام سرمایه، بانک‌ها، وام‌های شرافتی، رهن و دیگر ابزار سرمایه‌گذاری) پول خود را جایی سرمایه‌گذاری می‌کردند که شاید اصلاً هیچ‌گاه مسیرشان هم به آنجا نمی‌افتاد. وقتی بازرگانان و تولیدکنندگان محلی، به‌خاطر این سرمایه‌گذاران ساحل شرقی، قدرت خود را تا حد زیادی از دست دادند، طبقۀ بازرگانِ ملی‌ای پا به عرصۀ وجود نهاد که اهمیت چندانی به آمار اخلاقی (مثلاً تعداد تن‌فروشانِ پئوریا یا دائم‌الخمرهای دیترویت) نمی‌داد و در هر شهر، بیشتر به فکر برون‌ده صنعتی، رشد جمعیت، قیمت ملک، هزینۀ کار، ترافیک خط آهن و سرانۀ تولید بود.
▬    سرمایه‌دارانه‌شدن عامل تغییر آمار در جنوب هم بود، اما در آنجا قضیه مربوط نبود به سهام راه‌آهن یا مستغلات شهری، بلکه بازمی‌گشت به سرمایه‌گذاری روی انسان‌ها. مدت‌های مدیدی بود که در آمریکا بردگان را دارایی می‌پنداشتند، اما فقط در نواحی جنوبی و جنوب شرقیِ قبل از جنگ بود که بردگان واقعاً به سرمایه‌هایی تبدیل شدند که می‌شد آن‌ها را رهن یا اجاره داد، بیمه کرد یا در بازارهای کاملاً نقدی به فروش رساند. مزرعه‌داران که بردگان را، بیش از هر چیز، سرمایه‌هایی درآمدزا می‌دیدند، شروع به نظارت دقیق بر برون‌ده و ارزش بازارشان کردند. هموند در سخنرانی‌اش شکوفایی آمریکا را همان‌طوری سنجید که بردگانِ مزرعۀ پنبۀ خودش را ارزش‌گذاری، نظارت و تأدیب می‌کرد.
▬    ادغام شرکت‌ها و نیز قابلیت‌های تکنولوژیک کارخانه‌ها در دوران مطلا۳ و عصر ترقی‌خواهی۴ اوج گرفت و، در همان زمان، سایر تکنیک‌های کمی‌سازی کاپیتالیستی از دنیای کسب‌وکار به دیگر ابعاد جامعۀ آمریکا نفوذ کرد. در عصر ترقی‌خواهی، منطق پولی را می‌شد همه‌جا مشاهده کرد. نیویورک تایمز در ۳۰ ژانویۀ ۱۹۱۰ می‌نویسد «یک نوزادِ هشت پوندی ارزشی برابر با ۳۶۲ دلار به ازای هر پوند وزن خود دارد. این است ارزش یک کودک به‌عنوان یک تولیدکنندۀ بالقوۀ ثروت. اگر سال‌های عمر او به عدد معمول برسد، می‌تواند ثروتی بالغ بر ۲۹۰۰ دلار بیشتر از آنچه خرج بزرگ‌کردن او شده، تولید نماید». عنوان این مقاله چنین بود: «ارزش یک نوزاد به عنوان یک دارایی ملی چقدر است: محصول سال گذشته به ارزش تخمینی شش میلیارد و نهصد و شصت میلیون دلار رسید». در این دوره، بسیاری از مصلحان ترقی‌خواه نه‌فقط بر نوزادان، بلکه بر هزینه‌های اجتماعی سالانۀ همه‌چیز از جمله مصرف زیاد الکل (۲ میلیارد دلار)، سرماخوردگی (۲۱ دلار در ماه به ازای هر کارمند)، حصبه (۲۷۱ میلیون دلار)، کار خانگی (۷.۵ میلیارد دلار) و همچنین منفعت اجتماعی سالانۀ گندراسوها (۳ میلیون دلار)، آبشارهای نیاگارا (۱۲۲.۵ میلیون دلار) و بیمۀ سلامت دولتی (۳ میلیارد دلار) نیز قیمت‌گذاری کردند.
▬    این روش خاص تفکر هنوز هم وجود دارد و سخت می‌توان آن را در گزارش‌های دولت، مؤسسات پژوهشی و رسانه‌ها نادیده گرفت. مثلاً پژوهشگران در همین قرن بیست‌ویک هزینۀ سالانۀ مصرف بیش‌ازاندازۀ الکل (۲۲۳.۵ میلیارد دلار)، اختلالات ذهنی (۴۶۷ میلیارد دلار) و همچنین ارزش زندگی یک آمریکایی معمولی (۹.۱ میلیون دلار بر طبق یک تخمین دوران اوباما که نسبت‌به ۶.۸ میلیون دلارِ دوران جرج بوش بیشتر شده است) را محاسبه کرده‌اند.
▬    یک قرن پیش، ایدۀ پیشرفت، مبتنی بر پول بیشتر در میان مدیران کسب‌وکار که اکثرشان سفیدپوستان مرفه بودند، طنین‌انداز شد. سنجش شکوفایی براساس میانگین صنعتی داو جونز (که در ۱۸۹۶ ابداع شد)، برون‌ده تولیدی یا سرانۀ ثروت به مذاق طبقۀ بالای آمریکا خوش آمد، چون معمولاً صاحبان سرمایه، کارخانه‌ها و ثروت کشور آن‌ها بودند. همان‌طور که اروینگ فیشر (اقتصاددان دانشگاه ییل که روی هر مشکل اجتماعی یک قیمت می‌گذاشت) تشخیص داد آمارهای اقتصادی دارای پتانسیل زیادی در مناظره‌های سیاسی اوایل قرن بیستم بودند. او معتقد بود که مردم را باید «ماشین‌هایی پول‌ساز» به حساب آورد، و در استدلال‌هایش توضیح داد که «روزنامه‌ها به‌شدت نسبت‌به وجهِ آزارندۀ کمپین سل مخالفت نشان دادند، اما وقتی هزینه‌های سل به دلار و سِنت گفته می‌شد، همیشه به دقت گوش می‌کردند».
▬    جان راکفلر جونیور، جی. پی. مورگان و دیگر میلیاردرهای سرمایه‌دار نیز در عصر خود به قدرت سنجه‌های مالی پی بردند. آن‌ها یک ادارۀ خصوصی تحقیقاتی را برنامه‌ریزی کردند که قرار بود مخصوص قیمت‌گذاری بر زندگی روزمره باشد. این برنامه‌ها در دهۀ ۱۹۲۰ با شکل‌گیری سازمان خصوصی «دفتر ملی پژوهش‌های اقتصادی»۵ به ثمر نشست. این مؤسسه بعدها نقشی مهم در ابداع شاخص تولید ناخالص ملی در دهۀ ۱۹۳۰ (که امروزه نیز همچنان پابرجاست) ایفا کرد.
▬    البته بسیاری از آمریکایی‌های طبقۀ کارگر چندان نسبت‌به رشد شاخص‌های اقتصادی خوش‌بین نبودند. بی‌علاقگی آن‌ها عمدتاً به این دلیل بود که معتقد بودند تجربۀ انسانی «قیمت‌ناپذیر»۶ است (این واژۀ دقیقاً زمانی پا گرفت که پیشرفت در چارچوب پول تعریف می‌شد). به‌علاوه، آن‌ها (آگاهانه) اعتقاد داشتند که این ارقامْ ابزاری هستند که می‌شود از آن‌ها برای توجیه افزایش سهمیۀ تولید، کنترل بیشتر کارگران و کاهش حقوق استفاده کرد. فعالان کارگری ماساچوست که برای روزهای کاری هشت‌ساعته مبارزه می‌کردند، از زبان بسیاری از کارگران آمریکایی سخن می‌گفتند و در همین راستا در سال ۱۸۷۰ بیان کردند که «شکوفایی حقیقی و صلاحِ ماندگار کشور را فقط یک طور می‌توان رقم زد، اینکه پول را بر یک کفۀ ترازو و انسان را بر کفۀ دیگر قرار دهیم».
▬    همان‌طورکه مشخص است، در آن دوره، قیمت‌گذاری روی خصوصیات زندگی روزمره به هیچ وجه نتیجه‌ای قطعی نبود، بلکه تحولی شدیداً مورد بحث بود. در دوران مطلا، برخی از اتحادیه‌های کارگری و کشاورزان پوپولیست موفق شدند ادارات دولتی مربوط به آمار کار را وادار کنند تا مجموعه‌ای از سنجه‌های جایگزین ارائه دهند که به‌جای رشد اقتصادی یا برون‌ده بازار، مواردی نظیر فقر در شهر، تبعیض جنسیتی، زمان فراغت، بدهکاری، تحرک اجتماعی، رانت‌خواری و استثمار کارگران، را می‌سنجید. البته در اکثر موارد، منافع بازرگانان بر این سنجه‌ها می‌چربید و، در اواخر قرن بیستم، اوضاع طوری شد که شاخص‌های اقتصادیِ متمرکز بر برون‌ده پولی را امری عینی و غیرسیاسی می‌دانستند.
▬    این تحولْ پیامدهای اجتماعی شگرفی داشت: شرایط لازم برای رشد اقتصادی، در مقایسه با شرایط لازم برای رفاه افراد، در اولویتِ همیشگی قرار گرفت. در سال ۱۹۱۱، فردریک وینسلو تیلور، کارشناس بهره‌وری که آرزو داشت تمام حرکات انسان را از جهت هزینه‌های آن برای کارفرما بسنجد، بی‌پرده به این جابجایی هدف و وسیله اذعان کرد: «در گذشته، انسان در اولویت بود؛ در آینده، سیستم باید در اولویت باشد».
▬    نهایتاً مردانی نظیر تیلور به آرزویشان رسیدند. از اواسط قرن بیست به بعد (خواه دهۀ ۱۹۵۰ کینزی‌ها و خواه دهۀ ۱۹۸۰ لیبرال‌ها)، شاخص‌های اقتصادی تصویری از جامعۀ آمریکا به‌منزلۀ نوعی سرمایه‌گذاری پولی ترویج داده‌اند که هدف اصلی‌اش، مانند هر سرمایه‌گذاری دیگر، رشد فزایندۀ پول است. آمریکایی‌ها بدون شک منفعت مادی زیادی از رشد عظیم اقتصادی در این دوره برده‌اند، رشدی که فقط مخصوص جوامع کاپیتالیست است. اما وقتی سنجه‌های پول‌مبنا تجمع سرمایه را مترادف با پیشرفت کرده‌اند، پیشرفت و بهبود انسان‌ها به دغدغه‌ای ثانویه تبدیل شده است. با شروع قرن بیست‌ویکم، اولویت مهم و اصلی جامعۀ آمریکا سود و درآمد شد، ارزش خالص با عزت نفس مترادف گشت؛ اوضاع طوری شد که یک بازرگان میلیاردر که همواره برای اثبات صلاحیت خود برای ریاست جمهوری به ثروتش می‌نازید بر صندلیِ رئیس جمهور تکیه زد.
مأخذ:ترجمان
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در یکشنبه, 22 فروردین 1400 ساعت 18:21

فهم مزیت مدیریت جهادی

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه
▬    بی‌گمان، از دیدگاه تحلیل‌گران امروز دنیای سیاست، مهم‌ترین مفهوم سیاسی اسلام، مفهوم «جهاد» است، و از دیدگاه خاص بنیادگرایی شیعی به رهبری امام خمینی (ره)، «جهاد اکبر»، یک مفهوم عمیقاً فرهنگی و اجتماعی دارد، که بهترین تبلور خود را در دو نهاد انقلابی «بسیج» و «جهاد سازندگی» یافت، و پروژه انقلاب اسلامی را از «کوره‌راه‌های محال» عبور داد.
▬    چگونه؟
▬    در یک کلام، برنامه «جهاد اکبر» امام ما، کوچک‌ترین ظرفیت‌های تاریخ‌ساز انسان‌ها را نه فقط در سرتاسر کشور، بلکه در سرتاسر عالم علاقه‌مندان به انقلاب اسلامی، «بسیج» کرد.

▀█▄  کاوش نظری در قضیه
▬    ملهم از آلفرد شوتس و توماس لوکمان، می‌توان میان دو نوع عملکرد سیاسی تمایز قائل شد؛ «دکترین سیاسی سطح دور» و «دکترین سیاسی سطح نزدیک». پرداختن به «آمارهای کلان» در چهارچوب «دکترین سیاسی سطح دور» دوران دکتر حسن روحانی، خلأی را در پرداختن به پرسش‌های ذهنی روزمره مردم پدید آورده و حوزه زندگی واقعی و ملموس را نحیف ساخته است؛ در حالی که اصلی‌ترین محرک پیشبرد زندگی اجتماعی دقیقاً در همین عمق زندگی انضمامی کنشگران واقعی جامعه و تاریخ نهفته است.
▬    معمولاً چنین دوگانگی‌ای میان آگاهی سیاسی واقعی مردم در مقابل میدان انتزاعی نخبگان، به عنوان «پیش‌بینی‌ناپذیری جامعه ایران» تعبیر می‌شود، حال آنکه فرهنگ نخبگان در فضای مفهومی خود که اغلب هم غرب‌زده و بیگانه از فرهنگ بومی ماست، واقعیت‌ها را شکل می‌دهند و سپس به تحلیل آن می‌پردازند؛ آن‌ها به گسترش هر چه بیشتر پیچیدگی سیستم نظری و عملی سطح دور خود می‌پردازند، حال آنکه با پیچیده شدن هر چه بیشتر، فاصله این نظام انتزاعی از زندگی واقعی فزونی می‌یابد و به عدم تفاهم کامل می‌رسد. در چنین شرایطی است که نخبه و روشنفکر از سر تعارض با جامعه بر می‌آید و در حالی که به مذاکره با خصم افتخار می‌کند، از گفتگو با مردم خود ناتوان می‌شود!
▬    از این دیدگاه نظری شوتسی، دلیل اصلی ضعف دولت آقای روحانی در پیشبرد سیاست‌هایش همین بود؛ چنین مشی سیاسی به تدریج به سمت ایدئولوژی «فقط در اتاق‌های فکر» گرایش پیدا می‌کند، و نخستین نتیجه‌اش، بیگانگی فزاینده مردم با سیاستی است که آن‌ها با نخبه‌گرایی گروه عقلا ساز می‌کنند. چنین مشی سیاسی، نمی‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند و عقلانیت خود را برای آنان توجیه نماید. به این ترتیب، باید به تدریج، از صحنه سیاسی خارج شود و جای خود را به یک «حکمت» و «بصیرت» سیاسی جدید و نو بسپارد.
▬    در شرایط امروز و در پایان هشت سال حکمرانی خشک و غیرصمیمی این گروه عقلا، نوعی رکود در هر گونه فعالیت معطوف به تغییرات اجتماعی رخ می‌دهد، و مردم تا هنگام ظهور یک فرمول جدید، به نوعی سکوت سیاسی دست می‌زنند. در این میان، چند سالی است که نیروهای جهادی تا حد زیادی توانسته‌اند جایگاه خود را به عنوان یک نیروی تازه، با حرف‌هایی که به زندگی واقعی نزدیک و در خورد نیروهای عمیق مردمی است، معرفی کنند. آن‌ها هم‌اکنون در جریان یک آزمون فیصله‌بخش، می‌خواهند قابلیت خود را در پیشبرد پیکره اجرایی کشور در بالاترین سطح، بر حسب معیارهای «زندگی واقعی» به اثبات برسانند. این طرح فیصله‌بخش، به ویژه از آن رو اهمیت دارد که در شرایط حساس کنونی، سیاست را بار دیگر پس از سال‌ها به سوی مردم باز می‌گرداند.
▬    مکانیسم زندگی واقعی جوامع مبتنی بر «دکترین سیاسی سطح نزدیک» است و «دکترین سیاسی سطح دور» تا جایی که بتواند خود را با طرح مسأله‌های تازه‌ای که در «دکترین سیاسی سطح نزدیک» انعکاس می‌یابد همراه کند، مفید و تر و تازه باقی می‌ماند، در غیر این صورت، به یک مجموعه تاریخ گذشته تبدیل خواهد شد، که صرفاً برای ارتزاق جمعی از نخبگان مناسب خواهد بود.
▬    نکته مهم اینکه «دکترین سیاسی سطح نزدیک» تمایل به رخنه کردن در شکاف‌ها و لا به لای جامعه، مسائل حاشیه‌ای، و یا غیرقابل پیش‌بینی جامعه و زمانه دارد. به نظر می‌رسد چیزی که بیشتر محرک پویایی در «دکترین سیاسی سطح نزدیک» است، حاصل، چیزهایی است که آن‌ها را پدیده‌های «در حاشیه» می‌نامند؛ یعنی درست در لبه ساختار واقعیت‌های معمولی. «دکترین سیاسی سطح نزدیک» قادر است به دلیل همین ویژگی خود، نقاط پیچیده زندگی تک تک افراد جامعه را به نحو شایسته‌ای توجیه و روشن کند.
▬    «دکترین سیاسی سطح نزدیک» به همین دلیل، معمولاً گرایش به التقاط دارد و از اختلاط باورهای عوام و آداب محلی یا «سنت کوچک» به وجود می‌آید، و به همین ترتیب، همیشه، مادام که بیش از حد تئوریک نشده است، آماده پذیرش تحولات جدید خواهد بود. نمادهای اساسی فکر سیاسی جاری در این چهارچوب، به موازات فرهنگ رایج عامه حرکت می‌کنند، چرا که در فرهنگ عامه باورها و اعتقادات سیاسی از تجربیات روزمره و واقعاً مؤثر مردم نشأت می‌گیرند. «دکترین سیاسی سطح نزدیک» معمولاً فاقد ساخت رسمی است و بیشتر شامل گفتارها و کلمات قصار و شعارها هستند که هر چند به رغم افاده‌های نخبگان‌اند، ولی در عمل راهگشا از آب در می‌آیند.
▬    ویژگی مهم دیگر «دکترین سیاسی سطح نزدیک» در پیوند آن با حوادث بحرانی است. عناصر «دکترین سیاسی سطح نزدیک» از میان جمعیت‌های کوچک و به هم پیوسته برمی‌خیزند و همه تجربیات حاضر در این جمعیت‌ها را تلفیق می‌کنند. ارتباط «دکترین سیاسی سطح نزدیک» با گروه‌های کوچک پرانگیزه، اطلاعات بیشتری درباره خصلت پایدار نظریات عامه مردم به دست می‌دهد، و واقعی‌تر است. به استناد این نظریات واقعی‌تر، به راه‌حل‌های واقعی‌تر و عملی‌تر نیز می‌توان دست یافت. این دست راه‌یابی‌هاست که اغلب، در مسیرهای جهادی و بسیجی راهگشا می‌شود و مؤثر واقع می‌گردد، به طرزی که نخبگان را حیران می‌کند. این، آن چیزهایی است که انقلاب ما در این مقطع حساس باید به آن بازگردد و احیا نماید.
مآخذ:...
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در جمعه, 13 فروردین 1400 ساعت 08:38

برآورد ابعاد ۳۵ گانه گفتمان انتخابات ریاست جمهوری

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


░▒▓ مقدمه اول
▬    انتخابات‌ها، هر هشت سال یک بار، محل تجدید نظرند.
▬    و رأی‌دهندگان، بسته به شرایط برآمده از انتخاب قبلی، دشواری‌های سیاسی و خصوصاً مسائل اقتصادی، به سوی احتیاط بیشتر «یا» جسارت بیشتر حرکت می‌کنند.
▬    احتیاط بیشتر «یا» جسارت بیشتر؟ کدام‌یک؟
▬    شرایط، برای انتخابات آتی، پر از قراینی است که نشان می‌دهد که اقشار متوسط شهری، به سمت «احتیاط» پیش می‌روند. درکی از حساسیت و دشواری پیش روی ملت گسترش یافته است، و این، «احتیاط» را ایجاب می‌کند. پس، «احتیاط بیشتر». این کلید اصلی درک آینده است. «احتیاط بیشتر».
▬    همواره، یکی از تأثیرگذارترین رویدادها به انتخابات، موضوع تورم و فشارها اقتصادی بوده و هست، که اکنون، این فشارها، در حد اکثر ممکن است و کاملاً از آستانه تحمل جامعه خارج گردیده. تورم، در حال نواختن ضربه‌های خرد کننده متوالی و مالایطاق بر مصرف‌کنندگان است، و دولت نشان داده است که توانمندی لازم برای فایق آمدن و کنترل بر اوضاع را ندارد. در پدید آمدن این وضع، هم عدم انسجام اقدامات دولت، هم رقابت‌های نفس‌گیر سیاسی، و هم تهدیدها و تحریم‌های بیرونی مؤثرند. ولی علت پدیداری این وضع، هر چه باشد، نتیجه، خستگی و کوفتگی و نارضایتی مردم خواهد بود.
▬    جامعه‌ای را که تا این حد، فشار تحمل کرده است، و راه‌کارهای پایدار، برای گفتگو راجع به این مسائل ندارد، باید آتش فعالی زیر خاکستر قلمداد کرد.
▬    آنچه وضع را بدتر می‌کند، گروه‌های سیاسی و نخبگان غیرفعال و محتاط و شاید تنبل است. دو ماه به انتخابات مهم و سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری باقی مانده است، ولی گفتگوهای جدی، برای ریشه‌یابی مسائل جامعه و تولید افکار راه‌گشا برای تصویر آینده قابل برنامه‌ریزی وجود دارد.
▬    انتخابات‌ها، هر هشت سال یک بار، محل تجدید نظرند. عملاً برای هشت سال، جهت و سمت و سوی همه چیز تعیین می‌شود. و البته داریم عادت می‌کنیم که در این مقوله «غافلگیر» شویم. آیا در فاصله یک سال مانده به انتخابات مهم آتی، در این مقطع زمانی حساس، گفتگوهای اصولی در سطح ملی در این موضوع شکل گرفته است؟
▬    وقتی ورود به چنین مناقشه عظیمی بدون گفتگوهای مقدماتی و کافی آغاز شود، نتیجه، ظرفیت‌های قابل ملاحظه سوء تفاهم و برخورد میان طرف‌های گفتگوها خواهد بود. آیا باید منتظر یک «فتنه» انتخاباتی دیگر باشیم؟

░▒▓ مقدمه دوم
▬    اغلب، دو مفهوم «گفتمان» (Discourse) و «گفتگو» (Dialogue) را به جای هم به کار می‌برند، و این، کارآیی مفهوم مهم «گفتمان» را از میان می‌برد. مفهوم «گفتمان»، اشاره به پیش‌شرط‌ها و زمینه‌های لازم برای شکل‌گیری «گفتگو» دارد. «گفتمان»، «گفتگو» نیست، «پیش‌شرط گفتگو» است. در واقع، آن چیزی است که در «گفتگو» گفته نمی‌شود، ولی اهمیت آن بیش از چیزهایی است که گفته می‌شود. یک شبکه معنایی برای تحقق گفتگوست. کسی در «گفتگو» ماهر است، که «گفتمان»، به مثابه «پیش‌شرط گفتگو» را به خوبی درک کرده باشد.
▬    و در «گفتگو»های انتخابات پیش رو، کسی موفق خواهد بود که «گفتمان» این جامعه را به درستی درک کند. و اگر در درک «گفتمان»، و سپس، انجام «گفتگو» موفق بود، می‌توان توقع داشت که «اقدام» مورد انتظار او، همان باشد که دستان مردم را بر روی برگه‌های رأی به جنبش درآورد، و از آن مهم‌تر، مقدرات این امت را در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخی حیات آن، به درستی رقم زند.
▬    پس، کشف ابعاد مختلف «گفتمان» و فضای گفتگوی آینده، اهمیت اصلی را برای بازیگران این صحنه دارد.

░▒▓ اصل مطلب
▬    کاندیدای شایسته انتخابات آتی بودن، واقعاً دشوار است.
▬    واقعاً انتخابات آینده ایران، ایجاب می‌کند تا حکیمی که بتواند «مینیاتور»وار، اجزاء و اضداد مختلف را در خود و در این جامعه جفت و جور کند، به میدان بیاید. به رغم سکوت نسبی جامعه و احتیاط و شاید تنبلی گروه‌های سیاسی و نخبگان، مام این جامعه از فرزندانش، یک کار بزرگ طلب می‌کند.
▬    شرایط محیطی خطرناک کشور، وضع سلامت و اقتصاد جهانی و نارسایی فکر اقتصادی و اجتماعی در پوشش دادن به مسائل امروز، همه و همه، ایجاب می‌کند تا سیاست، به فن «مینیاتور» تبدیل شود؛ به دقت و فرزانگی و طمأنینه و حکمت احتیاج دارد؛ به قرار دادن هر چیز بر سر جای خود. و از این زاویه، این شرایط دشوار، اگر حقش ادا شود، سبب خیر خواهد بود، و مقدمات تغییر درک این جامعه را از امر سیاسی فراهم خواهد کرد. مردم را از یک درک ناپخته مدرن و دموکراتیک از امر سیاسی که چیزی جز فاجعه توأم با قدری هیجان به بار نخواهد آورد، جدا خواهد کرد.
▬    وقتی می‌گویم که سیاست به فن «مینیاتور» تبدیل می‌شود، منظورم این است که تأمل در اقتضائات و پیش‌شرط‌های سیاست آینده، سی و پنج جنبه سترگ را پیش روی ما می‌گذارد که کنار هم قرار دادن آن‌ها، واقعاً حکمت و بصیرت و دقتی می‌خواهد که مصنوعی نباشد. به ملکه فکری و اخلاقی و معنوی سیاستمدار تبدیل شده باشد.
▬    کم و زیاد، یا تعیین وزن و اهمیت و اولویت این سی و پنج تز، بر عهده تأملات بعدی و کاوش‌های تجربی:

۱.    این جامعه، سخنان و چهره‌هایی را خواهد خواست که تکرار گفته‌ها و چهره‌های پیشین نباشند.
۲.    ترکیب تازه جمعیتی، و تعدیل جمعیت جوان، موازنه گفتمان سیاسی در انتخابات آتی را به سمت «احتیاط» تغییر خواهد داد.
۳.    «خواست آرامش»، یکی از مهم‌ترین جنبه‌های این گفتمان خواهد بود. رأی‌دهندگان، خواستار تغییر خواهند بود، و این خواست تغییر، باید با گفتگوی مؤثر ملی همراه شود تا به برخورد اجتماعی منجر نگردد. هر برنامه‌ای که بخواهد پیش برود، باید در آرامش پیش برود. تأکید می‌کنم که منظور تعطیل شدن هیچ یک از برنامه‌های راهبردی و در رأس آن، «مبارزه با فساد» نیست، ولی اصرار این است که باید تکنیک جامه عمل پوشاندن به این اهداف راهبردی را تغییر دهیم. تکان‌های شدید، «خواست آرامش» را مهم کرده است.
۴.    شرایط حال حاضر، خیلی شبیه به شرایط پیش از دوم خرداد است، و ویژگی آن، تورم مالایطاق و تنش‌های سیاسی و اجتماعی بالاست. فکر می‌کنم که کسی در انتخابات آتی برنده است که روی محور بازگشت به آرامش، اخلاق، ادب، آرامش، و قانون تمرکز منطقی داشته باشد.
۵.    اندیشمندی و فرهیختگی و فرزانگی و «بصیرت» و حکمت و اخلاق و طمأنینه، باید سیاست ثمربخش را تحقق بخشد.
۶.    ادب، شفافیت، راست‌گویی، و امانتداری لازم است، و سیاستمدار آینده، باید این خصال را به نحو بارز و قابل تشخیصی از خود نشان دهد.
۷.    انتقاد سنجیده و مؤدبانه، و در عین حال، راستین و کوبنده به شرایط پیشین، طوری که مشارکت مؤثر در انتخابات آینده را توجیه کند نیز از جنبه‌های دیگر گفتمان انتخابات آتی خواهد بود. اهمیت به نقد و نقدپذیری آرام و حکیمانه، به عنوان عامل مهم اصلاح کارها و نیز، رشد فکری و سیاسی و اجتماعی مردم.
۸.    تشنج‌زدایی، گفتگوی ملی و تسهیل گفتگوهای درون ملی، و بین‌المللی شرقی و غربی.
۹.    اهتمام به استقرار عدالت، ولی آرام، اخلاقی، با طمأنینه، و در عین حال، مستحکم.
۱۰.    شکاف تهران/غیرتهران، همچنان یکی از پایدارترین عوامل تغییر خواهد بود، و باید برنامه‌های روشنی برای مرکززدایی از توسعه کشور ارائه گردد.
۱۱.    بسط امنیت اجتماعی.
۱۲.    گسترش یک برنامه روشن در مورد حکمرانی فضای سایبر.
۱۳.    باید درک درستی از تأثیرات متفاوت موج عظیم گرانی و تورم بر گروه‌های متفاوت مردم عرضه شود، و راه‌های عملی و مطمئن برای توقف و جبران آن پیشنهاد شود.
۱۴.    پایان واقعی سیاست‌های تعدیل و عدم استمرار نقابدار آن اعلام شود.
۱۵.    ارائه برداشت شفاف و قانع‌کننده‌ای در موضوع خصوصی‌سازی و ارائه تحلیلی شفاف از تبعات آن.
۱۶.    کوچک‌سازی دولت، نباید به تضعیف تعهدات یا اجرای کارآمد تعهدات «دولت اسلامی» منتهی شود. در واقع، دولت، باید همچنان مظهر اراده ملی باقی بماند. این، با شرایط و روند فعلی مغایر است، و دولت اسلامی، در حال از دست دادن توان خود در پیشبرد اراده شرعی و ملی است.
۱۷.    گسترش رفاه هوشمند در جامعه، طوری که در این رفاه‌گستری، تفاوت‌های قشری و منطقه‌ای لحاظ شده باشد.
۱۸.    کار و اشتغال؛ مسائل بازنشستگان و کارمندان، خصوصاً مستخدمان قراردادی.
۱۹.    وضع زنان و گروه‌های شغلی، خصوصاً گروه‌های بحرانی.
۲۰.    موضوع بهداشت و درمان و فیصله دادن بار سنگین درمان بر دوش مردم. سامان‌دهی به تعهدات بیمه‌ای و معقول ساختن اقتصاد بیمه.
۲۱.    گسترش مشارکت اجتماعی، در عین حفظ «وحدت کلمه»، جلوگیری از تفرقه و حفظ منافع ملی.
۲۲.    تضمین مؤثر استمرار مشارکت‌های آگاهانه و داوطلبانه و اخلاقی.
۲۳.    بالا بردن سطح آگاهی‌های عمومی در همۀ زمینه‌ها، با درک عمیق و استفاده حکیمانه و مشخص از رسانه‌های جدید.
۲۴.    تعامل با مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، با نظر ویژه نسبت به باور گسترش یافته در جامعه در مورد شخصیت ویژه معنوی آیت الله سید علی حسینی خامنه‌ای.
۲۵.    مهدویت، و برقراری نسبت درست و مشخص و قانع‌کننده و اطمینان‌بخش با مسائل اخیر امت اسلامی.
۲۶.    حفظ و تضمین پایدار ارزش‌های انقلاب اسلامی.
۲۷.    واکنش معقول و منطقی به موضوع مفاسد اجتماعی و یک نقشه راه آرام و بلندمدت، و در عین حال قطعی، برای امر به معروف و نهی از منکر.
۲۸.    بازتعریف مبارزه با فساد اقتصادی و اداری. این نکته بسیار مهم است که این بازتعریف، باید دقیق و حساب شده صورت گیرد. روند مبارزه با فساد نباید متوقف شود. باید تشدید شود. ولی رویه‌های آن، باید طوری اصلاح گردد که در عین شدت یافتن و دقیق شدن، محیط روانی کشور را بیش از این متشنج نکند. شاید زمانی، نوعی شدت عمل و بهره‌برداری از لشکر افکار عمومی لازم بود، ولی در شرایط فعلی آرام‌سازی ضروری است.
۲۹.    موضوع انرژی اتمی، و قاطعیت، در عین طمأنینه در حل این موضوع، طوری که دستیابی کامل امت به انرژی هسته‌ای را تضمین نماید.
۳۰.    قانون‌گرایی، و اتکاء واقعی به قانون اساسی به مثابه متن پایه. نهادینه کردن هر چه بیشتر قانون.
۳۱.    ارائه راه‌کار مشخص، برای حل و فصل تداخلات فلج‌کننده در عملکرد قوا. پس از دو دوره، که با این معضل مماشات شده است، باید برای این معضل فکری کرد.
۳۲.    گسترش آزادی‌های مشروع، در عین حفظ محیط اجتماعی از نبردهای بی‌پایان، و حفظ چهارچوب‌های اخلاقی. به عبارت دیگر، با توجه به سرخوردگی‌های ناشی از دوم خرداد، با به رسمیت شناختن این که در شرایط فعلی، و نظر به شرایط امنیتی حاکم بر کشور و محیط پیرامون آن، باید پذیرفت که خواست آزادی، قطعاً هست، و باید به آن پاسخ گفت. در عین حال، آزادی نباید به آزادی دعوا کردن و آزادی هتک معیارهای حداقلی اخلاق و آزادی تهدید امنیت ملی تعبیر شود. تجربه تلخ دور اول شوراهای شهر هنوز در ذهن مردم هست.
۳۳.    استمرار توسعه پایدار و رفع تهدیدهای زیست‌محیطی.
۳۴.    استمرار و گسترش وجوه مثبت دولت‌های پیشین، خصوصاً بازگرداندن سیاست به مردم، تنش‌زدایی سیاسی، و هدفمندسازی واقعی یارانه‌ها.
۳۵.    تضمین تمام این تعهدات از طریق اعلام برنامه جزیی و زمان‌بندی شده.
مآخذ: سازمان بسیج اساتید دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 14 فروردین 1400 ساعت 16:58

▀▄█▌ چرا گیمرها تقلب می‌کنند؟

فرستادن به ایمیل چاپ

برداشت از زومیت؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▬ آیا تابه‌حال در بازی تقلب کرده‌اید؟ در این مقاله به بررسی انواع تقلب و دلایل مختلف تقلب در بازی می‌پردازیم و بررسی می‌کنیم آیا تقلب، صرف هزینه و خطر محروم شدن از بازی برای دستیابی به بردی که واقعی نیست، ارزش دارد یا خیر.
▬    سال ۸۲ مدت‌ها سرگرم بازی سایلنت هیل بودم. از فضای به‌شدت دلهره‌آور بازی و ناهماهنگی درجهٔ سنی آن که بگذریم، به مرحله‌ای در بازی رسیده بودم که انگار هیچ راهی برای پیشروی وجود نداشت. شاید هفته‌ها بود کنسول پلی استیشن را روشن می‌کردم، بازی را درون دستگاه می‌گذاشتم و ساعت‌ها دور خود می‌چرخیدم. کاراکتر بازی درون اتاقی گیر افتاده بود که هیچ راهی به بیرون نداشت و تنها مسیری که می‌شد از اتاق خارج شد، سوراخی در دیوار بود که حالا به‌طور کامل مسدود شده بود. بسیار مشتاق بودم پایان بازی را ببینم، اما انگار درون اتاق تا ابد گیر افتاده بودم. احساس می‌کردم بازی داشت مرا به خاطر ناتوانی در پیدا کردن راه‌حل مجازات می‌کرد.
▬    به قول دارا اُبرایان، استندآپ کمدین ایرلندی، برای فیلم دیدن، کتاب خواندن یا گوش دادن به موسیقی مهارت خاصی لازم نیست و همه می‌توانند از این مدل سرگرمی‌ها و فعالیت‌های هنری لذت ببرند؛ اما برای انجام بازی‌های ویدئویی باید مهارت داشت و اگر کسی نتواند خوب بازی کند، بازی او را تنبیه کرده و به او اجازهٔ دسترسی به باقی مراحل بازی را نمی‌دهد.
▬    تصور کنید هنگام خواندن کتاب، به فصل سه که رسیدید کتاب از شما بپرسد درون‌مایهٔ اصلی داستان تا به اینجا چه بوده است؟ و اگر شما نتوانید به سؤال، پاسخ درست بدهید، کتاب ناگهان بسته می‌شود و به شما اجازه نمی‌دهد باقی داستان را بخوانید. یا مثلاً در حال گوش دادن به آلبوم موسیقی هستید و وقتی به آهنگ بعدی رسیدید، ناگهان آلبوم از شما بخواهد مهارت خود را در خوانندگی به او ثابت کنید و اگر موفق نشدید، دسترسی شما به باقی آهنگ‌ها قطع می‌شود.
▬    تصور چنین موقعیت‌هایی برای تماشای فیلم یا خواندن کتاب بسیار دور از ذهن است، اما این دقیقاً همان اتفاقی است که در دنیای بازی‌های ویدئویی می‌افتد. اگر گیمر نتواند از پس معمایی برآید یا مهارت کافی برای شکست دشمنان بازی را نداشته باشد، از ادامهٔ بازی بازمی‌ماند؛ اینجا است که یا باید به‌طور کامل از ادامهٔ بازی منصرف شد یا درخواست کمک کرد.
▬    البته من آن روزها نه حاضر شدم بازی را کنار بگذارم و نه دسترسی به اینترنت داشتم تا از آن کمک بگیرم. راه‌حل را هم به‌طور کاملاً تصادفی پیدا کردم و سرانجام موفق شدم پایان بازی را ببینم. اما حالا که ۱۷ سال از آن روز گذشته است، فکر می‌کنم اگر آن موقع می‌توانستم تقلب کنم، بازی را زودتر تمام کرده بودم و وقت داشتم بازی‌های بیشتری را تجربه کنم. اما اگر جواب را با تقلب به دست آورده بودم، آیا همان حس شادی و رضایتی که آن روز تجربه کردم و هنوز یادم هست، به من دست می‌داد؟
▬    به نظر می‌رسد تقلب در بازی پدیده‌ای بسیار پیچیده‌تر از آنی باشد که تصور می‌شود. بااین‌حال افراد زیادی هستند که بدون درنظرگرفتن تمام جوانب و بدون هیچ کشمکش درونی، در بازی، به‌خصوص بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین، تقلب می‌کنند. چرا؟ چه عاملی گیمرها را به سمت تقلب می‌کشد؟ و آیا تقلب کردن در بازی ارزشش را دارد؟



▀█▄ انواع تقلب در بازی
▬ پیش از آنکه به بررسی دلایل تقلب کردن در بازی بپردازیم، خوب است ابتدا انواع تقلب را مشخص کنیم. تقلب در بازی را در یک دسته‌بندی کلی می‌توان به تقلب‌های قانون‌شکن و تقلب‌های بازی‌شکن تقسیم کرد.
▬    تقلب‌های قانون‌شکن تنها قوانین بازی را به نفع گیمر دست‌کاری می‌کنند و اغلب برای پیشروی در بازی به کار می‌روند. اما تقلب‌های بازی‌شکن کاری به پیشروی در بازی ندارند و اتفاقاً برای خراب کردن بازی استفاده می‌شوند. دلیل این کار هم یا برای اذیت کردن گیمرهای دیگر و خراب کردن تجربهٔ بازی آن‌ها است (که در دنیای گیمینگ به چنین فردی «گریفر» می‌گویند) یا برای آزمودن خود در برابر سازندگان بازی است. در این بستر آنارشی و خرابکاری، تقلب در واقع خود بازی است و گیمر خود را با خراب کردن بازی سرگرم می‌کند و به چالش می‌کشد.
▬ جف موریس در سخنرانی رویداد GDC (کنفرانس توسعه‌دهندگان بازی) دربارهٔ تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین، افرادی را که دست به تقلب‌های بازی‌شکن می‌زنند به کاراکتر قلدر جیمبو جونز در کارتون سیمپسون‌ها تشبیه می‌کند و می‌گوید: «این افراد قلدر هستند. آن‌ها می‌خواهند بازی را خراب کنند و رقیب‌شان هم توسعه‌دهندگان هستند که می‌خواهند توجه آن‌ها را به سوی خود جلب کنند.»
▬    در دسته‌بندی دیگری از انواع تقلب در بازی، می‌توان به کدهای تقلبی اشاره کرد که خود توسعه‌دهندگان آن‌ها را در بازی طراحی کرده و مجوز استفاده از آن‌ها را به گیمرها می‌دهند. کدهای تقلب هم برای تست بازی طراحی می‌شوند و هم برای ساده‌تر کردن و لذت‌بخش‌تر کردن تجربهٔ گیمینگ به کار می‌روند.
▬    برای مثال در بازی GTA San Andreas، فشار دادن دکمه‌های دستهٔ بازی در توالی‌های مشخص قابلیت مهمات بی‌نهایت، پول بی‌نهایت یا جت‌پک را فعال می‌کرد. چنین تقلب‌هایی که از طریق فشار دادن دکمه در بازی فعال می‌شوند، «کد تقلب» (cheat code) نام دارند و تنها به این دلیل کار می‌کنند که خود توسعه‌دهنده آن را اینگونه طراحی کرده است.
▬    نوع دیگری از تقلب در بازی، کمک گرفتن از راهنماهای قدم‌به‌قدم (walkthrough) است که توسط گیمرهای دیگر و با هدف آموزش مراحل بازی، حل معماها یا نحوهٔ شکست دادن باس‌ها نوشته شده است. راهنماهای قدم‌به‌قدم در دستهٔ تقلب‌های مثبت قرار می‌گیرند، چون نه‌تنها بازی دیگران را خراب نمی‌کنند، بلکه کمک می‌کنند گیمر کلافه‌ای که از پیشروی در بازی بازبماند و هر لحظه ممکن است آن را به‌طور کامل کنار بگذارد، دوباره تشویق شود بازی را ادامه بدهد (اگرچه ممکن است برای برخی گیمرها، پیشروی با تقلب به اندازهٔ پیشروی بدون تقلب رضایت‌بخش نباشد).
▬    راهنماهای قدم‌به‌قدم بازی از دیرباز در فرمت‌های مختلف (مجلات، سیستم تابلوی اعلانات، وب‌سایت‌ها و ویدئوها) وجود داشته‌اند تا تجربهٔ گیمینگ برای افرادی که احساس می‌کنند بازی دارد آن‌ها را مجازات می‌کند، لذت‌بخش‌تر و آسان‌تر شود. طبق گفتهٔ وب‌سایت گیمز ریدار، تماشای راهنمای قدم‌به‌قدم بازی‌ها در یوتیوب شبیه «نتفلیکس بازی‌های ویدئویی» است.
▬    نوع دیگر تقلب، استفاده از امولاتورها برای اجرای بازی در پلتفرمی ناسازگار است. برخی از این امولاتورها با هدف زنده کردن حس نوستالژی ساخته می‌شوند؛ مثلاً برای اجرای بازی‌های قدیمی کنسول سگا یا پلی استیشن روی پی‌سی، چون دسترسی به کنسول‌های اصلی این بازی‌ها برای همه مقدور نیست.
▬ اما برخی امولاتورها برای اجرای بازی‌های مخصوص موبایل روی پی‌سی طراحی شده‌اند. اگر این بازی‌ها از نوع تک‌نفره باشند، در دسته‌بندی تقلب‌های بی‌آزار قرار می‌گیرند. اما افرادی که بازی‌های موبایل چندنفرهٔ آنلاین را به کمک امولاتورها روی پی‌سی اجرا می‌کنند کنترل بهتری روی بازی دارند و نسبت به سایر گیمرها عملکرد بهتری خواهند داشت. بسیاری از گیمرها دید مثبتی به این نوع تقلب ندارند و معتقدند افرادی که بازی‌های چندنفرهٔ مخصوص موبایل را با پی‌سی اجرا می‌کنند، تجربهٔ بازی دیگران را خراب می‌کنند.
▬    اما در کنار تقلب‌های مثبت که آزاری به کسی نمی‌رسانند و تنها تجربهٔ گیمینگ فرد را در بازی‌های تک‌نفره بهبود می‌بخشند و امولاتورهایی که می‌توانند هم بی‌آزار و هم آزاردهنده باشند، تقلب‌ها و هک‌هایی هستند که برای استفاده در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین طراحی شده‌اند. این هک‌ها عملکرد گیمر را به‌طور بسیار ناعادلانه‌ای افزایش می‌دهند و در مقابل باعث می‌شوند عملکرد دیگر گیمرها در مقایسه با او به‌شدت افت کند. بدیهی است چرا استفاده از این هک‌ها در انجمن‌های گیمینگ مورد شماتت قرار می‌گیرد و گیمرهایی که از این نوع تقلب استفاده می‌کنند معمولاً دربارهٔ آن در فروم‌های بازی صحبت نمی‌کنند.
▬    در ضمن، برای دسترسی به این نوع هک‌ها معمولاً باید آن‌ها را خریداری کرد که فروش آن‌ها به‌صورت غیر قانونی انجام می‌شود. در چین، افرادی که هک بازی‌های چندنفره مانند PUBG یا Dota ۲ را می‌فروشند و از این راه پول زیادی نیز به جیب می‌زنند، در صورت شناسایی دستگیر و به چند سال حبس محکوم می‌شوند؛ البته نه‌تنها به این خاطر که فروش هک و دست‌کاری کد بازی غیر قانونی است، بلکه به این خاطر که درآمدی که از این راه به دست می‌آید مشمول مالیات نمی‌شود.



▀█▄ چرا تقلب می‌کنیم
▬ مقررات اخلاقی تجربهٔ بازی ویدئویی، پیچیده و مبهم است. همهٔ ما با کدهای تقلب و اکسپلویت‌هایی بزرگ شدیم که توسط خود طراح بازی ایجاد شده و بخش مورد پذیرش بازی بود. حتی خود ساختار دنیای بازی‌ها، با میانبرها و معماهای مخفی، به گیمر می‌گوید جاهایی در بازی وجود دارد که قانون، اخلاقیات و حتی جغرافیای بازی می‌تواند به ارادهٔ قهرمان داستان تغییر کند. از طرفی، در دنیای بازی، بردن از همه چیز مهم‌تر است (در بسیاری از مراحل، اگر پیروز نشوید، از ادامهٔ بازی بازمی‌مانید). با این شرایط آیا تقلب کردن گیمرها پدیدهٔ عجیبی است؟
▬    شاید نه؛ اما از نظر بسیاری از گیمرها، تقلب در بازی‌های چندنفره، تجربهٔ بازی دیگران را به‌طور کامل خراب می‌کند. حتی اگر این تقلب، بازی فرد را به‌طور مستقیم تحت تأثیر قرار ندهد، بااین‌حال به نظر می‌رسد نوعی قرارداد اجتماعی را نقض کرده باشد.
▬    هولی گرامازیو، طراح بازی، در این خصوص معتقد است:
▬    وقتی افراد با همدیگر به‌صورت رقابتی بازی می‌کنند، در واقع به دنیای آن بازی با توافقی متقابل موجودیت می‌بخشند و این توافق متقابل، هدف و محدودیت‌های رسیدن به هدف را مشخص می‌کند. وقتی متوجه می‌شویم کسی دارد تقلب می‌کند، این می‌تواند توافق متقابل را به هم بزند و اعتبار کل تجربهٔ بازی را زیر سؤال ببرد.
▬    مایا کنسالوو اما در کتاب «تقلب کردن: برتری‌یابی در بازی‌های ویدیویی» (۲۰۱۷) رویکرد متفاوتی به این پدیده دارد. او در این کتاب، نقض قوانین بازی را از دیدگاه‌های مختلفی بررسی می‌کند و در انتهای این بررسی از افرادی که تقلب می‌کنند نه به‌عنوان «آدم بد» داستان یا کسی که قصد بر هم زدن تجربهٔ بازی دیگران را دارد،‌ که به‌عنوان گیمرهایی با شخصیت‌های مختلف یاد می‌کند که درگیر مذاکرهٔ پیچیده‌ای برای تبادلات شخصی، فرهنگی و صنعتی هستند.
▬    کنسالوو در کتاب تقلب کردن، به توضیح مفهوم «سرمایهٔ بازی» می‌پردازد که از نظریهٔ «سرمایه فرهنگی» جامعه‌شناس فرانسوی پیر بوردیو گرفته شده است و موقعیت و جایگاه گیمر را در گروه همنوعانش تعریف می‌کند. به عقیدهٔ او، بازی کردن، خرده فرهنگی است که قوانین، سلسله مراتب و جایگاه فردی خاص خودش را دارد و دستیابی به موفقیت یا جایگاهی بالاتر در این خرده فرهنگ از نظر بسیاری،‌ دلیل کافی برای تقلب کردن است.
▬    در بازی‌های چندنفره مانند کال آف دیوتی، فورتنایت و Apex Legends، آیتم‌هایی مانند لباس و تزئینات اسلحه تنها برای آن دسته از بازیکنانی در دسترس است که به رتبهٔ خاصی در بازی رسیده باشند و داشتن این آیتم‌ها، جایگاه فرد را در دنیای بازی نشان می‌دهد. به دست آوردن این نمادها و آیتم‌ها می‌تواند برای برخی گیمرها انگیزهٔ لازم برای تقلب کردن باشد؛ مثل خرید لباس‌های برند جعلی. به عبارت دیگر، برخی افراد به این دلیل در بازی، به‌خصوص بازی‌های رقابتی، تقلب می‌کنند تا به جایگاه بالاتری بین همنوعان خود برسند و احترام و تحسین آن‌ها را به دست آورند.
▬    برای برخی گیمرها شاید پای نوعی حس استحقاق نیز در میان باشد. ممکن است فرد چنان خود را مستحق بردن بداند و از چنان سرمایهٔ بازی بالایی برخوردار باشد که فکر کند حق دارد برای برد تقلب کند. شاید احساس کند زمانی که برای پیدا کردن راهی برای تقلب صرف کرده، به خود عمل تقلب اعتبار می‌بخشد؛ یا شاید احساس کند آنقدر درگیر بازی شده و خود را وقف آن کرده که در هر صورت، حتی اگر تقلب کند، سزاوار بردن است.
▬    از طرفی، روانشناس سایبری برنی گود، اینطور استدلال می‌کند که خود ماهیت بازی‌های ویدیویی به‌طور ضمنی اجازهٔ تقلب کردن را به فرد می‌دهد. به گفتهٔ او، «بازیکنان می‌توانند تقلب کنند و در عین حال مجبور به رویارویی فیزیکی با یکدیگر نباشند. در دنیای مجازی، هنجارهای اجتماعی متفاوت است.»
▬    به اعتقاد او، گیمرها از همان ابتدا برای پیشروی در بازی از تقلب، نکات و راهنماهای قدم‌به‌قدم استفاده می‌کرده‌اند و این بخشی از فرهنگ بازی بوده است. «آنچه حالا با گذشته متفاوت است، این است که افراد بیشتری به بازی‌های چندنفره روی آورده‌اند.»
▬    از نظر گود، وقتی خود بازی هم تقلب می‌کند، مثلاً وقتی کاراکتر می‌میرد و به بازی برمی‌گردد؛ چون مردن در بازی مفهوم واقعی مردن نیست، آیا نمی‌شود گفت تقلب کردن هم در بازی مفهوم واقعی تقلب نیست؟
▬ یکی دیگر از دلایلی که افراد را به تقلب در بازی سوق می‌دهد، جابه‌جایی روابط و نقش‌های خانوادگی است. برای مثال، اگر برادر بزرگ شما همیشه حرف آخر را می‌زند و جایگاه او در خانواده از شما بالاتر باشد، شکست دادن او در بازی می‌تواند بیش از هر موقعیت دیگری رضایت‌بخش باشد. در این حالت، بردن به هدفی برای ارتقا جایگاه فرد در روابط خانوادگی تبدیل می‌شود و گاهی برای دستیابی به آن، تقلب کردن تنها راه پیش رو است.
▬    به گفتهٔ دکتر آلوک تریودی، مربی عملکرد روان‌شناختی و بنیان‌گذار مؤسسهٔ Aligned Performance (که به کارآفرینان در پرورش ذهن برای موفقیت در کسب‌وکار کمک می‌کند)،‌ «بازی‌هایی وجود دارد که در آن یک جراح قلب ۴۵ ساله به اندازهٔ فرزند کلاس اولی خود، شانس برابری برای بردن دارد؛ پس اگر پدر معمولاً همه‌چیزدان خانواده است، شکست دادن او در این بازی می‌تواند فرصتی برای پایین کشیدن او از این جایگاه باشد.»
▬    به عبارت دیگر، این فرصت بسیار نادر برای وارونه کردن نقش‌ها و به دست آوردن جایگاه برتر که پیش از این در تصاحب عضو دیگری از خانواده بود، می‌تواند انگیزه‌ای برای تقلب کردن افراد برای بردن باشد.
▬    نکتهٔ دیگری که اینجا مطرح می‌شود، میزان تعهدی است که گیمرها به بازی و بردن دارند. برخی از گیمرها آنقدر بازی را جدی می‌گیرند که ممکن است به خاطر آن عصبانی شوند، با دیگران دعوا کنند یا برای دستیابی به پیروزی حاضر باشند تقلب کنند. اما چرا آن‌ها بازی را اینقدر جدی می‌گیرند؟ مگر بازی تنها نوعی تفریح نیست؟
▬    طبق گفتهٔ دکتر دان وان، دانشجوی مقطع فوق دکترا در دانشگاه UCLA، وقتی فرد درگیر بازی می‌شود، ذهن او قابلیت تشخیص اینکه این بازی است و واقعی نیست را ندارد.
▬    مغز انسان هنوز مکانیزمی برای تشخیص بازی از واقعیت برای خود ایجاد نکرده است. اگر شیری در دشت دنبال یکی از اجداد ما افتاده بود، این تهدید هر بار واقعی بود. آن موقع هیچ فیلم، نمایش یا شبیه‌سازی وجود نداشت. علم اعصاب مدرن نشان داده تنها با فکر کردن به موقعیت‌های خیالی، درست همان بخشی از ذهن فعال می‌شود که هنگام تجربهٔ واقعی آن موقعیت به کار می‌افتد.
▬ مثلاً اگر کاراکتر شما در بازی برای خرید چیزی هزینه کند، مغز شما واقعاً دارد ناراحتی از دست رفتن پول را تجربه می‌کند با اینکه این پول پرداخت شده، واقعی نیست.
▬    به گفتهٔ وان، این حس از دست دادن، نتیجهٔ یک واکنش شیمیایی در مغز است؛ «اگر می‌شد همان لحظه به مغز خود نگاه کنیم، می‌دیدیم از میزان تحرک نورون‌های دوپامین (عامل ایجاد حس سرخوشی و پاداش در فرد) کم شده است و این نشانهٔ واضح یک پیامد منفی واقعی است.»
▬    برعکس این حالت هم صدق می‌کند. زمانی که گیمر در بازی پیروز می‌شود، مغز او این پیروزی را واقعی قلمداد کرده و در اثر واکنش شیمیایی در مغز و آزادسازی دوپامین، حس سرخوشی و پاداش به او دست می‌دهد. شاید به همین خاطر است که برد و باخت در بازی تا حدی برای برخی از افراد مهم و «واقعی» است که حاضرند برای رسیدن به نتیجهٔ دلخواه، تقلب کنند حتی اگر تقلب برای عده‌ای دیگر، تجربهٔ لذت‌بخش بازی را از بین ببرد.
▬    مغز انسان ماشینی برای حل مسئله است و ساختار آن به صورتی تکامل یافته تا میانبرها را کشف کند و برای بقا نسبت به شکارچیان و رقیبان برتری یابد؛ شاید دلیل تقلب کردن به همین سادگی باشد که ما فکر می‌کنیم، پس تقلب می‌کنیم.



▀█▄ نتیجهٔ نظرسنجی زومیت دربارهٔ تقلب در بازی
▬ در نظرسنجی اعضای تحریریهٔ زومیت و زومجی دربارهٔ تقلب در بازی، ۵۱٫۶ درصد شرکت‌کنندگان برای این سؤال که «آیا تابه‌حال در حین انجام بازی تقلب کرده‌اید؟» گزینهٔ «به‌ندرت» را انتخاب کردند. در بین شرکت‌کنندگان، ۹٫۷ درصد «خیلی زیاد» و ۳۲٫۳ درصد «گاهی اوقات» در بازی تقلب کرده بودند. این در حالی است که افرادی که «به‌هیچ‌وجه» تقلب نکرده بودند تنها ۶٫۵ درصد جامعهٔ آماری را تشکیل می‌دادند.
▬ از بین افرادی که تجربهٔ تقلب داشتند، ۱۶٫۷ درصد در پلتفرم آنلاین، ۷۰ درصد در پلتفرم آفلاین و ۳۳٫۳ درصد هم در بازی‌های رومیزی تقلب کرده بودند.
▬    در زمینهٔ انواع تقلب، ۷۱٫۴ درصد از راهنماهای قدم‌به‌قدم، ۶۷٫۹ درصد از کدهای تقلب و ۳۲٫۱ درصد از امولاتورها استفاده کرده بودند. جالب است در بین شرکت‌کنندگان هیچ‌کس از هک‌های مخصوص بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین استفاده نکرده بود.
▬    در بحث دلایل تقلب، اکثر شرکت‌کنندگان (۵۳٫۶ درصد) گفته بودند برای پیشروی در بازی زمانی که در مرحله‌ای گیر کرده‌اند، از تقلب استفاده می‌کنند. ۳۵٫۷ درصد هم گفته بودند تقلب بازی را جذاب‌تر می‌کند. در مورد ۱۰٫۷ درصد شرکت‌کنندگان، تقلب دیگران آن‌ها را به تقلب کردن وادار کرده بود و ۷٫۱ درصد گفته بودند برای اذیت کردن گیمرهای دیگر تقلب کرده‌اند.
▬ درحالی‌که اکثر افراد با تقلب کردن در بازی‌های تک نفره برای پیشروی در بازی و جذاب‌تر شدن یا آسان شدن مراحل بازی موافق‌اند، اما اکثر شرکت‌کنندگان در این نظرسنجی (۴۱٫۹ درصد) معتقد بودند تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین درست نیست چون بازی دیگران را خراب می‌کند. از بین این افراد، ۱۶٫۱ درصد گفته بودند افرادی را که تقلب می‌کنند، ریپورت می‌کنند و ۹٫۷ درصد گفته بودند برای شکست این افراد، آن‌ها نیز دست به تقلب می‌زنند.
▬ اکثر افراد (۴۲٫۹ درصد) حس بدی به تقلب در بازی‌های چندنفره داشتند و ۱۹ درصد از عواقب تقلب کردن و حذف شدن از بازی می‌ترسیدند. در این بین، ۱۹ درصد گفته بودند تقلب کردن یا نکردن برای آن‌ها فرقی ندارد، درحالی‌که تنها ۴٫۸ درصد گفته بودند هنگام تقلب حس خوبی دارند و دوباره این کار را خواهند کرد.
▬    در این نظرسنجی، ۷۲٫۴ درصد شرکت‌کنندگان اذعان داشتند در بازی‌های آنلاین تقلب دیگر گیمرها بازی آن‌ها را خراب کرده است. ۹۳٫۱ درصد هم معتقد بودند بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین باید در برابر تقلب گیمرها مقاوم‌تر شوند.
▬ در این بین اما واکنش‌ها به فروش بسته‌های ارتقا توسط کمپانی‌های بازی متفاوت بود. درحالی‌که ۷۱ درصد معتقد بودند این بسته‌ها نوعی تقلب محسوب می‌شود و ۷۴٫۲ درصد با فروش آن مخالف بودند، ۲۹ درصد این بسته‌ها را تقلب نمی‌دانستند و ۲۵٫۸ درصد با فروش آن‌ها موافق بودند.



▀█▄ با تقلب آزاردهنده در بازی‌های آنلاین چه کنیم
▬ در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین تقلب به سردردی مزمن تبدیل شده است. سرور بازی‌های شوتر اول شخص مانند کال آو دیوتی، پابجی و کانتر استرایک پر از افرادی است که با دانلود نرم‌افزارهای خاصی، بازی را به نفع خود دست‌کاری می‌کنند؛ مثلاً از بات نشانه‌گیری (aimbot) استفاده می‌کنند که هدف گرفتن بازیکنان دیگر را برایشان به‌شدت آسان می‌کند؛ یا از هک دیوار (wallhack) استفاده می‌کنند که اجازه می‌دهد بازیکنان دیگر را از پشت دیوار ببینند و به آن‌ها شلیک کنند؛ یا از هک سرعت (speedhack) کمک می‌گیرند که باعث می‌شود کاراکتر آن‌ها سریع‌تر از دیگران حرکت کند.
▬    این هک‌ها عمدتاً به بازی‌های کامپیوتری محدود می‌شود، چون تنها در این پلتفرم، گیمر می‌تواند کد نرم‌افزار نصب شده روی سیستم را تغییر بدهد. البته بازی‌های کنسولی هم به‌طور کامل در برابر اکسپلویت‌ها مصون نیستند و افراد از خطاهای موجود در طراحی بازی به نفع خود استفاده می‌کنند یا با مختل کردن شبکهٔ اینترنت خود، سرعت بازی را پایین می‌آورند تا در بازی‌های شوتر عملکرد بهتری نسبت به بازیکنان دیگر داشته باشند.
▬    تقلب در بازی‌های تک‌نفره به کسی آزار نمی‌رساند و حتی در مواردی بهتر است تقلب کرد و از راهنماها کمک گرفت تا اینکه مجبور شد بازی را به‌طور کامل کنار گذاشت؛ اما تقلب در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین که برد یک نفر به معنی باخت نفر دیگر است، می‌تواند بسیار آزاردهنده باشد و حتی انجمن گیمرهایی را که برای آن بازی دور هم جمع شده‌اند، پس از مدتی پراکنده کند.


▬    اما برای مقابله با این معضل چه می‌شود کرد؟
▬    از آنجایی که بیشتر این هک‌ها برای بازی‌های پی‌سی طراحی شده است و معمولاً اکثر افرادی که در بازی‌های چندنفره تقلب می‌کنند از این پلتفرم استفاده می‌کنند، یکی از راه‌های مقابله با این معضل غیرفعال کردن قابلیت کراس‌پلی است که حداقل به دارندگان کنسول‌های پلی استیشن و ایکس باکس این امکان را می‌دهد تا هنگام بازی با تقلب کمتری روبه‌رو شوند. اما افرادی که با پی‌سی بازی می‌کنند و اهل تقلب نیستند، چه؟
▬    مطالعه‌ای که Iredeto (شرکت خدمات امنیت سایبری فعال در صنعت رسانه و سرگرمی) در سال ۲۰۱۸ روی ۹٬۴۳۶ گیمر بازی‌های آنلاین در چین،‌ آلمان، ژاپن، کرهٔ جنوبی، بریتانیا و آمریکا انجام داد، نشان داد تنها ۱۲ درصد آن‌ها تابه‌حال هنگام بازی چندنفرهٔ آنلاین از تقلب بازیکنان دیگر تجربهٔ ناخوشایندی نداشته‌اند. به عبارت دیگر، نه نفر از هر ده بازیکن به خاطر افرادی که تقلب می‌کنند، تجربهٔ ناخوشایندی هنگام بازی داشته‌اند.
▬    به گفتهٔ مدیرعامل این شرکت، «تقلب کردن در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین مشکلی است که بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.» از نظر او،‌ تقلب در این بازی‌ها نه‌تنها به گیمرهای دیگر در سراسر دنیا آزار می‌رساند، بلکه چالش بزرگی را سر راه توسعه‌دهندگان بازی قرار می‌دهد.
▬    اگر افرادی که تقلب می‌کنند اجازه داشته باشند بدون هیچ مشکلی به کار خود ادامه دهند، تأثیری که روی بازیکنان دیگر گذاشته می‌شود، می‌تواند منجر به کاهش ترافیک کمتر در سرور بازی‌ها و کاهش درآمدزایی کمپانی‌های بازی‌سازی شود.
▬    یعنی، گیمرهایی که از تقلب دیگران کلافه شده‌اند به سمت بازی‌هایی می‌روند که تقلب در آن‌ها کمتر است؛ از طرف دیگر، افرادی که تقلب می‌کنند، پول خود را به‌جای خرید محصولات مجاز، صرف خرید ابزارهای تقلب می‌کنند.
▬    برای مقابلهٔ اساسی با معضل تقلب در بازی‌های چندنفره در تمام پلتفرم‌ها باید آن را از دو منظر بررسی کرد: عرضه و تقاضا.
▬    مقابله با تقلب در بخش تقاضا، یعنی آموزش دادن گیمرها دربارهٔ عواقب نامطلوب تقلب، کار دشواری است، چون نتیجه‌ای که گیمر از تقلب مشاهده می‌کند به دست آوردن شانس بهتری برای برد است و این از نظر او نتیجهٔ نامطلوبی نیست. گیمر چون نمی‌تواند نتیجهٔ تقلب خود را در آن سوی سرور و بر بازیکنان دیگر مشاهده کند، معمولاً قادر به درک احساسات آن‌ها نیست و از انجام این کار دچار حس عذاب وجدان نمی‌شود.
▬    در ضمن، از نظر او این فقط بازی است و قرار نیست کسی با بردن در آن پاداش واقعی دریافت کند (البته مواردی نیز بوده که در لیگ‌های بازی‌های آنلاین که پای جوایز نقدی در میان است، افرادی دست به تقلب زده‌اند)، پس تقلب هیچ ایرادی ندارد و اگر باعث شود عملکرد او در بازی بهتر شود، استفاده از آن مزیت هم دارد.
▬    به همین خاطر به نظر می‌رسد برای مقابله‌ای تأثیرگذار با تقلب در بازی‌های چندنفره تنها می‌شود سراغ بخش عرضه رفت؛ به این معنی که سازندگان بازی می‌توانند از لحاظ فنی بازی‌ها را به‌گونه‌ای طراحی کنند که نتوان از ابزار تقلب در آن‌ها استفاده کرد. آن‌ها همچنین می‌توانند با وب‌سایت‌هایی که ابزار هک طراحی می‌کنند، برخورد کنند.


▬    در کدام بازی‌ها بیشتر تقلب می‌شود؟
▬    سیستم‌های حفاظتی ضد تقلب مانند BattlEye که کمپانی یوبیسافت در بازی‌های خود از آن استفاده می‌کند، به محض تشخیص ابزارهای تقلب روی سیستم، اکانت گیمر را مسدود می‌کند. ماه گذشته کمپانی اکتیویژن، اکانت ۶۰ هزار بازیکن Call of Duty Warzone را که از نرم‌افزارهای تقلب استفاده کرده بودند، مسدود کرد. این بازی که مارس ۲۰۲۰ عرضه شد تا امروز بیش از ۸۵ میلیون بازیکن دارد و به گفتهٔ اکتیویژن، بیش از ۳۰۰ هزار اکانت به خاطر تقلب در این بازی مسدود شده‌اند. بازی بتل رویال پابجی هم نزدیک ۳۰ هزار اکانت را به خاطر استفاده از هک رادار (که موقعیت تمام بازیکنان را روی نقشه مشخص می‌کند) مسدود کرده که در بین آن‌ها بازیکنان حرفه‌ای هم به چشم می‌خورند.
▬    اما مشکل اینجا است که مسدود کردن یک نرم‌افزار تقلب به توسعهٔ نرم‌افزار دیگری منجر می‌شود و مسدودسازی اکانت گیمرها تاکنون نتوانسته آن‌ها را از استفاده از تقلب منصرف کند. از طرفی، استراتژی‌های امنیتی علیه هکرها باید به اندازهٔ کافی پیچیده باشد تا بتواند بر آن‌ها پیروز شود.
▬    کارل مگنوس ترودسون، مدیرعامل استودیوی سوئدی دایس که توسعهٔ بازی چندنفرهٔ آنلاین بتلفیلد را در کارنامهٔ خود دارد، می‌گوید برای مقابله با معضل تقلب در این بازی، تیم جداگانه‌ای در این استودیو وظیفه دارد بازیکنان متقلب را شناسایی و اکانت آن‌ها را مسدود کند.
▬    از نظر او، بهترین راه مبارزه با تقلب بررسی پروفایل عملکرد بازیکنان است. از آنجایی که نمی‌توان نرم‌افزارهای تقلب را از سیستم گیمرها پاک کرد، تیم مبارزه با تقلب استودیوی دایس به اعداد و ارقام مربوط به عملکرد بازیکنان نگاه می‌کند و مثلاً اگر نسبت کشتن و مرگشان در بازی بیشتر از عدد خاصی باشد که الگوریتم مشخص کرده است، آن فرد احتمالاً از نرم‌افزارهای تقلب استفاده کرده است.
▬    «ما مرتب در حال مسدودسازی انبوه اکانت‌های متقلب هستیم.» او مبارزه علیه تقلب در بازی را به نوعی «مسابقهٔ تسلیحاتی» تشبیه می‌کند که هیچ پایانی برای آن قابل تصور نیست.
▬    در مسابقهٔ تسلیحاتی، دو طرف درگیر برای پیشی گرفتن از یکدیگر تلاش می‌کنند و به نظر می‌رسد برخی کمپانی‌های بازی نیز سعی دارند در عرضهٔ تقلب از هکرها پیشی بگیرند. آن‌ها برای این کار بسته‌های ارتقا طراحی می‌کنند و آن را به گیمرهایی می‌فروشند که مایل‌اند بدون صرف ساعت‌ها وقت، کاراکتر خود را در بازی بلافاصله ارتقا دهند.
▬    مثلاً کمپانی دایس در راستای مقابله با تقلب و جلوگیری از جذب گیمرها به ابزارهای غیر قانونی هک، اقدام به ارائهٔ بسته‌هایی به نام «میانبر» کرده که بازیکن با پرداخت پول می‌تواند به‌جای ساعت‌ها بازی کردن، به ارتقای مورد نظر برسد. مثلاً خرید باندل میانبری در بازی بتلفیلد بلافاصله تمام آیتم‌های مربوط به تمام خودروهای بازی را در دسترس بازیکن قرار می‌دهد. این‌طور به نظر می‌رسد کمپانی‌های بازی با این کار تقلب را قانونی می‌کنند. اما اگر تقلب «قانونی» شود، از نظر اخلاقی قابل توجیه است؟
▬    آیا از نظر اخلاقی (و منطقی) بهتر است پولی که برای خرید تقلب از هکرها می‌شود، صرف خرید تقلب از خود کمپانی بازی شود؟
▬    جواب دادن به این سؤال آسان نیست، چون هر انتخاب مزایا و معایب خودش را دارد. از نظر برخی گیمرها، فروش بسته‌های ارتقا برای بازی‌هایی که برای خرید آن‌ها پول پرداخت شده، کار درستی نیست. در واقع کمپانی بازی دارد به نوعی با این کار سودجویی می‌کند. فروش باندل آیتم‌های صرفاً تزیینی دست‌کم تجربهٔ بازی افرادی را که نمی‌خواهند پول اضافه‌ای برای بازی خرج کنند، خراب نمی‌کند؛ اما باندل‌هایی که عملکرد بازیکن را بهبود می‌بخشند، می‌توانند به اندازهٔ هک‌های غیر قانونی، برای افرادی که آن را نمی‌خرند، آزاردهنده باشد.
▬    البته برخی اینگونه استدلال می‌کنند که خرید این باندل‌ها فرد را به گیمر بهتری تبدیل نمی‌کند و فقط ابزار قوی‌تری در اختیار او قرار می‌دهد که ماهر شدن در استفاده از آن‌ها همچنان به ساعت‌ها بازی نیاز دارد؛ اما شاید این استدلال از نظر عده‌ای دیگر شبیه این باشد که اسلحه آدم را نمی‌کشد، بلکه آدم، آدم را می‌کشد.
▬    از طرفی، لوت باکس‌ها در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین نیز شبیه خرید تقلب «مجاز» هستند و به مکانیزمی برای درآمدزایی شرکت سازندهٔ بازی تبدیل شده‌اند. بسیاری از افراد حاضر به پرداخت پول برای باز کردن این جعبه‌ها نیستند و کاراکتر آن‌ها در بازی‌های چندنفره در مقابل کاراکتر افرادی که برای این جعبه‌ها و آیتم‌های درون آن‌ها پول خرج کرده‌اند، عملکرد ضعیف‌تری دارند. کشوری مانند بلژیک با قوانین بسیار سختگیرانه‌اش علیه قمار، خرید و فروش هرگونه لوت باکس را در بازی‌ها ممنوع اعلام کرده است. به نظر می‌رسد گیمرها نیز از پرداخت پول بابت چیزی که اطلاعی از محتویات آن ندارند، ناراضی هستند.
▬    خرید نرم‌افزارهای تقلب از هکرها بدون شک ارتقای بسیار بیشتری از باندل‌های بازی در اختیار گیمر قرار می‌دهد، اما او را با خطر مسدودسازی اکانت روبه‌رو می‌کند. از طرفی، هک‌هایی که برای نشانه‌گیری خودکار یا نامرئی کردن دیوار به کار می‌روند، بازیکنان دیگر را در موقعیت بسیار ضعیف‌تری قرار می‌دهند و تجربهٔ بازی آن‌ها را خراب می‌کنند.
▬    فردی که تصمیم می‌گیرد به هر دلیلی در بازی تقلب کند، باید این سؤال را از خودش بپرسد که آیا تقلب ارزش صرف هزینه، خطر مسدود شدن اکانت و آزار بازیکنان دیگر را دارد؟ چون به نظر می‌رسد تنها عاملی که واقعاً می‌تواند فرد را از تقلب کردن در بازی‌های چندنفرهٔ آنلاین بازدارد، خود او است.
مأخذ:زومیت
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در سه شنبه, 10 فروردین 1400 ساعت 09:01

راهبرد ”جوان + حزب‌اللهی“

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری؛ادامه مطلب... فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  قضیه
▬    در گام دوم انقلاب، راهبرد ”جوان + حزب‌اللهی“، علاوه بر «دولت» در افق «تمدن» راه می‌سپرد؛ حرکت اسلامی، در گام دوم، وارد مرحله‌ای از «مجاهدت تمدن‌پروری» می‌شود که فراسوی دسته‌بندی‌های سیاسی پیشین که به گام «دولت‌پروری» تعلق داشت، حرکت خواهد کرد؛ جوانان باید خود را با چنین اقتضایی همگام کنند. وقت آن است که تنوع سلیقه‌های انقلابی، وفق دیدگاه‌های تمدنی فعالان جوان خود، به فراسوی چپ و راست بنگرند، و خود را در نسبت با مسیر آرمانی انقلاب، با «حبل‌الله» تعیین نسبت مجدد کنند.
▬    این، یک راهبرد برای پیشبرد مسیر «تمدن اسلامی»، در گام‌های پیش روست. مجاهد گام دوم انقلاب، باید با حریت و آزادفکری جوانی، در کسوت «حزب‌اللهی»، همه جوانان مسلمان تمدن اسلامی را به اتحاد و اقدام در مسیر «تمدن اسلامی» فرابخواند. از این قرار، «جوان» به مثابه «سرزندگی» و «تُؤتی أُكُلَها كُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها» است که خود را با روندهای شتابان دگرگونی‌های تمدنی هماهنگ می‌کند؛ و «حزب‌اللهی» عبارت از «اعتصام به حبل‌الله» است که در این تندباد دگرگونی‌ها، جای پای خود را در اصول الهی مستحکم می‌سازد و معانی مطمئن و معاددار برای زندگی خویش به دست می‌آورد؛ ”كَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ، أَصلُها ثابِتٌ، وَ فَرعُها فِی السَّماءِ؛ تُؤتی أُكُلَها كُلَّ حینٍ بِإِذنِ رَبِّها وَ یضرِبُ اللَّهُ الأَمثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم یتَذَكَّرونَ“.

”تکیه‌ی‌ بنده‌ روی جوان‌هاست؛ می‌بینید که غالباً دل‌بسته‌ی جوان‌ها و امیدوار به جوان‌ها هستم برای آینده؛ منتها آن جوانی که می‌تواند پیشران حرکت عظیم کشور به سوی تمدّن نوین اسلامی باشد کدام جوان است؟ چه ‌جور جوانی است؟ بنیه‌ی معنوی اینجا معنا پیدا می‌کند؛ جوانی که با انگیزه است، با ایمان است، با خِرد است، قدردان توان خویش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد“ (بیانات در دیدار بسیجیان، ۱۳۹۸/۰۹/۰۶).

▀█▄  برهان
▬    شتاب سرسام‌آور تغییرات در عین فقدان نوآوری بهنگام و سردرگمی، و نهایتاً، واهمه از شکست در انتخاباتی که همیشه خیلی زود فرامی‌رسد، اغلب سیاستمداران جهان را وادار به تکرار تجربه‌های گذشته کرده است، و آن‌ها، به رسم عادت یا به دلیل عدم درک درست، همچنان متکی بر جناح‌بندی‌های قدیمی که از گذشته به ارث برده‌اند، هستند. در چنین فضایی است که رهبر عالی ما، عرصه کنشگری سیاسی را به «جوانی» و «گام نو»، به اتکاء انگیزه‌ها و آرمان‌های متعالی «حزب خدا» فرا می‌خوانند.
▬    فضای نوین فعالیت سیاسی چنین تعریف می‌شود: «فرصت‌های بسیار بسیار بسیار اندک، در زمان‌های بسیار بسیار بسیار کوتاه، در جغرافیای بسیار بسیار بسیار جهانی، و خطاناپذیری بسیار بسیار بسیار ضروری؛ و هر چه زمانه می‌شتابد، بر شمار این ”بسیار“ها، هم در الزام دقت، هم در گستره جغرافیایی، هم در تنگنای زمان، و هم در مضایق فرصت افزوده می‌شود». با این تعریف از فضای سیاست، هیچ کنشگری بدون کسب چابکی فزاینده در عین ریشه گرفتن در یک مکتب مطمئن و معادنگر، قادر به استمرار حیات نخواهد بود. این در حالی است که در روند تربیت نیروهای سیاسی مسؤول و متعهد و اخلاقی، در متن فرهنگ‌های مختلف جهان امروز، وقفه‌ای طولانی رخ داده است، و دنیا به بحرانی از فقدان معنویت غلطیده است. ولی فرهنگ اسلامی همچنان سرزنده و سرحال و معنوی است. غرب و شرق در بحران ضعف معنویت غوطه خورده است، ولی جوان مسلمان به برکت رویداد تاریخی انقلاب اسلامی، همچنان معنویت و هویت را در خود نیرومند می‌یابد.

”امروز جوان‌ها در دنیایی که مادیگری بر آن حاکم است، غرق در حیرت و آشفتگی‌اند؛ دوری از معنویت آن‌ها را دچار آشفتگی کرده است؛ نمی‌دانند چه بکنند؛ متفکرانشان هم مانده‌اند؛ و بعضی از آن‌ها فهمیده‌اند که راه اصلاح کارهایشان مراجعه به معنویت است. ولی چه جور می‌توانند معنویت از دست‌رفته را، معنویتی را که دو قرن است در کشورهای غربی دائماً با وسایل گوناگون کوبیده شده است، می‌خواهند برگردانند؛ کار آسانی نیست، اما، ملت ما این‌جور نیست. ملت ما در این مجرای عظیم معنویت حرکت کرد، با معنویت توانست یک انقلابِ با این عظمت را به پیروزی برساند، با معنویت توانست در این دنیای مادی یک نظام اسلامی را که متکی به معنویت است، برافرازد، پایه‌های آن را محکم کند و آن را در مقابل، تهاجم‌ها و طوفان‌های گوناگون حفظ کند. ملت ما یک جنگ هشت‌ساله تحمیلی را با تکیه به همین معنویت توانست با سرافرازی و پیروزی طی کند. امروز هم جوان‌های ما اکثراً جوان‌های مؤمن و معنوی هستند. حتّی آن کسانی که به ظاهر گرایش معنوی در سیمای آن‌ها نیست، انسان در مواقع حساس می‌بیند دل‌هایشان متوجه خداست. بارها من عرض کرده‌ام که در این شب‌های قدر، در این روزهای اعتکاف، در این مراسم نماز عید فطر، چه افرادی، چه اشخاصی که انسان گمان نمی‌کند، دل‌هایشان را متوجه خدا می‌کنند“ (ابرخطبه نمازجمعه مورخ ۱۳۸۸/۰۳/۲۹).

▬    از این قرار، نیروهای جوانی در دسترس برنامه گسترش تمدن اسلامی قرار دارند، که ضمن بهره‌مندی از انگیزه و تعهد نیرومند دینی، برای حضور بر سکوها/پلتفرم‌های دیجیتال ارتباطات فرامرزی، گرایش و مهارت قابل ملاحظه‌ای از خود بروز می‌دهند. شیوه نوین کنشگری جوانان مسلمان به این ترتیب است: مبتنی بر تفکر اصولی اعتصام به حبل‌الله، با فرضیات روزآمد، و دیده‌بانی دائمی محیط، و عملکرد متناسب با دگرگونی‌ها، تیم‌های پیشتاز جهادی معماری و اعزام می‌شوند. این گروه‌های جهادی برای موفقیت در زمان‌هایی به مراتب زودتر از رقبا، در موقعیت‌ها حضور می‌یابند و ضمن برقراری ارتباط با همه ظرفیت‌های مؤثر بر موضوع، آن‌ها را فعال می‌کنند. و هر چه این فرصت‌یابی بهنگام‌تر و سریع‌تر انجام شود فاصله با رقبای جهانی نیز معنادارتر خواهد شد. در چنین رویکردی، «تشخیص فرصت» در کنار «حفظ انگیزه‌ها»، بزرگ‌ترین مهارت در فعالیت سیاسی است؛ فعالان سیاسی جوان باید مهیا گردند تا به «قدرشناسی» و «بسیج» همه ظرفیت‌های تمدن اسلامی همت گمارند، و افق دید خود را فراتر از رقابت‌های سیاسی متعارف بپرورند. آن‌ها باید آماده تعامل گسترده با نه تنها جوانان منطقه، بلکه جوانان اروپا و امریکا، و بلکه جوانان جهان شوند، و این کار با دسته‌بندی‌های پیر و کهنه راست و چپ میسر نمی‌گردد. باید موجی از سرزندگی و گشادگی، اغتنام و احترام به فرصت‌ها و ظرفیت‌ها، در عین پایبندی به اصول و حبل‌الله، فضای فعالیت سیاسی و فرهنگی ما را پر کند؛ همان طور که پیش از این، در فضای جهاد نظامی، این، روح و روحیه، به همت «سردار» محقق شده بود.
مأخذ:khamenei.ir
هو العلیم

آخرین بروز رسانی در شنبه, 07 فروردین 1400 ساعت 05:06

درباره اینستاگرام... «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»

فرستادن به ایمیل چاپ

دکتر حامد حاجی‌حیدری در مصاحبه با «صبح نو»؛ ادامه مطلب...فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر


▀█▄  الف) یکی از پرماجراترین موضوعات سال ۱۳۹۹، مسأله اینستاگرام و فیلترینگ آن بود؛ به راستی موضع صحیح و حکیمانه در قبال این شبکه اجتماعی چیست؟
▬    نکته اول و اصلی این که چه در مورد اینستاگرام که مطابق تحقیق «انجمن سلطنتی بهداشت عمومی انگلستان»، آلوده‌ترین شبکه اجتماعی جهان شناخته شده است، و چه در مورد هر ابزار ارتباطی دیگر، تأمین «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، همواره و همیشه، بهترین راهبرد مواجهه است؛ همیشه بوده است و اکنون نیز چنین است و در آینده قابل برآورد نیز چنین خواهد بود.
▬    «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده» ممکن هم هست، و اگر تا کنون نیز در کشور ما یا موقعیت‌های مشابه عملی نشده، به آن دلیل است که پای منافع شرکت‌ها به این موضوع، یعنی تأمین دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده، باز نشده است. اگر حضور شرکت‌های بزرگ که توان استخدام و ایجاد فناوری رده بالا را دارند، به موضوع باز شود، این اقدام میسر هست. یکی از دشواری‌های پروژه‌های بزرگی مانند «اینترنت ملی» یا همین موضوع «وی‌پی‌ان عمومی»، همین است که دولت کوشیده است، خودش آن را انجام دهد، و آن را به شرکت‌های بزرگی مانند همراه اول یا ایرانسل یا ... تفویض نکرده است.
▬    نکته دوم و مهم دیگر این که، خب با بروز کوید۱۹، دگرگونی‌های الزامی بسیاری روی داد، و از جمله آن‌ها دگرگونی در بسیاری مفروضات دنیای لیبرال بود که مع‌الأسف، فی‌الحال به ناظران و قاضیان حقوق بشر در جهان تبدیل شده‌اند، و روشنفکران داخلی ما نیز سال‌هاست برای آن‌ها این شأن را قائل‌اند. اگر در کشورهای غربی در موضوعی اعمال محدودیت شود، روشنفکران غرب‌گرای ما سکوت می‌کنند، و اگر گشایشی در آنجا حاصل شود، در اینجا چون و چرایی نمی‌شود و ما نیز از دیدگاه غرب‌گرایان ملزم هستیم، هر مسیری که آن‌ها رفتند برویم.
▬    حالا با شوک کوید۱۹، دنیای لیبرال، به لرزه درآمده است. در رویارویی با کوید۱۹، و لزوم اعمال سخت‌گیرانه محدودیت‌های سلامت، این پرسش پدید آمد که آیا دولت‌ها مجوز اعمال محدودیت‌ها را بر مبنای تشخیص ان که فلان کار برای سلامتی فرد یا جامعه ضرر دارد، دارند یا خیر. فعلاً فیلسوفان و روشنفکران لیبرال دم برنمی‌آورند. آن‌ها ساکت نشسته‌اند تا مقامات بهداشتی هر چه می‌خواهند بکنند. این، موضوعی است که ژان-فرانسوا کَرون، در کتابی که اواخر سال ۲۰۲۰ منتشر شد، با عنوان «طرحی از دنیای پس از بحران کوید۱۹»، مطرح کرده است. پرسش این است که تأثیر مخرب یک تصویر «ویژه» برای یک کودک کمتر از سن قانونی که هنوز قدرت انتخاب صحیح ندارد، یا حتی برای یک بزرگ‌سال که بالاخره رؤیت چنین تصویری بر مناسبات اجتماعی او تأثیر خواهد گذاشت، در یک مقیاس اجتماعی، کم‌اهمیت‌تر از تأثیر اجتماعی کوید۱۹ است؟ در یک مقیاس اجتماعی، کوید۱۹ روزانه موجب درگذشت، حدود ۱۰۰ نفر در کشور می‌شود؛ پرسش این است که تأثیرات آثار فرهنگی خشونت‌بار یا جنسی در اینستاگرام یا شبکه اجتماعی دیگر، روزانه منجر به نابودی چند خانواده و چند زندگی می‌شود؟ سهم این شبکه‌ها در انگیزه‌های جدایی که این روزها عمدتاً عنوان خیانت را در خود دارد، چقدر است؟ روزانه در ایران ۴۹۳ طلاق ثبت می‌شود که عنوان خیانت سهم عمده‌ای از آن را به خود اختصاص می‌دهد؛ جدایی‌هایی که به دلیل خیانت رقم می‌خورند که شرایط آن‌ها در شبکه‌هایی مانند اینستاگرام تسهیل می‌شوند، چند کودک طلاق بر جای می‌گذارند؟ سرنوشت کودکان طلاق چه می‌شود؟ آیا این مرگ‌های خاموش، کم‌اهمیت‌تر از مرگ‌های ناشی از کوید۱۹ هستند؟
▬    ژان-فرانسوا کَرون در کتاب اخیر خود معتقد است که در جریان کوید۱۹، ما با بحران موازی در فلسفه و اخلاق لیبرال مواجه هستیم، و دقیقاً نمی‌دانیم که در قبال درخواست‌های محدودیت آزادی‌ها در موضوعاتی که مطلقاً کمتر از کوید۱۹ مرگبار نیستند چه بگوییم. من فکر می‌کنم، در زمینه تأثیرات مخرب اینستاگرام نیز مطالبه اجتماعی مهمی برای طبقه‌بندی دسترسی‌ها وجود دارد تا ضمن حفظ مزایایی مانند سکوهای مناسب کسب و کار، تأثیرات اخلاقی، خصوصاً با ملاحظه شرایط کودکان و استحکام خانواده کنترل شود. همان‌طور که ژان-فرانسوا کَرون نیز مدلل کرده است،  روشنفکران غرب‌گرا هم مانند گذشته نمی‌توانند حق‌به‌جانب، ممالک «ازمابهتران» را گواهی بر عقب‌ماندگی ما قلمداد کنند، چرا که امروز با وجود محدودیت‌های سلامت جسمی، محدودیت برای حفظ سلامت انسانی و خانواده نیز لازم به نظر می‌رسد.

▀█▄  ب) در کشورهای دیگر هم استفاده از اینستاگرام ضوابطی دارد؟
▬    هر چند که این سؤال، به همان انگیزه قدیمی ما و شما بر می‌گردد که هر کار می‌کنیم باید خود را به یک روشنفکری غرب‌گرا پاسخگو بدانیم که رفتار «ازمابهتران» را در هر صورت خوب و رفتار ما را مشروط به متابعت از آن‌ها می‌داند؛ ولی، بله؛ اصلاً خود اینستاگرام و توییتر و ... ، رسماً با عناوینی مانند سکس، پورنو گرافی، مواد مخدر، خشونت، ترور، و ... اعمال پالایه می‌کنند، هر چند که معیارها و قرائت آن‌ها از میزان مضر بودن این عناوین با ما متفاوت است.
▬    در ماه می سال ۲۰۱۷، یک نظرسنجی توسط انجمن سلطنتی بهداشت عمومی انگلستان انجام شد، که در آن از پاسخگویان خواسته شد تا بسترهای رسانه‌های اجتماعی را بسته به ایجاد اضطراب، افسردگی، و... رده‌بندی کنند. نتیجه، مطابق تیتر BBC آن شد که «اینستاگرام، بدترین چیز برای سلامت جوانان است». بله، این تیتر BBC در سال ۲۰۱۷ بود (https://www.bbc.com/news/health-۳۹۹۵۵۲۹۵). در واکنش به این گزارش، اینستاگرام متعهد شد تا امنیت روانی جوانان و نوجوانان را در اولویت اصلی خود قرار دهد، که البته عملکرد اینستاگرام در این زمینه جای بحث دارد، چرا که دو سال طول کشید تا بالاخره در سال ۲۰۱۹، سیاست‌های محدودسازی اینستاگرام، به طور جدی و مؤثر راه‌اندازی شود. تأکید می‌کنم که دو سال طول کشید، چرا که طراحی سیستم‌های یادگیری ماشینی در همان سال ۲۰۱۷ توسط دانشگاه هاروارد و ورمونت راه‌اندازی شد، ولی دو سال طول کشید تا اینستاگرام این سیستم طراحی شده را اجرایی کند.
▬    دعاوی حقوقی در کشورهای مختلفی علیه انتشار محتوای سکسی و پورنو گرافی در اینستاگرام گشوده شده است، که مورد کلاسیک آن به موضوع انتشار محتوای سکسی پترو کالینز مربوط می‌شود که بازتاب اختلاف نظر در مورد چیستی محتوای سکسی ممنوعه میان اینستاگرام و کاربران است. در آن دعوای مشهور، پترو کالینز معتقد بود که قرائت متمایزی از تحریک جنسی در قیاس با اینستاگرام دارد، و واقعیت این است که واقعاً دلیلی ندارد که قرائت مالکان فیس‌بوکی اینستاگرام در مورد محتوای تحریک کننده جنسی بر همه کاربران ترجیح داده شود. خود اینستاگرام و مالک فیس‌بوکی آن هم در رویدادهای پس از انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا نشان دادند که تعهدی به عدم پالایه ندارند، و حساب کاربری دانلد ترامپ را «به طور نامحدود» مسدود کردند؛ خلاصه این که موضوع «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، بیش از آنچه ما فکر می‌کنیم، بدیهی انگاشته می‌شود و علی‌الاصول، ما هم در اعمال «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده» خودمان نباید مشکلی داشته باشیم.

▀█▄  ج) خواننده‌ای با پخش یک کلیپ نامناسب، رکوردهای عجیبی در میزان بازدید ایجاد کرد، و بسیاری از والدین، از آینده و تربیت نوجوانانشان بیمناک شدند؛ به راستی امروز در عصر شبکه‌های اجتماعي و سونامی اطلاعات برای مصون ماندن چه باید کرد؟
▬    البته من باور ندارم که به کار بردن تعابیری مانند «رکوردهای عجیب» یا «سونامی» در مورد رویدادهایی که در شبکه‌های اجتماعی مختلف رخ می‌دهند درست باشد، چرا که شواهد و آمارها نشان می‌دهند که هنوز بخش مهمی از افکار عمومی واقعی جوامع، خارج از محیط این شبکه‌های دیجیتال شکل می‌گیرند و عمل می‌کنند. پس باور من این است که شبکه‌های اجتماعی، بیش از آن چه که واقعاً هستند، مهم تلقی شده‌اند. حتی شوک کوید۱۹ نیز در این زمینه چندان کارساز نبود، و هنوز هم مردم بسیاری از جوامع دنیا، حضور در شبکه‌های اجتماعی عینی را به حضور در شبکه‌های اجتماعی دیجیتال ترجیح می‌دهند. شواهد مهمی هم در کشور ما هست که بارها افکار عمومی حاضر در شبکه به عنوان افکار عمومی معیار تصور شده است، ولی در واقع، چیز دیگری مشاهده شده است (مانند تشییع شهید حججی یا شهید سلیمانی به رغم آن‌که پیش از این شهادت‌ها، جو شبکه‌های اجتماعی در مقابل مداخله فعال ایران در سوریه قرار داشت).
▬    در عین حال، باید اذعان کنم که عملکرد نادرست ما در قبال شبکه‌های اجتماعی دیگر همچون تلگرام، موجب شده است که به نحو نامتعارفی توجه به اینستاگرام در ایران در قیاس با سایر نقاط جهان زیاد باشد. تنها کشور دنیا که در آمایش جهانی شبکه‌های اجتماعی، اقبال به اینستاگرام را به رنگ قرمز نشان می‌دهد، ایران است. به گمان من، این بر می‌گردد که ما به رغم امکان رده‌بندی ماشینی دسترسی به شبکه‌هایی مانند وایبر و تلگرام و توییتر و فیس‌بوک و...، آن‌ها را به کل مسدود کردیم. حالا هم پیشنهاد من این است که ضمن راه‌اندازی «دسترسی هوشمند و رده‌بندی‌شده»، تمام شبکه‌های اجتماعی و در کل، سراچه‌های دیجیتال و اینترنتی را تحت این سیستم رده‌بندی شده هوشمند منطبق بر تمام قوانین کشور، در اختیار کاربران قرار دهیم، و البته بر این دسترسی‌ها اعمال نظارت و حاکمیت کنیم.

▀█▄  د) طبیعتاً ایجاد سواد رسانه‌ای امری زمان‌بر است؛ برای میان‌مدت و کوتاه‌مدت چه کنیم؟
▬    ایجاد سواد رسانه‌ای یک بحث است، و اعمال حاکمیت بحث دیگر. در موضوعاتی مانند کوید۱۹ نیز به مردم اطلاعات می‌دهیم تا خودشان ملاحظات بهداشتی را مراعات کنند، ولی در عین حال، وزارت بهداشت نیز باید به نام منافع عمومی و اراده ملی، اعمال حاکمیت کند و از سلامت جامعه دفاع نماید. چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت، ما به هر دو احتیاج داریم؛ هم رفتار اخلاقی و مسؤولانه کاربران، و هم اعمال حاکمیت. این دو، دو موضوع متفاوت است و نباید با هم مخلوط شوند.

مأخذ:صبح‌نو
هو العلیم

 

آخرین بروز رسانی در پنجشنبه, 28 اسفند 1399 ساعت 16:32

صفحه 8 از 406